eitaa logo
تیغ و زیتون
524 دنبال‌کننده
636 عکس
153 ویدیو
4 فایل
ارتباط با شاعر @asemani_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام مبارک🌹 برنامه شعر خوانی "ابراهیم سنایی" در سید خندان را در تلوبیون ببینید http://www.telewebion.ir/episode/0x62a55e9 شبکه‌ی دوم سیمای جمهوری اسلامی چهارشنبه ۱۶ فروردین - ساعت ۲۱ ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
به بهانه‌ی سالگرد شهادت طلبه‌ی شهید محمدصادق دارایی که آخرین روز اعتبار کارت ملی او شد تاریخ شهادتش http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ وَ ما خَلَقتُ الجِنِّ وَ الاِنس اِلّا لِیَعبُدون بخوان در برف ، در بوران ، بخوان در خاک یا بر گِل نمازی را که خیلی ها نمی‌خوانند در منزل چه حالی می‌کند آن برف با پیشانی‌ات ای گُل! ملائک را نمودی مست و از الله بردی دل ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
بوی سجاده‌ی خونین کسی می‌آید... ایام شهادت اسدالله الغالب ، علی بن ابیطالب علیه‌السلام را محضر ولی عصر (روحی فداه) و خدمت شما همراهان گرامی تسلیت عرض می‌نمایم . http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
۲۰ فروردین سالگرد شهادت سیدالشهدای اهل قلم (مرتضی آوینی) را خدمت شما همراهان گرامی تسلیت می‌گویم . http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
مثنوی با زبان محاوره به مناسبت شب نوزدهم رمضان شب ضربت خوردن علی بن ابیطالب علیه‌السلام ◾ ابر خون یه مرد مهربون باصفائی فردا میشه تو مسجدی فدائی یه مرد باصفا که خیلی پاکه با فقرا رفیق سینه چاکه همیشه کیسه خرما روی دوشش شبا صدای سائلا تو گوشش یه مرد با صفا که خیلی مرده تو چشماش آفتاب خونه کرده کسی که ذوالفقار اسیر دستش گردش روزگار اسیر دستش ابر بهاری که میگن ، همونه اون که چشاش انگاری آسمونه یه مرد مهربون باصفائی فردا میشه تو مسجدی فدائی میشه خدا ! شب دیگه فردا نشه؟ لحظه ی جون دادن مولا نشه؟ میشه مدار زندگی نگرده؟ رد نشه از رو آفتاب پرده ! میشه ستاره ها نرن؟! بمونن میشه خروسا پا نشن؟! نخونن خدا ! نمیشه مرتضی بخوابه؟ یا برا لحظه ای قضا بخوابه ! نمیشه قاتلش بلا بگیره؟! پا نشه ، یا که نیمه شب بمیره ! کوفه ! رها کن آسمون دردُو رها کن آفتاب کوچه گردُو توی مدینه بازوهاشو بستن پهلوی زهراشو زدن شکستن کوچه به کوچه می کشیدن اونو می کشیدن رو زمین آسمونو حقشو بی شرافتا گرفتن خلافتش رو اون سه تا گرفتن همسرشم میون خونه کشتن پیش چشاش با تازیونه کشتن کوفه ! تو دیگه پیشونیشو نشکن ابر چشا زمستونیشو نشکن خورشیدو پشت ابر خون نندازی ماهو یه وقت از آسمون نندازی ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 رباعی شب ضربت خوردن امیرالمومنین علیه‌السلام با این‌که زِ علمِ ماخَلَق باخبری ، آئینه‌ی ذات کردگار بشری ، در حیرتم ای ستاره‌ی برجِ حیا ! امشب تو چرا ز هر شب آسوده‌تری http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
مداحی ، روضه و نوحه‌خوانی‌های کربلایی‌اسماعیل سنائی (بنده‌زاده) را در کانال هیئت حسن‌جان علیه‌السلام از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان هیئتی معرفی نمائید . https://eitaa.com/hasanjan_info
🔲 غزل مثنوی از زبان (حاج‌صادق آهنگران) در سوگ شاعر با اخلاص آل‌الله مرحوم (محمدزمان گلدسته) به بهانه‌ی ۲۳ فروردین اولین سالگرد رحلت کنج هیئت نشسته‌ام خسته دم گرفتم مدام و پیوسته نوحه می‌خوانم اشک می‌ریزم می‌زنم من به سینه آهسته در گلویم بریده راهِ نفس سیل آهم مسیر را بسته یاد غوغای کوچه افتادم جای سیلی کبود و برجسته پشت در مادری فتاده زمین دور او چار طفل نورسته فکرم از کوچه سوی علقمه رفت سمت سقای مست وارسته دیدم از دور با نگاه خیال از هم اعضای اوست بگسسته خواهری در کنار او گریان با دلی بی‌قرار و بشکسته در حرم دختری سه‌ساله که بود بی‌نهایت به عمه وابسته ناگهان یک نفر صدا زد و گفت : دارد از راه می‌رسد دسته دیدم آمد گروه سینه‌زنی با محمدزمانِ گلدسته ◽ آه ، رفتم به سال‌های عقب سال‌هایی که تا سحر هرشب می‌نشستیم با زمان تا صبح در حسینیه نوحه‌خوان تا صبح از من آهنگ و از زمان نوحه شعله می‌زد به جانمان نوحه شعر می‌گفت مثل آبِ روان گریه می‌کرد با امام زمان یا حسین از زبان خواهر تو گفت او : (من به فکر حنجر تو) با همین نوحه کرد غوغایی بس‌که او داشت طبع زهرایی داشت این نوحه شور عاشورا بند بندش مرور عاشورا بین اشعار او نگین شده بود بس‌که این نوحه دلنشین شده بود مثنوی‌های او نظیر نداشت طبع زیبای او نظیر نداشت می‌شد از کربلا به سوی دمشق تا که می‌گفت : (بسم رب العشق) خاطراتم مرور شد در سر دسته‌ای سینه‌زن رسید به در سینه می‌زد جماعتی خسته با اشارات دست گلدسته پاره شد رشته‌های افکارم دیدم احساس تشنگی دارم آمد از بین جمع سینه‌زنان جام آبی به دست داشت زمان دید دلتنگ دیدن اویم کم‌کم آمد نشست پهلویم گفتم از حال خویشتن با من ای رفیق شفیق حرف بزن لب گشود آن رفیق دیرینه با صداقت شبیه آئینه گفت : شد شعله‌ور تمام تنم مثل لب‌های شاه بی‌کفنم مثل زهرا که پشت در می‌سوخت پیکرم پای تا به سر می‌سوخت داشتم در سرم هوای حسین سوختم مثل خیمه‌های حسین ناگهان بین حرف‌های زمان کرد طبعم به سوگ او فوَران شعر در ماجرای او گفتم چند بیتی برای او گفتم ⬜ بس‌که گفتی غزل برای حسین سوختی مثل خیمه‌های حسین تازه فهمیده‌ای که لذت داشت سوختن لحظه‌ای به پای حسین گر گرفتی و ناله می‌کردی مثل فریاد ربنای حسین شعله‌ها با تو نوحه می‌خواندند دم گرفتند با تو (وایِ حسین) دارد آتش عطش به دنبالش تشنه‌لب گشته‌ای فدای حسین جامه‌ات تا که سوخت ، افتادی یاد دامان بچه‌های حسین ای محمدزمان ! عزیز دلم ! یار دیرین آشنای حسین آن‌طرف بی‌گمان تو سلطانی این‌طرف بوده‌ای گدای حسین در قیامت دگر نمی‌سوزی سوختی بس‌که در عزای حسین پیکرت در زمین گرگان است روح پاکت به کربلای حسین ✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاج‌ابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇 http://eitaa.com/ebrahim_sanaei