🔲 روضهی سه نفره
من ، حاجاحمد واعظی و حاجعلی قائدی (عکاس)
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 عاشقانه
✅ قالب شعر 👈 غزل
✅ وزن شعر 👈 فاعلاتن فَعَلاتُن فعلاتن فعلات
چشمهای تو مرا مست و فروتن کردند
این چه کاریست که چشمان تو با من کردند؟
قلب من آهن سخت است ، کمی محکمتر
چشمهای تو ولی رخنه به آهن کردند
شهر را ریختی ای ماه به هم ، فتنه بس است
چشمهایت همه را با همه دشمن کردند
این دو خورشید که در قاب رخَت جا دادی
شهر را مثل دو آئینه مزین کردند
این دوتا نرگس شیراز که شاداب و تَرَند
خار در چشم فرومایهی سوسن کردند
مثل مهتاب که بر دامن شب میتابد
آسمان را گُلِ چشمان تو روشن کردند
نرخ خورشید شکستند دوتا چشمانت
هر سحرگاه که احساس شکفتن کردند
من که از جملهی مردان جهان مردترم
چشمهای تو مرا عاشق یک زن کردند
عشق من ! این غزل ارزانی چشمان تو باد
تا بخوانند و بدانند چه با من کردند
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا روی لینک زیر کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🙏 لطفا منتشر کنید 🙏
اگر مایلید عضو بشوید و به دوستان اهل ذوقتان نیز معرفی بفرمائید .
کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
همراهان گرامی ! سلام
اگر مایلید از طریق لینک زیر عضو کانال (هیئت حسنجان) علیهالسلام بشوید .
@hasanjan_info
🔲 رباعی
از پنجره نور را ببینیم ای کاش
غوغای حضور را ببینیم ای کاش
از دور صدای پای او میآید
ای کاش ظهور را ببینیم ای کاش
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔳 کوثر
در مدح صدیقهی کبری ، انسیهی حورا ، فاطمةالزهرا سلام الله علیها
✅ قالب شعر 👈 غزل
✅ وزن شعر 👈 مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
هرگز زنی شبیهِ تو کوثر نمیشود
همتای بیقرینهی حیدر نمیشود
اندازهی تو پیش محمّد برای او
حتی هزار آمنه مادر نمیشود
آئینهی نگاه نبی در تکاثر است
کوثر که باشد آینه ابتر نمیشود
شایستهای برای رسالت بدون شک
اما دریغ ! زن که پیمبر نمیشود
هرچند هشت زوجهی دیگر علی گرفت
اما مقام زوجه که همسر نمیشود
تا خانهاش به نور حضورت منوّر است
رخسار مرتضی که مُکدّر نمیشود
داوود در حضور علی مثل قنبر است
همتای فِضّه حضرتِ هاجَر نمیشود
زمزم بدون گریه بر اندوهِ روضههات
تردید نیست ، پاک و مطهر نمیشود
اصلاََ اگر که نور نگیرد ز محضرت
یک لحظه مهر و ماه منوّر نمیشود
"لا قَمَراََ منیراََ وَ لا شَمساََ مُضیئَه وَ لا فَلَکاََ یَدور وَ لا بَحراََ یَجری وَ لا فُلکاََ یَسری اِلّا لِاَجلِکُم وَ مَحَبَّتِکم"
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
29.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲 از تو چه پنهان مولا؟!
حرم امام رضا علیه السلام
رواق امام خمینی رحمة الله علیه
#شعرخوانی
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ قالب شعر 👈 مثنوی
✅ وزن شعر 👈 فاعلاتُن فَعَلاتن فعلاتن فعَلُن
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🙏 السلام علی الباکین علی الحسین
(رسول دادخواه خیابانی) معروف به (رسول تُرک) از قدّاره بندان و گردن کشان تهران بود .
یک شب با نوچه هایش به یک مجلس عزاداری سیدالشهدا رفت .
اهالی هیئت اعتراض خود را با کم محلی به رسول و همراهانش نشان دادند .
مسئول هیئت از طرف حضار رسول را از آمدن به هیئت در شب های آینده منع کرد و به او گفت؛
(هیئت جای قدّاره بندان نیست)
رسول با این که می توانست او را نابود نماید احترام هیئت را حفظ کرد و رفت ، در حالی که دلش شکسته بود .
نیمه شب مسئول هیئت در عالم رویا خیمه گاه سیدالشهدا را دید ، اما یک سگ که نگهبان خیمه ها بود از ورود او جلوگیری کرد .
او می گوید ؛ در تاریکی شب دیدم سرِ آن سگ سرِ رسول ترک است .
سحرگاه فردا سراسیمه سراغ رسول ترک رفت و خواب خود را برای او تعریف کرد و از او خواست که شب به هیئت بیاید .
رسول در حالی که مثل ابر بهار اشک می ریخت چهار دست و پا دور حیاط خانه می چرخید و صدای سگ در می آورد و به مسئول هیئت گفت؛
امشب باید بیایی ، طناب به گردن من بیندازی و من پشت سرت چهار دست و پا به هیئت بیایم .
او نیز اینچنین کرد و این گونه رسولِ قداره بند آزاد کرده ی حسین بن علی و از اولیاء خدا شد .
شعر زیر جریان همین ماجراست؛
💔💔💔💔💔💔💔💔
✅ قالب شعر 👈 غزل
✅ وزن شعر 👈 مَفاعلُن فَعَلاتُن مفاعلن فعلات
چه دید در تو مگر شاه بی سپاه ای مرد؟!
که راه داد تو را سمت خیمه گاه ای مرد !
چه شد که در دلت افتاد میل باده ی عشق؟!
که سوی میکده انداختی نگاه ای مرد!
شکست کوه غروری که در نگاهت بود
به دستِ مستی از آن بزمِ رو به راه ای مرد !
تو در نهایت هیبت از او حذر کردی
که فی البداهه نشد عمر او تباه ای مرد !
ولی شبیه غرورت دلت شکست و گرفت ،
مسیر چشم تو را موج اشک و آه ای مرد !
همان که راه تو را بست ، شب به رؤیا دید
که دست داده به او فیض بارگاه ای مرد !
وَ دید در دل آن تیرگی بلاتشبیه
سگی شبیه تو را در حضور شاه ای مرد !
عجیب بود برایش ، ولی به زمزمه گفت ؛
ببخش دیشب اگر کردم اشتباه ای مرد !
سحر به محضرت آسیمه سر رسید آن مست
ز کوی میکده گریان و عذر خواه ای مرد !
به گریه گفت ؛ حلالم کن ای عزیز حسین !
که روز حشر نسوزم از این گناه ای مرد !
بیا که ساقی مستان تو را صلا زده است
تو نیستی دگر آن عبد رو سیاه ای مرد !
بیا که ساقی سرمستِ ما خطا پوش است
که داده است به میخانه ات پناه ای مرد !
بیا که حضرت ساقی گرفت دستت را
به جاه بُرد تو را از نشیب چاه ای مرد !
سگی برای حریمی که عرش کمتر از اوست
فزون بُوَد ز امیری به مهر و ماه ای مرد !
برای دلخوشی ات نیست ، اعتقاد من است،
خدای حضرت زهرا بُوَد گواه ای مرد !
که در حریم حسین از گلاب پاکتر است
سگی که هست نگهبان خیمه گاه ای مرد !
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
السلام علیک یا ولی الله
بعضی روزها خیلی دلتنگش میشوم و امروز از همان روزهاست .
🔲 به یاد شاعر حماسهها
مرحوم حاجحبیبالله معلمی
✅ قالب شعر 👈 غزل
✅ وزن شعر 👈 مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
شبی که دیده ز لذاتِ خفتن افکندی
بنای حوصله را با سرودن افکندی
شبانه با غزلی در رثای نور آتش
به کوچه کوچه ی هر کوی و برزن افکندی
فقط نه شعر تو سوزانده جان یاران را
که شعله در دلِ خاموشِ دشمن افکندی
به روی دفترت اشکی چکیده ، مهدی را
گمانم این که به شیون نمودن افکندی
به روزِ حادثه وقتی که فتنه می بارید
حماسه در رگ مردانِ میهن افکندی
ستونِ هیئتِ ما گریه کرده با شعرت
شرر به سینه ی هر سنگ و آهن افکندی
به قولِ حضرت ساقی شراب نوشَت باد
که هم گریسته ای ، هم به شیون افکندی
عزیزِ حضرتِ زهرا همیشه روحت شاد
که شورِ شعرِ تری تازه در من افکندی
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 اسطورهی عاشقی
به مناسبت ۲۸ دی - سالگرد شهادت سردار #حاج_اسماعیل_دقایقی
✅ وقتی #رباعی زیر را برای رهبر معظم انقلاب اسلامی خواندم ، حضرت آقا سهبار فرمودند :
(خدا رحمت کند حاجاسماعیل دقایقی را)
یک شاخهی رازقی به خاک افتاده
اسطورهی عاشقی به خاک افتاده
مانند حریم کعبه حرمت دارد
آنجا که (دقایقی) به خاک افتاده
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
✅ برای عضویت در کانال اشعار (حاجابراهیم سنائی) در محیط ایتا اینجا کلیک کنید👇
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei
🔲 امیر لشکر بدر
به بهانهی ۲۸ دیماه ، سالگرد شهادت
#سردار_حاج_اسماعیل_دقایقی
فرمانده و موسس لشکر بدر که بعد از جنگ تحمیلی به سپاه ارتقاء پیدا کرد .
✅ قالب شعر 👈 غزل_مثنوی
✅ وزن شعر 👈 مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
دلم بهانه گرفتهست - آه - اسماعیل !
به شعر و خاطره بردم پناه ، اسماعیل !
به جای چهرهی خورشیدیات برادرجان !
نگاه میکنم امشب به ماه ، اسماعیل !
تو رفتهای و رسیدی و من عقب ماندم
تو روسفیدی و من روسیاه ، اسماعیل !
چه روزها که نبودی و من به یاد رخت
به قاب عکس تو کردم نگاه ، اسماعیل !
امیر لشکر بدر ! ای یگانه فرمانده !
سپاه را تو شدی تکیهگاه ، اسماعیل !
ز عزم راسخ و ایمان استوار تو بود
که گشت بعدِ تو لشکر سپاه ، اسماعیل !
برای من که ز یاران خویش جا ماندم
ز دوست فیض شهادت بخواه ، اسماعیل !
دلم دوباره به شوری شبیه رنج افتاد
دمی که جسم تو در کربلای پنج افتاد
شبی که چشم تو در راه دوست فانی شد
امید اهل امیدیّه آسمانی شد
پس از تو گرچه زمین خورد عمود لشکر بدر
ولی گسسته نشد تار و پود لشکر بدر
علم پس از تو نیفتاد بر زمین سردار
نشد دوباره مصیبات کربلا تکرار
امام بعد تو (هَل مِن مُعین) نگفت ای مرد
گریست از غمت اما چنین نگفت ای مرد
نرفت اهل و عیالت اسارت ای سردار !
کسی نکرد به آنها جسارت ای سردار !
نزد به دخترکت دست ناکسی سیلی
نگشت چهرهاش از جای پنجهها نیلی
ندید دخترکت قطعه قطعه اعضایت
سری بریده به دامن ندید زهرایت
پس از تو اهل و عیالت عزیزتر شدهاند
به اعتبار تو در شهر معتبر شدهاند
#حاج_ابراهیم_سنائی_شاعر_اهواز
http://eitaa.com/ebrahim_sanaei