eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.5هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
792 ویدیو
66 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
یه بار که در منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو درآورده بود...😓 جمعشون کرد و بهشون گفت: نکنه فکر کنین که فلانی ما را آموزش میده ، من خاک پاهای شماهام... من خیلی کوچکتر از شماهام. اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.😢 ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن، همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه، همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام...💔 《 کانال @Ebrahimhadi
🍃قرار بود صبح زود با هم به جايي برويم. مي دانستم كار مهمي دارد. اما ابراهيم از من خواست به منزل يكي از سادات محل برويم. تا ظهر وقت ما گرفته شد. نمي دانستم چرا ابراهيم به اين پيرمرد سيد التماس مي كند! 🌺 ماجرا از اين قرار بود كه پسر او، سيگار كشيده بود و پدر او را از خانه بيرون كرده بود. حالا ابراهيم آمده بود تا اين خانواده مومن را آشتي دهد. سرانجام توانست دل پدر را نرم كند. او براي تمام مردم محل اينگونه بود. 《 کانال @Ebrahimhadi
🌱زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود: او می‌بیند... 🍀 با این کار می‌خواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند... 🌺شهیده‌زینب‌‌کمایی🌺 📙برگرفته از کتاب شیرین تر از عسل 《 کانال @Ebrahimhadi
💠چهار دستور قرآنی برای سعادت دنیا و آخرت💠 🍀 را ترک مکن که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد. 🌸" لئن شكرتم لأزيدنكم " اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم . 🍀 خدا را ترک مکن چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی. 🌸" فاذكروني أذكركم " مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم . 🍀 را ترک مکن چرا که از استجابت محروم می مانی . 🌸" ادعوني أستجب لكم " از من بخواهید تا اجابت کنم . 🍀 را ترک مکن چرا که از نجات محروم می مانی . 🌸" وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون " چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد. 📚 قرآن کریم 《 کانال @Ebrahimhadi
📖قرائت یک صفحه از قرآن به نیابت از شهید ابراهیم هادی🌷 《 کانال @Ebrahimhadi
شهید ابراهیم هادی
📖 #بی_تو_هرگز 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت هجدهم نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد، - حدود دو ساعت بع
📖 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت نوزدهم اصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد. علی کار خودش رو کرد. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد. با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد. حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد، قبل از من با زینب حرف می زدن. بالاخره من بزرگش نکرده بودم. وقتی هفده سالش شد، خیلی ترسیدم. یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد. می ترسیدم بیاد سراغ زینب، اما ازش خبری نشد. دیپلمش رو با معدل بیست گرفت و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد. توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود. پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود. هر جا پا می گذاشت، از زمین و زمان براش خواستگار میومد. خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود. مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد، دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید. اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت. اصلا باورم نمی شد. گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن. زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود. سال 75_76 ، تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود. همون سال ها بود که توی آزمون تخصص شرکت کرد و نتیجه اش، زینب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد. مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران، پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید. هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری، پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد. ولی زینب، محکم ایستاد. به هیچ عنوان قصد خروج از ایران رو نداشت. اما خواست خدا، در مسیر دیگه ای رقم خورده بود. چیزی که هرگز گمان نمی کردیم. علی اومد به خوابم. بعد از کلی حرف، سرش رو انداخت پایین، - ازت درخواستی دارم، می دونم سخته اما رضای خدا در این قرار گرفته. به زینب بگو سومین درخواست رو قبول کنه. تو تنها کسی هستی که می تونی راضیش کنی. با صدای زنگ ساعت از خواب پریدم. خیلی جا خورده بودم و فراموشش کردم. فکر کردم یه خواب همین طوریه. پذیرش چنین چیزی برای خودم هم خیلی سخت بود. چند شب گذشت. علی دوباره اومد، اما این بار خیلی ناراحت، - هانیه جان؟ چرا حرفم رو جدی نگرفتی؟ به زینب بگو باید سومین درخواست رو قبول کنه. خیلی دلم سوخت، - اگر اینقدر مهمه خودت بهش بگو. من نمی تونم. زینب بوی تو رو میده. نمی تونم ازش دل بکنم و جدا بشم، برام سخته. با حالت عجیبی بهم نگاه کرد، - هانیه جان، باور کن مسیر زینب، هزاران بار سخت تره. اگر اون دنیا شفاعت من رو می خوای، راضی به رضای خدا باش. (نویسنده شهید طاها ایمانی) ♦️ادامه دارد... 《 کانال @Ebrahimhadi
7.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 من خدا رو قبول ندارم! خدایی که نمی‌بینین رو چجوری می‌پرستین؟ آدمی که عقل و وجدان داره چه احتیاجی به خدا و قرآن و ... داره؟ 🌙 ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌《 کانال @Ebrahimhadi
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی... 🌱 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایه‌ی دستهای مبارک تو. سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی. 📚 صحیفه مهدیه امـام‌ زمانـم!🍃 نامـت‌‌ که می‌آید آرام‌‌ میـشوم گویی‌ جـز‌ تـو‌ هیـچ‌ نیسـت‌ مـرا؛ سوگـند‌ به‌ نامـت‌‌ که‌ تو‌ آرام‌ منی...♥️ 🌹🍃🌹🍃 《 کانال @Ebrahimhadi
«يتولاکَ اللهُ بينما تظُنُّ أنکَ بمفردِکَ» هنگامی ‌که فکر میکنی تنها و بی‌کسی، خدا از تو مراقبت می‌کند..♥️ 《 کانال @Ebrahimhadi
💠شکستن دل و بداخلاقی عامل کاهش رزق!💠 🔹همچنان که اخلاق خوب، موجب جلب رحمت و محبت خداوند، محبوبیت بین مردم؛ افزایش رزق و روزی و برکت در زندگی خواهد شد، اخلاق بد و شکستن دل نیز برعکس موجب ناخشنودی خداوند، ناخرسندی، کاهش رزق و روزی و بی برکتی در زندگی می‌شود. 🔸به گواهی امیرالمومنین علی علیه السلام: روزی انسانی که دل انسان دیگر را بواسطه زبانش می‌شکند تنگ می‌شود. 🔹و بنابر روایت دیگری: بداخلاقی نسبت به دیگران موجب بی برکتی، واگذار شدن او به خودش (و محرومیت از الطاف خاص خداوند) و آسیب دیدن زندگی او خواهد شد. 《 کانال @Ebrahimhadi
🍀آقا مهدی رسولی حرف قشنگی زد: بچـه بـودیـم یـه زمانی مادرمون ‌دستمونو میگرفت‌ میبـرد مزار شهدا، سنشون رو نگاه مـیکردیم؛ میگفتیم این شـهید انقدر از من بـزرگتره... حالا میریم میبینیم شهیدا چقدر از ما کوچیــك‌ترن... بـیاین قـبول کنیــم جاموندیم از قافله شهدا...!'💔 《 کانال @Ebrahimhadi