باید می رفت تهران. فرمانده ها جلسه داشند. خانمش را بردند بیمارستان. هرچه گفتم« بمان، امروز پدر می شی. شاید تو را خواستند. » گفت «خدایی که بچه داده، خودش هم کاراش رو انجام می ده. »
#شهید_حسن_باقری
📗یادگاران، ج۴، ص ٩٠
🆔 @Ebrahimhadi
💠من نوکر شما بسیجیها هستم💠
آن وقتها حسن رو به قیافه نمیشناختم فقط این طرف و آن طرف چیزهایی دربارهش شنیده بودم، چند ساعتی بود که در محوطه دیدبانی بود و هی دستور میداد و سازماندهی میکرد، من هم که اعصابم خیلی بجا نبود، از این همه جنب و جوش او به ستوه آمدم، آخر سر کفری شدم و از آن بالا داد زدم سرش: "ببینم تو اصلا کی هستی که این قدر به پرو پای بچهها میپیچی و سین جیمشان میکنی؟"
سرش رو بلند کرد، نگاهی به من انداخت، لبخندی زد و خیلی آروم جواب داد: "من نوکر شما بسیجیها هستم!"
🌷 #شهید_حسن_باقری
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
🔆اگر از دست کسی ناراحت هستید
"دو رکـعت نماز" بخـونید و بگویـید:
خدایا! این بنده تو حواسش نبود
من ازش گذشتم، تو هم بگذر...
#شهید_حسن_باقری 🌷
@Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi_Market
•••••••••••••••••••••••••••••••
🔆اگر از دست کسی ناراحت هستید
"دو رکـعت نماز" بخـونید و بگویـید:
خدایا! این بنده تو حواسش نبود
من ازش گذشتم، تو هم بگذر...
#شهید_حسن_باقری 🌷
یادش با صلوات
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi
🔆اگر از دست کسی ناراحت هستید
"دو رکـعت نماز" بخـونید و بگویـید:
خدایا! این بنده تو حواسش نبود
من ازش گذشتم، تو هم بگذر...
#شهید_حسن_باقری 🌷
باز پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات
《 کانال #شهید_ابراهیم_هادی 》
@Ebrahimhadi