7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+آرزوت چیه؟!
- نمیگم..
+ یکمش رو بگو..
#ش داره #ه داره #ا داره #د داره #ت داره
🎥ببینید | 🌷آرزوی شهید محسن حججی در حرم امام رضا(ع)
🆔 @Ebrahimhadi
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 8⃣1⃣
"حکم انفصال"
حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟»
گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رییس یکی از فدراسیونها با قیافهی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بیحجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد میکنم شورای انقلاب». با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارشها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانهاش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانمها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آنقدر زیبا حرف میزد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همانجا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر، میشه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رییس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه میکنه».
شهید ابراهیم هادی
کتــاب سلام بر ابراهیم، ص63-60
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
امر به معروف و نهى از منكر نكند مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا كند، در امر و نهى خود ميانهروى نمايد و به آنچه امر و نهى مىكند، دانا باشد.
دعــــــــائم الاســـــــــلام، ج1، ص 368
🆔 @Ebrahimhadi
@Ebrahimhadi-eteghad-be-emam-zaman.mp3
3.26M
#صوت #سخنرانی_کوتاه #شماره۶۷
موضوع: چقدر به امام زمان(عج) اعتقاد داریم؟
سخنران: حجتالاسلام دانشمند
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۱۲
راویان:جمعی از دوستانِ شهید
🌿"کربلای شلمچه"
اولین روز دی ماه ۱۳۶۵ بود. به همراه نیروهای گردان مسلم در منطقه صیداویه، اطراف آبادان، مستقر بودیم. نخل های بلند این روستا حال و هوای کوفه و غربت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در ذهن تداعی ميکرد.هرروز با نیروهای گروهان جمع ميشدیم و زیارت عاشورا ميخواندیم. اولین باری که سید مجتبی برای ما مداحی کرد در کنار همین نخل ها بود.آرزوی شهادت در میان همه بچه ها موج ميزد.غروب روز چهارم دی ماه عملیات کربلای ۴ آغاز شد. نیروهای چندین لشکر به خط دشمن نفوذ کردند.گردان ما هم تا پای قایق ها رفت و همچنان منتظر دستور حرکت ماند.جزایر عراق در ساحل اروند و خط نیروهای دشمن در شلمچه مورد حمله قرار گرفت. اما دشمن، توسط منافقین از همه مراحل عملیات مطلع بود! دستور عقب نشینی صادر شد. با بازگشت نیروها عملیات به پایان رسید. اماگردان ما همچنان در صیداویه ماند. شب هایی که در این منطقه مستقر بودیم از معنوی ترین ایام زندگی ما بود. نماز شب بچه ها در کنار نخل هاهیچ گاه ازخاطرما نميرود.دو هفته پس از عملیات کربلای 4 در همان منطقة صیداویه حضور داشتیم.روزهاو شب های خاطره انگیزی بود. تا اینکه فرماندهان لشکر به محل اردوی گردان آمدندو گفتند: ((عملیات جدیدی آغازميشود. امشب آمادة حرکت باشید.رضا علیپور از شب بیستم دی ماه ۱۳۶۵ اینگونه ميگوید: شور و شعف درچهره بچه ها موج ميزد. نیروهای گردان به شلمچه منتقل شدند. این اولین باری بود که ما قدم به این سرزمین ميگذاشتیم.دشمن با منحرف کردن آب رودخانه، آبگرفتگی بزرگی درمقابل ما ایجادکرده بود. حاج آقا ایزد،فرمانده گردان، در تاریکی شب آخرین تذکرات را داد و سوار قایق ها شدیم.به همراه مجتبی و حسین طالبی نتاج سوار قایق شدیم. قایق تا نزدیکی ساحل دشمن رفت. از آنجا به دلیل حجم آتش دشمن مجبور شدیم به داخل آب برویم.صدای انفجار، بوی باروت، منور و ... خبر از یک عملیات گسترده ميداد. نیروهای گردان مسلم تا پل دریاچه ماهی جلو رفتند. از آنجا کار اصلی گردان آغاز شد.در تاریکی شب شروع به پیشروی کردیم. هم زمان عراق نیز گردان های رزمی خود را برای جلوگیری از پیشروی ایران به این منطقه اعزام کرد.فراموش نميکنم؛ حسین طالبی نتاج از بچه ها جدا شد و به میان نی زار رفت،وقتی ستون نیروهای عراقی نزدیک ميشد یک باره از جا بلند شد و آن ها را به رگبار بست! حسین این کار را چند بار تکرار کرد.واقعا این کار خیلی شجاعت ميخواست. کاراوباعث ميشدنیروهای دشمن جرئت نزدیکی به مواضع ما را نداشته باشند. نزدیک صبح مجتبی را دیدم. خیلی ناراحت بود!پرسیدم:((چی شده؟!))گفت ((حسین رو توی نی زارزدند. ميخوام برم بیارمش.))گفتم:((ببین دشمن چطور آتیش ميریزه؟! مطمئن باش فرمانده گردان اجازه نميده. صبر کن شرایط که بهتر شد با هم ميریم.))
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هوا روشن شده بود. ما در منطقه های جلوتر از سه راه شهادت، در شلمچه،مستقر بودیم. فرمانده گردان کمی به این طرف و آن طرف رفت. صدای غرش توپخانه و حرکت تانک های دشمن هر لحظه نزدیکتر ميشد.رفتم پیش حاجی داشت با بیسیم صحبت ميکرد. به من گفت:((بچه ها رو جمع کن، یه خط باید بریم عقب. لشکر سمت چپ ما جلو نیامده. الان همه مامحاصره ميشیم!((به سرعت همة بچه ها را جمع کردیم. یک خط به عقب آمدیم.مجتبی باناراحتی به نیزار خیره شده بود. رفیق صمیمی اش آنجامانده بود و حالا این بار در خود سه راه و اطراف آن مستقر شدیم. دستور فرماندهی این بود که هر طور شده از این سه راه محافظت کنید.ساعتی بعد تانک های دشمن در مقابل سه راه موضع گرفتند. حالت منطقه طوری بود که دشمن بر این سه راه اشراف داشت. شلیک بی امان تانک ها آغاز شد. کم کم خاکریز ما در حال محو شدن بود! هر بار که تانک های دشمن قصد پیشروی داشتند بچه ها قد علم ميکردند.من و چند نفر دیگر از بچه ها آنقدر آرپیجی زدیم تا جایی که گوش های ماتقریبا هیچ صدایی را نميشنید. اما با یاری خدا توانستیم تا زمان تاریک شدن هواخط را نگه داریم.
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠من خدای ظالمی نیستم...💠
یک دقیقه موعظه، یک عمر عاشقی
🎤 #حاج_مهدی_توکلی
✨پیشنهاد ویژه✨
🆔 @Ebrahimhadi
☀️🌱🌺
سر آغاز هر نامه نام خداست...
که بینام او نامه یکسر خطاست...
آغاز میکنیم روزمان را
با ذکر نامهای زیبایت..❤️
🍃بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🍃
🌸یا اَللهُ یا رَحْمنُ؛ یا رَحیمُ یا خالِقُ
🌸یا رازِقُ یا بارِیُ؛ یا اَوَّلُ یا آخِرُ
🌸یا ظاهِرُ یا باطِنُ؛ یا مالِکُ یا قادِرُ
🌸یا حَکیمُ یا سَمیع؛ ُیا بَصیرُ یا غَفورُ
🆔 @Ebrahimhadi