eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
659 ویدیو
61 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ بوی گلها🌼 🍃 عالمی را مست وحیران میکند، دیدن مهدی هزاران درد، درمان میکند، مدعی گوید🌺❤️ که با یک گل نمیگردد بهار، ما گلی داریم که عالم را گلستان میکند. 🌱" اللهم عجل لولیڪ ألفرج "🌱 🆔 @Ebrahimhadi
🔅💕🔅💕🔅💕🔅 🍃چقدر پر مے ڪشد.... دلم بہ هواے تو 🕊 انگار تمام پرنده هاے جهان در قلبم💗 آشیانہ ڪرده اند... #همراه_دلم_باش_شهید_هادی 🆔 @Ebrahimhadi
#نماز_اول_وقت چڪشے ست بر سر نَفْس🍂 از وقتش که گذشت، مےشود چڪشی بر سر نماز به یاد نمازهاے عارفانه و عاشقانه شهدا🌹 🆔 @Ebrahimhadi
💠حاج حسین یکتا: اهل‌بیت گفتن: کونوا لَنا زَیْناً... برای ما زینت باشید؛ 🌱شهید زین‌الدین از بس زیبا بود که خوشگلِ خوشگلا، یوسف زهرا، خریدش! تا خریدنی نشیم شهید نمیشیم. 🆔 @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+آرزوت چیه؟! - نمیگم.. + یکمش رو بگو.. #ش داره #ه داره #ا داره #د داره #ت داره 🎥ببینید | 🌷آرزوی شهید محسن حججی در حرم امام رضا(ع) 🆔 @Ebrahimhadi
8⃣1⃣ "حکم انفصال" حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رییس یکی از فدراسیون‌ها با قیافه‌ی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی‌حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می‌کنم شورای انقلاب». با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش‌ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانه‌اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم‌ها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن‌قدر زیبا حرف می‌زد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همان‌جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر، می‌شه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رییس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه». شهید ابراهیم هادی کتــاب سلام بر ابراهیم، ص63-60 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امر به معروف و نهى از منكر نكند مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا كند، در امر و نهى خود ميانهروى نمايد و به آنچه امر و نهى مىكند، دانا باشد. دعــــــــائم الاســـــــــلام، ج1، ص 368 🆔 @Ebrahimhadi
#ختم_قرآن_کریم به نیابت از شهید ابراهیم هادی هدیه به حضرت زهرا(س)🌹 📖هرشب یک صفحه:593 ✷ T.me/Ebrahimhadi ✷ Gap.im/Ebrahimhadi ✷ Sapp.ir/Ebrahimhadi ✷ Eitaa.com/Ebrahimhadi
ترجمه صفحه ی 593
@Ebrahimhadi-eteghad-be-emam-zaman.mp3
3.26M
۶۷ موضوع: چقدر به امام زمان(عج) اعتقاد داریم؟ سخنران: حجت‌الاسلام دانشمند 🆔 @Ebrahimhadi
ــــــــــــــ🍃🌺🌼🍃ــــــــــــــ ز بیت مرتضی(ع) شاه ولایت اختری سر زد که از نور رخش، ارض و سما را زیب و زیور زد بود میلاد زینب(س) آن که اندر روز میلادش در آغوش حسینش خنده بر روی برادر زد... 💐ولادت خواهر ارباب، الگوی صبر و استقامت، حضرت زینب کبری(س) بر همگان تبریک و تهنیت باد.🍃🌸 🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📕 قسمت ۱۲ راویان:جمعی از دوستانِ شهید 🌿"کربلای شلمچه" اولین روز دی ماه ۱۳۶۵ بود. به همراه نیروهای گردان مسلم در منطقه صیداویه، اطراف آبادان، مستقر بودیم. نخل های بلند این روستا حال و هوای کوفه و غربت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در ذهن تداعی ميکرد.هرروز با نیروهای گروهان جمع ميشدیم و زیارت عاشورا ميخواندیم. اولین باری که سید مجتبی برای ما مداحی کرد در کنار همین نخل ها بود.آرزوی شهادت در میان همه بچه ها موج ميزد.غروب روز چهارم دی ماه عملیات کربلای ۴ آغاز شد. نیروهای چندین لشکر به خط دشمن نفوذ کردند.گردان ما هم تا پای قایق ها رفت و همچنان منتظر دستور حرکت ماند.جزایر عراق در ساحل اروند و خط نیروهای دشمن در شلمچه مورد حمله قرار گرفت. اما دشمن، توسط منافقین از همه مراحل عملیات مطلع بود! دستور عقب نشینی صادر شد. با بازگشت نیروها عملیات به پایان رسید. اماگردان ما همچنان در صیداویه ماند. شب هایی که در این منطقه مستقر بودیم از معنوی ترین ایام زندگی ما بود. نماز شب بچه ها در کنار نخل هاهیچ گاه ازخاطرما نميرود.دو هفته پس از عملیات کربلای 4 در همان منطقة صیداویه حضور داشتیم.روزهاو شب های خاطره انگیزی بود. تا اینکه فرماندهان لشکر به محل اردوی گردان آمدندو گفتند: ((عملیات جدیدی آغازميشود. امشب آمادة حرکت باشید.رضا علیپور از شب بیستم دی ماه ۱۳۶۵ اینگونه ميگوید: شور و شعف درچهره بچه ها موج ميزد. نیروهای گردان به شلمچه منتقل شدند. این اولین باری بود که ما قدم به این سرزمین ميگذاشتیم.دشمن با منحرف کردن آب رودخانه، آبگرفتگی بزرگی درمقابل ما ایجادکرده بود. حاج آقا ایزد،فرمانده گردان، در تاریکی شب آخرین تذکرات را داد و سوار قایق ها شدیم.به همراه مجتبی و حسین طالبی نتاج سوار قایق شدیم. قایق تا نزدیکی ساحل دشمن رفت. از آنجا به دلیل حجم آتش دشمن مجبور شدیم به داخل آب برویم.صدای انفجار، بوی باروت، منور و ... خبر از یک عملیات گسترده ميداد. نیروهای گردان مسلم تا پل دریاچه ماهی جلو رفتند. از آنجا کار اصلی گردان آغاز شد.در تاریکی شب شروع به پیشروی کردیم. هم زمان عراق نیز گردان های رزمی خود را برای جلوگیری از پیشروی ایران به این منطقه اعزام کرد.فراموش نميکنم؛ حسین طالبی نتاج از بچه ها جدا شد و به میان نی زار رفت،وقتی ستون نیروهای عراقی نزدیک ميشد یک باره از جا بلند شد و آن ها را به رگبار بست! حسین این کار را چند بار تکرار کرد.واقعا این کار خیلی شجاعت ميخواست. کاراوباعث ميشدنیروهای دشمن جرئت نزدیکی به مواضع ما را نداشته باشند. نزدیک صبح مجتبی را دیدم. خیلی ناراحت بود!پرسیدم:((چی شده؟!))گفت ((حسین رو توی نی زارزدند. ميخوام برم بیارمش.))گفتم:((ببین دشمن چطور آتیش ميریزه؟! مطمئن باش فرمانده گردان اجازه نميده. صبر کن شرایط که بهتر شد با هم ميریم.)) 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 هوا روشن شده بود. ما در منطقه های جلوتر از سه راه شهادت، در شلمچه،مستقر بودیم. فرمانده گردان کمی به این طرف و آن طرف رفت. صدای غرش توپخانه و حرکت تانک های دشمن هر لحظه نزدیکتر ميشد.رفتم پیش حاجی داشت با بیسیم صحبت ميکرد. به من گفت:((بچه ها رو جمع کن، یه خط باید بریم عقب. لشکر سمت چپ ما جلو نیامده. الان همه مامحاصره ميشیم!((به سرعت همة بچه ها را جمع کردیم. یک خط به عقب آمدیم.مجتبی باناراحتی به نیزار خیره شده بود. رفیق صمیمی اش آنجامانده بود و حالا این بار در خود سه راه و اطراف آن مستقر شدیم. دستور فرماندهی این بود که هر طور شده از این سه راه محافظت کنید.ساعتی بعد تانک های دشمن در مقابل سه راه موضع گرفتند. حالت منطقه طوری بود که دشمن بر این سه راه اشراف داشت. شلیک بی امان تانک ها آغاز شد. کم کم خاکریز ما در حال محو شدن بود! هر بار که تانک های دشمن قصد پیشروی داشتند بچه ها قد علم ميکردند.من و چند نفر دیگر از بچه ها آنقدر آرپیجی زدیم تا جایی که گوش های ماتقریبا هیچ صدایی را نميشنید. اما با یاری خدا توانستیم تا زمان تاریک شدن هواخط را نگه داریم. ♻️... 🆔 @Ebrahimhadi 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از  شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺 ‌ 🔸 دعای فرج 🔸 ‌ هرشب ساعت ۲۰ تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷 👉 @Ebrahimhadi 👈
ـ🌴💐🌹 برادر شهیدم! وقتی #نگـاه تـو  به مـن دوختـه شده، نباید دست از پا خطا کنـم... تـو هم #شهیدی هم #شـــاهـدی و هم سنگ صبور بی قراری های من... #شهدا_همیشه_نگاهی..🌿 🆔 @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠من خدای ظالمی نیستم...💠 یک دقیقه موعظه، یک عمر عاشقی 🎤 #حاج_مهدی_توکلی ✨پیشنهاد ویژه✨ 🆔 @Ebrahimhadi
☀️🌱🌺 سر آغاز هر نامه نام خداست... که بی‌نام او نامه یکسر خطاست... آغاز می‌کنیم روزمان را با ذکر نامهای زیبایت..❤️ 🍃بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🍃 🌸یا اَللهُ یا رَحْمنُ؛ یا رَحیمُ یا خالِقُ 🌸یا رازِقُ یا بارِیُ؛ یا اَوَّلُ یا آخِرُ 🌸یا ظاهِرُ یا باطِنُ؛ یا مالِکُ یا قادِرُ 🌸یا حَکیمُ یا سَمیع؛ ُیا بَصیرُ یا غَفورُ 🆔 @Ebrahimhadi
👇💎 #وسوسه 🔥😈 ‌ 🌸امیرالمؤمنین (ع): ‌ 🔥 #شیطان بر بنده گُماشته شده است و #گناه را در نظرش تزئین کند، تا مرتكب آن شود، و او را به #توبه كردن (در آینده) اميدوار مى سازد تا آن را به تأخير اندازد. ‌ 📗 نهج البلاغة : الخطبة 64 🍃 ‌ 🆔 @Ebrahimhadi
#شبیه_شهدا_شویم🌿 ابراهيم به هيچ وجه گرد گناه نميچرخيد. براي همين الگویي براي تمام دوستان بود. حتي جائي که حرف از گناه زده ميشد سريع موضوع را عوض ميکرد. #شهید_ابراهیم_هادی 🌹 🆔 @Ebrahimhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حاج بخشی: صدام! اینجا فروشگاهه! پپسی میخوای بیا بهت بدم.😄 دو ساعت بود که پسر شهید شده بود اما حاج بخشی حاضر نشده بود حتی جبهه را برای چند ساعت ترک کند و برای تشییع پیکر پسرش حاضر شود... 🌷 🆔 @Ebrahimhadi
#ختم_قرآن_کریم به نیابت از شهید ابراهیم هادی هدیه به حضرت زهرا(س)🌹 📖هرشب یک صفحه:594 ✷ T.me/Ebrahimhadi ✷ Gap.im/Ebrahimhadi ✷ Sapp.ir/Ebrahimhadi ✷ Eitaa.com/Ebrahimhadi
ترجمه صفحه ی 594
@Ebrahimhadi-Amel-balaha.mp3
7.92M
۶۸ موضوع: چرا خونه ها پر از گرفتاریه؟ چرا آسمون نمی باره؟ چرا بلا نازل میشه؟ سخنران: استاد دارستانی 🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📕 قسمت ۱۳ (خاطرات سید مجتبی و رضا علیپور) 🌿 "کربلای ۸" جنگ و گریز، تک و پاتک، حمله و دفاع منطقة شلمچه بسیاری از نیروهای ما را ورزیده کرده بود. صدام، که مغرور از پیروزی کربلای 4 مشغول جشن شادمانی بود، با شروع کربلای 5 خواب از سرش پرید.در ادامه این عملیات و در اسفندماه، عملیات تکمیلی کربلای 5 آغاز شد. دراین مرحله نیز ضربات سختی به پیکره دشمن وارد شد. هجدهم فروردین 1366 عملیات دیگری در شلمچه آغاز شد... عملیات‌کربلای 8 در همان محور عملیات قبلی.گردان مسلم، که پس از مرخصی و بازسازی مجدد به شلمچه برگشته بود،خط شکن عملیات بود.طی این عملیات حماسة سید مجتبی دیدنی بود. او جدای از فرماندهی وکمک به نیروها، در اوقات استراحت به کارهای دیگر نیز میپرداخت بارها دیده بودیم که در تاریکی شب با شجاعت به سمت خط دشمن میرفت پیکر شهدایی را که در مرحله اول عملیات جا مانده بودند به عقب منتقل ميکرد. ميگفت: ((خانوادة این ها چشم انتظارند))ميگفت: ((فقط آدرس بدهید که شهدا یا مجروحان کجا هستند! آنوقت با شجاعت حرکت ميکرد و ميرفت.زمانی که در محور شمشیری قرار داشتیم امکان انتقال مجروحان نبود. باتاریکی شب بیشتر بچه ها از فرط خستگی استراحت ميکردند. اما مجتبی مشغول انتقال مجروحان ميشد. از نوک شمشیری آنها را به عقبه و جایی که آمبولانس قرار داشت، ميرساند و بر میگشت... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بالاخره راضی شد بگوید! هر بار که در خانه از او ميخواستیم از جبهه خاطره بگوید حرفی نميزد یا اینکه خاطرات دیگران رانقل ميکرد.اما این بارخاطره از خود سید بود. ميگفت:((توی شلمچه، عملیات کربلای ۸ شروع شد.شب بود و همه جا تاریک.با بچه ها خیلی خوب جلو رفتیم.رسیدیم به پشت یک خاکریز. نارنجک توی دستم بود. ضامن را کشیدم و رفتم بالای خاکریز. ميخواستم موقعيت دشمن را ببينم. یک دفعه و همزمان یک افسر عراقی از آن طرف خاکریز بالا آمد! صحنه عجیبی بود. فاصله ما با هم حدود یک متر بود. ناخودآگاه نگاه ما به هم افتاد. هر دوی ما ترسیدیم! از ترس داد زدیم و آمدیم پایین. اما خدا لطف کرد که من نارنجک داشتم. همان لحظه انداختم و افسر بعثی به درک واصل شد. در ادامه عملیات در پشت همان خاکریز مستقر شدیم. هوا روشن شده بود.صدای رگبار یک تیربار امان ما را بریده بود. هیچ کس نميتوانست تکان بخورد. به یکی از آرپیجی زن ها گفتم: ”برو خاموشش کن.“ همین که سرش را از خاکریز بالا برد گلوله ای توی پیشانیاش خورد و به زمین افتاد! ميخواستم خودم بلند شوم. اما دستور بود که فرمانده بایدفرماندهی کند نه اینکه مشغول جنگ شود.به دومین نفر گفتم: ”تو برو.“او هم بلند شد و هدفگیری کرد. قبل از شلیک او گلوله قناسه دشمن به صورتش خورد و او هم شهید شد.دیگر کسی نبود. حالا نوبت خودم بود. باید آرپیجی به دست ميگرفتم.خوشحال شدم. گفتم: ”لحظه شهادت فرا رسیده.“اشهدم را گفتم. بعد در ذهنم تصور کردم که الان به حسین و حمیدرضا و دیگر رفقای شهیدم ملحق ميشوم. آرپیجی را برداشتم و رفتم روی خاکریز و شلیک کردم. همزمان گلوله قناسه دشمن شلیک شد و خورد به من!پرت شدم پشت خاکریز. چشمانم را بستم و شهادتین را گفتم. سرم شدید درد ميکرد. توی ذهنم گفتم: ((الان دیگه ملائکه خدا می ایند و من هم ميرم بهشت و ...))انگشتان دستم را جمع کردم و باز کردم. دیدم هنوز حس دارد. دست و پاهايم را تکان دادم، دیدم هیچ مشکلی ندارد. چشمهايم را باز کردم. نشستم روی زمین.هنوز در حال و هوای شهادت بودم اما ...کلاه را از روی سرم برداشتم. دیدم تکتیرانداز عراقی درست زده توی کلاه آهنی من! بعد هم گلوله منحرف شده و کمی خراش در سرم ایجاد کرده ولی آسیب جدی به من وارد نشده!بلندشدم و با خودم گفتم: ”شهادت لیاقت ميخواد.“ ♻️... 🆔 @Ebrahimhadi 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🔆صدقه ⁉️ روزي حضرت رسول اكرم(ص) از شيطان پرسيدند: اي ملعون چرا مانع از صدقه دادن مي شوي؟ 🌑شيطان گفت: اي رسول خدا! اگر اَرّه اي بر سرم گذارند و مانند درخت اَرّه ام كنند برايم راحت تر است از تحمل صدقه دادن اشخاص. 🌿حضرت فرمودند: چرا از صدقه دادن مردم ناراحتي ؟ 🌑شيطان جواب داد: در صدقه پنج خصلت است 1- مال را زياد مي كند 2- مريضان را شفا مي دهد 3- بلاها را دفع مي كند 4- صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور مي كنند 5- بدون حساب وارد حساب مي شوندو عذابي برايشان نيست. 🌿 رسول اكرم(ص) پس از شنيدن اين سخنان از شيطان به او فرمودند: خدا عذابت را زياد کند. 🆔 @Ebrahimhadi
🔸 #سیره_شهدا 🔸 وقتی میخواست به فقیری کمک کند، پول را به ما می‌داد تا به آن شخص بدهیم. اینطوری هم ما را به کمک کردن تشویق میکرد و هم خودش گرفتار ریا نمیشد. #شهید_ابراهیم_هادی 🌹 🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از  شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺 ‌ 🔸 دعای فرج 🔸 ‌ هرشب ساعت ۲۰ تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷 👉 @Ebrahimhadi 👈