eitaa logo
عبری بیاموزیم#إنا-علی-العهد
799 دنبال‌کننده
279 عکس
172 ویدیو
25 فایل
آموزش زبان عبری توسط خانم دکتر عبدی فهرست مطالب https://eitaa.com/ebri_biyamoozim/847 فهرست درس‌های کتاب هیسود https://eitaa.com/ebri_biyamoozim/1564 ارتباط با مدیریت https://eitaa.com/farzanehpoor
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تاریخ حوزه طهران
▪️ را فراموش نخواهیم کرد‍! عصر روز ۱۳ رجب ۱۳۲۷ق حاج را از مجلس نظمیه برای استنطاق آخر به دادگاه برده بودند. از بعد از ظهر همان روز در میدان توپخانه جمعیت مرد و زن موج می‌زد.‌ دسته موزیک نظامی در کنار میدان نوای «آقشام» را می‌نواخت. هوا گرم و کثیف و غبارآلود بود. یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. در همین گیر و دار باد گرفت و هوا به هم خورد. آقا هفتاد ساله بود و محاسنش سفید شده بود. پهلوی چهارپایه ایستاد. اول عصایش را به جلو میان جمعیت پرتاب کرد. قاپیدند. عبای نازک مشکی تابستانه‌ای پوشش بود. به میان مردم پرتاب کرد، قاپیدند. قریب ده دقیقه برای مردم صحبت کرد: «خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر هم باز به این مردم میگویم که مؤسسین این اساس لا مذهبین هستند که مردم را فریب دادند. این اساس مخالف اسلام است. محاکمه من و شما بماند نزد پیغمبر خدا محمدبن عبدالله.» پیش از اینکه ریسمان به گردن شیخ بیندازند یکی از رجال با عجله برای او پیغام آورد که شما این مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن رها سازید. فرمود: «دیشب رسول خدا را در خواب دیدم فرمود: فردا شب میهمان منی... و من چنین امضایی نخواهم کرد.» هنوز آقا صحبتش تمام نشده بود که یوسف خان ارمنی به طرز خفت‌باری عمامه از سر شیخ برداشته و به طرف جمعیت پرتاب کرد.... 📚شیخ فضل‌الله نوری و مشروطیت ص۳۶۵ _ ۳۶۷ 🕌@tarikh_hawzah_tehran