🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
#اسم اعظم در کلام امام سجاد(ع)
🔰مرحوم طبرسی میگوید:
⚜از امام سجاد (ع) نقل شده است که فرمودند:👇
📝 من بعد از هر نمازی به مدت یک سال از خداوند متعال درخواست اسم اعظم کردم
⬅️ تا اینکه یک روز بعد از نماز صبح چشمانم به خواب رفت . در حالی که نشسته بودم. ناگهان شخصی در مقابلم ایستاده و به من می گوید
آیا از خدا درخواست اسم اعظم نمودی⁉️
⚜گفتم : بلی
گفت بگو: 👇
💥اَللّهُمَّ إِنّی أَسئَلُکَ باسمِ اللهِ اللهِ اللهِ اللهِ اللهِ الَّذی لا إلهَ إلّا هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیم💥
سپس امام سجاد(ع) می فرمایند:
⚡️ قسم به خدا هیچ در خواستی با این ذکر نکردم مگر آنکه اثر اجابت آن را دیدم.⚡️
📚مکارم الأخلاق صحفه
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
هدایت شده از فروشگاه گل آویشه
🚨عرضه محصولات سالم و #ارگانیک (۱۰۰٪تضمینی) آرایشی مواد غذایی با طرح رویایی #عیدانه 50٪درصد تخفیف
🔰🍏#پک_ویژه_عیدانه_شماره_1🍏🔰
https://eitaa.com/TvTebSHOP/3032
🔰🍎#پک_ویژه_عیدانه_شماره_2🍎🔰
https://eitaa.com/TvTebSHOP/3034
🔰🍋#پک_ویژه_عیدانه_شماره_3🍋🔰
https://eitaa.com/TvTebSHOP/3036
🔰🌹#پک_ویژه_عیدانه_شماره_4🌹🔰
https://eitaa.com/TvTebSHOP/3039
🛍فروشگاه طب سنتی و اسلامی
@Tvtebshop
خداوند به داوود عليه السلام وحى فرمود كه :
در زمان آسايشت به ياد من باش ، تا من هنگام گرفتارى ات دعاى تو را اجابت كنم .
📚 مكارم الأخلاق : 2/10/1991 .
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
اعجازهای الهی
🌟💠﷽💠🌟 💌 @eejazelahi 📙 #داستـــــان #مبارزه_با_دشمنان_خـدا #قسمت_هفتم ✍وارد حرم که شدم صدای اذان بل
🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
📙 #داستـــــان
#مبارزه_با_دشمنان_خـدا
#قسمت_هشتم
توی راه حوزه، حسابی خودم رو سرزنش می کردم که نزدیک بود خودت رو لو بدی اگر بهت شک می کرد چی؟ شاید اصلا بهت شک کرده بود شاید الان هم تحت تعقیب باشی و
وقتی رسیدم به حوزه سوم، چند ساعت معطل شدم اما اونجا هم پذیرشم نکردن
با خودم گفتم: آخه این چه غلطی بود که کردی سرت رو پایین انداختی بدون آشنا و راه بلد اومدی کشور غریب تا همین جا هم زنده موندنت معجزه است گرسنگی، خستگی، ترس، وحشت، غربت، تنهایی، سرگردانی توی کشور دشمن، اون هم برای یه نوجوون 16 ساله برگشتم حرم یکم آب خوردم و به صورتم آب زدم حالم که جا اومد، خسته و کوفته، زیر سایه یکی از صحن ها به دیوار تکیه دادم و به خدا گفتم: خدایا! خودت دیدی که من به خاطر تو این همه راه اومدم اومدم با دشمنانت مبارزه کنم همه عمر در ناز و نعمت و مرفه زندگی کردم تمام اون راحتی و آسایش رو رها کردم و فقط به خاطر تو، تن به این سختی و آوارگی دادم اما ضعیف و ناتوان و غریبم نه جایی دارم نه پولی وسط کشور دشمنان تو گیر کردم و هیچ پناهی ندارم اگر از بودن من و مبارزه با دشمنانت راضی هستی کمکم کن و الا منو برگردون عربستان و از محاصره این همه شیعه نجات بده..
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃اولین قبری که بعداز ظهور شکافته میشود قبرکیست؟
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
بخشش 🌹🌹
دو رکعت نماز بخوان
و به خداوند عرض کن:
خدایـا! هر کس به من بدی کرده بخشیدم،
تو هم مرا ببخش.
آن وقت ببین خدا با تو چه کار مےکند.
❤️ببخش تا بخشیده شوی ❤️
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
اعجازهای الهی
🌟💠﷽💠🌟 💌 @eejazelahi 📙 #داستـــــان #مبارزه_با_دشمنان_خـدا #قسمت_هشتم توی راه حوزه، حسابی خودم رو
🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
📙 #داستـــــان
#مبارزه_با_دشمنان_خـدا
#قسمت_نهم
✍خسته و گرسنه، با دل سوخته خوابم برد که ناگهان یه خادم زد روی شونه ام پسرجان! پاشو اینجا جای خواب نیست با اون گرسنگی و بدنی که از شدت خستگی درد می کرد، با وحشت از خواب پریدم از حال خودم خارج شدم و سرش داد زدم: مگر زمین اینجا مال توئه که براش قانون گذاشتی؟ اینجا زمین خداست و منم بنده خدا
یهو به خودم اومدم که سر یه خادم شیعه، توی یه کشور شیعه، توی حرم امام شیعه، داد زدم
توی اون حال، اصلا حواسم نبود توی کشور خودم نیستم یادم رفته بود اینجا دیگه برادرهای بزرگ ترم، نماینده مجلس و مشاور وزیر نیستند اینجا دیگه خواهرم، استاد دانشگاه نیست اینجا، فقط منم و من
وحشتم چند برابر شد اما سریع خودم رو کنترل کردم و خواستم فرار کنم که یه روحانی شیعه حدود 50 ساله دستم رو گرفت دیگه پام شل شد و افتادم مرگ جلوی چشمم بالا و پایین می رفت روحانیه با ناراحتی رو به خادم گفت: چه کردی با جوون مردم؟ و اون مات و مبهوت که به خدا، من فقط صداش کردم
آخر، زیر بغلم رو گرفتن و بردن داخل ساختمان های حرم هر چه جلوتر می رفتیم، بدنم سردتر و بی حس تر می شد من رو برد داخل و گفت برام آب قند بیارن جرات نمی کردم دست به آب قند بزنم منتظر بودم کم کم سوال و جواب رو شروع کنن و کار بالا بگیره
با خودم گفتم حتما از اون بی سیم به دسته تا حالا دنبالت بودن بدتر از همه لحظه ای بود که چشم چرخوندم دیدم هر کس دور منه، یا روحانی شیعه است، یا بی سیم دستشه
چشم هام رو بستم و گفتم: آروم باش دیگه بین تو و دیدار پیامبر، فاصله ای نیست خدایا! برای شهادت آماده ام
چشم هام رو بسته بودم و توی حال خودم بودم با خدا صحبت می کردم که یکی زد روی شونه ام و دوباره با وحشت چشم هام رو باز کردم
همون روحانیه بود چنان آب گلوم با سر و صدا پایین رفت که خنده اش گرفت با خنده گفت: نه به اون داد و بیداد، نه به این حال و احوال مرد که اینقدر راحت، غش و ضعف نمی کنه
بعد هم لیوان آب قند رو دوباره گذاشت جلوم و رفت سر کارش هیچ کس مراقبم نبود فکر کردم یه نقشه ای کشیدن و یواشکی مراقبم هستن
زیر چشمی مراقب بودم که در اولین فرصت فرار کنم کم کم داشت شرایط برای فرار مهیا می شد تمام شجاعت و جسارتم رو جمع کردم که صدای الله اکبر بلند شد
خوشحال شدم و گفتم الان اینها بلند میشن برای نماز، منم از غفلت شون استفاده می کنم فرار می کنم اما توهمی بیش نبود ...
روحانیه که حاج آقا صداش می کردن، درست جایی ایستاد که اشراف کامل به در داشت با ناراحتی به خدا گفتم: فقط یک بار می خواستم نمازم رو دیرتر بخونم اما بعد استغفار کردم و به نماز ایستادم ...
اومدم اقامه ببندم که حاجی گفت: نماز بی وضو؟
پ.ن: طبق فتوای برخی از مفتی های عربستان، یک بار وضو گرفتن برای کل روز کافی است و حتی خوابیدن، آن وضو را باطل نمی کند.
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد...
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
💵گر به دولت برسی
مست نگردی ، مردی
❌ گر به ذلت برسی
❌ پست نگردی ، مردی
🌎 اهل عالم همه
بازیچه دست هوسند
گر تو بازیچه این
🌷 دست نگردی ، مردی
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
💕 معروف است كه خداوند به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند !
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد !
مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی علت را از خدا پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند !
من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟
«به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه»
❣️
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩
╆━━┅═💚💛═┅┅──┄
اعجازهای الهی
🌟💠﷽💠🌟 💌 @eejazelahi 📙 #داستـــــان #مبارزه_با_دشمنان_خـدا #قسمت_نهم ✍خسته و گرسنه، با دل سوخته خو
🌟💠﷽💠🌟
💌 @eejazelahi
📙 #داستـــــان
#مبارزه_با_دشمنان_خـدا
#قسمت_دهم
✍یه لبخندی زد ایستاد به نماز بدون توجه به من در باز بود و به خوبی می دونستم بهترین فرصت برای فراره اما پاهام به فرمان من نبود
وضو گرفتم ایستادم به نماز نماز که تموم شد دستم رو گرفت و برد غذاخوری حرم غذاش رو گرفت و نصف کرد نصفش رو با سهم ماست و سوپش داد به من منم تقریبا دو روزی می شد که هیچی نخورده بودم دیگه نفهمیدم چی دارم می خورم غذای شیعه، غذای حضرت
قبل از اینکه اون دست به غذاش بزنه، غذای من تموم شده بود بشقابش رو به من تعارف کرد و گفت: بسم الله فکر کردم منظورش اینه که بسم الله بگو و منم بی اختیار و نه چندان آهسته گفتم: بسم الله نمی دونم به خاطر لهجه ام بود یا حالتم یا ولی حاجی و اطرافیان با صدای بلند خنده شون گرفت مونده بودم باید بخندم، بترسم یا تعجب کنم کم کم سر صحبت رو باز کرد منم از هر تکه ماجرا یه تیکه هایی رو براش تعریف کردم و فقط گفتم که به خاطر خدا از کشورم و خانواده ام دل کندم و اومدم ایران تا به خاطر اسلام مبارزه کنم و حالا هم هیچ جا پذیرشم نکردن و میگن خلاف قانونه و باید برگردم کشورم و اجازه تحصیل و اقامت ندارم
وقتی داشتم اینها رو می گفتم، تمام مدت سرش پایین بود و دونه های تسبیحش رو بالا و پایین می کرد حرف های من که تمام شد، از جا بلند شد و رفت سمت قرآن و قرآن باز کرد بعد اومد سمتم. دستش رو گذاشت روی شانه ام و گفت: به ایران خوش اومدی
پ.ن: از قول برادرمون: در بین ما استخاره کردن وجود نداره و من برای اولین بار، اونجا بود که با این عمل مواجه شدم و اصلا مفهوم این حرکات رو درک نمی کردم بعدها حاجی به من گفت؛ جواب استخاره، آیه ای از قرآن بود که خداوند به مومنین دستور میدن در راه خدا هجرت کنن
اون شب، حاجی با اصرار من رو برد خونه اش هم جایی برای رفتن نداشتم، هم جرات رفتن به خونه یه روحانی شیعه رو نداشتم
در رو که باز کرد، یا الله گویان وارد خونه شد از راهروی ورودی خانه رد شدیم و وارد حال که شدیم؛ یک شوک دیگه به من وارد شد
عکس نسبتا بزرگی از آقای خامنه ای با امام خمینی، روی دیوار بود فکر کردم گول خوردم و به جای خونه حاجی، منو آورده به مقر و مراکز مخفی سپاه یا روحانی ها و الانه که
ناخودآگاه یه قدم چرخیدم سمت در که فرار کنم که محکم پای حاجی رو لگد کردم و از ضرب من، خورد توی دیوار
بدون اینکه چیزی به من بگه یا سوالی بکنه، خانمش رو صدا زد و رفت، لباسش رو عوض کرد
اون شب تا صبح، با هر صدای کوچکی از خواب می پریدم و می نشستم اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم، فردا با چه چیزی مواجه میشم
فردا صبح، حاجی من رو با خودش برد و با ضمانت و تعهد خودش، من رو ثبت نام کرد تنها فکری رو که نمی کردم این بود که من، شب رو توی خونه مدیر یکی از اون حوزه های علمیه ای خوابیده بودم که دیگه حتی خواب پذیرش در اونجا رو هم نمی دیدم
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
⏪ #ادامہ_دارد..
💌 @eejazelahi
°۩﴿اَعجازٔ اِلَهي﴾۩°
🌟💠🌓💠🌟
🔰🔴#روغن_شحم_گاو_اعلاء🔴🔰
🌸بوگیری شده با هل,گلاب و...🌸
🔰🐂خواص درمانی🐂🔰
💟✅امام صادق علیه السلام: هرکسی لقمه ای از شحم بخورد همان مقدار بیماری از بدن او خارج میشود...کافی ج 6 ص311
💟✅بازگشایی عروق و رگهای بسته بدن
💟✅آب کننده چربی های زیرشکم وچربی های اضافی بدن😍
💟✅رشد وتقویت عضلات بدن💪
💟✅تقویت کننده سیستم دفاعی بدن
💟✅افزایش رشد و تقویت استخوان
💟✅منبع تولید انرژی وتوان بسیار عالی👏
💟✅دفع سموم بدن👌
🔰🔵موارد مصرف 🔵🔰
🔰سرخ کردنی ها🍟
🔰انواع خورشتها 🍜
🔰انواع پلوها و...🍽
⚖وزن تقریبی 1000 گرم
_+ 10 گرم
💰قیمت محصول 34000 هزار تومان
__________________
💌آیدی جهت سفارش محصولات👇
➣ @Tvtebadmin
✅فروشگاه محصولات طب اسلامی و سنتی👇
🌼🍒 http://eitaa.com/joinchat/3436838923C212ddc0995