🍃🍂داستــــان
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
آقا جمال خوانساری
فقیه بزرگ در زمان گذشته میفرماید:
کسی شب به مسجدی آمده بود
و مسجد هم تاریک بود
دو رکعت نماز مستحبی خواند
و بعد صدائی به گوشش رسید
گفت: حتماً کسی در مسجد است
سپس به خواندن نمازها ادامه داد
و سجدهها را طولانی کرد
تن صدایش را هم عوض کرد
و خلاصه حالی از خود نشان داد
بعد هم گفت هوا که روشن بشود
این کسی که در مسجد است ما را میبیند
و در شهر یا ده راه میافتد و میگوید
که ما دیشب اینجا چکار کردیم
و نان ما در روغن میافتد
به محض اینکه هوا روشن شد برگشت
و به پشت سرش نگاه کرد تا به آن فرد
سلامی بکند
که ناگاه دید
چون هوای بیرون شب گذشته سرد بوده
سگی به مسجد آمده و آنجا مانده است
و او تمام شب را نماز خوانده و ناله کرده
برای جلب توجه این سگ!!!
این از مصادیق مصرف نعمت
در غیر جای خودش است
برخی چه نمازها و چه مسجد سازیها
و حسینیه سازیها و چه اعمال خیری را
به باد میدهند
چرا که هیچ کدام سر جای خودش نیست
@eeshg1
✧✾════✾✰✾════✾✧
@eeshg1
تسبیحی بافتهام 📿
نه از سنگ، نه از چوب، نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیدهام
تا برایت دعا کنم
هر آنچه را که آرزو داری
امیدوارم در این لحظات عرفانی
خداوند لبخندی به ازای هر اشک
نغمهای شیرین به ازای هر آه
و اجابتی نزدیک برای هر دعا
برای لحظههاتون فراهم سازد
طاعاتتون قبول درگاه حق🌸
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود خشتی باشد در دیوار یک خانه
یا سنگی در دامان یک کوه
یا قدری سنگ ریزه در انتهای یک اقیانوس
شاید خاکی از گلدان
یا حتی غباری بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای نهایت برای شرافت برای انسانیت
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : نفس کشیدن ، دیدن ، شنیدن ، فهمیدن و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای سعادت
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به انتخاب به تغییر به شوریدن به محبت
وای بر من اگر قدر ندانم…
@eeshg1