#تلنگر
#امام_حسین_ع تشنه اب نبود تشنهای بیعت بود
افسوس که به جای زخم دلش زخم تنش را نشان دادن و تمام درد او را بی ابی نشان دادند
https://eitaa.com/eeshg1
مردى مجوز مهاجرت از آلمان به روسیه را کسب کرد.
هنگام خروج از آلمان در فرودگاه مامور وسایل او را چک کرد یک مجسمه دید از او پرسید: این چیه؟
مرد گفت: شکل سوالت اشتباهه آقا؟
بپرس این کیه، این مجسمه هیتلر مرد بزرگ آلمان است که توی تمام کشور عدالت و دموکراسی برقرار کرد. من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمه اش همیشه همراهمه... مامور گمرک گفت درسته آقا، بفرمایید.
در فرودگاه روسیه مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از مرد پرسید: این چیه؟ مرد گفت: بگو این کیه؟ گفت این مجسمه مرد منفور و دیوانه ای است که مرا مجبور کرد از آلمان برم بیرون. مجسمه اش همیشه همرامه که تف و لعنتش کنم.
مامور گمرک گفت:
بله درسته آقا، بفرمایید......
چند روز بعد که آن مرد توی خونه اش همه فامیل را دعوت کرد؛ پسر برادرش مجسمه را روی طاقچه دید وپرسید: این کیه؟
مرد گفت پسرم سوالت اشتباهه ،بپرس این چیه؟
این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون عوارض گمرکی از آلمان به اینجا آوردم!
https://eitaa.com/eeshg1
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
" لشگر حضرت عشق"
#شهید_رسول_خلیلی #شهید_عقیل_خلیل_زاده #عکس #خاطرات_شهدا https://eitaa.com/eeshg1
📞آخرین مكالمه
🔹هميشه عقيل براي خانواده احترام خاصي قائل بود.
قبل از اينكه به مأموريت برود، دست من و مادرش را ميبوسيد. ادب خداحافظي او زبانزد دوستان و آشنايان بود.
اگر پدرش ايستاده بود ايشان نمينشست يا برعكس.
اگر فراغتي پيدا ميكرد حتماً در كار زراعت به ما كمك ميكرد.
🔹 آخرين اعزام عقيل با سختي كار زراعت در زمين كشاورزيمان مصادف شد.
يك روز وقتي به خانه برگشتم ديدم مادر عقيل خيلي نگران و مضطرب است.
گفتم چه شده؟
گفت: عقيل زنگ زده بود. خيلي بيسابقه بود كه عقيل اينقدر پشت تلفن منقلب باشد و اشك ما را درآورد.
پسرم در تماس گفته بود: «مادر من ميدانم كه شما چه سختيهايي متحمل شدهايد، ولي اهميت كاري مأموريتهايم به من اجازه نداد كه بيايم و شريك سختي كارهاي شما در امور كشاورزي باشم.»
📚به نقل از پدر شهید عقیل خلیلی زاده
#خاطرات_شهدا
#شهید_عقیل_خلیلی_زاده
https://eitaa.com/eeshg1
☄⚡️☄⚡️☄⚡️☄⚡️☄⚡️☄
🌸هیچ آغازی
🌸زیباتر از سلام نیست
🌸روزتون پر از مهر و محبت و
🌸برکت و شادی
🌸ســــلام
🌸صبحتون بخیر
🌸روزتون عالیii
https://eitaa.com/eeshg1
❣❣❣❣❣❣❣
🍃🌹با خدا حرف بزن 😊👇
✅ مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی دربارهٔ کدورت و اندوه و مواردی نظیر آن می فرمودند :
1⃣👈 همین که گردی بر دلتان پیدا می شود
🌷یک سبحان الله بگویید ، آن گرد کنار می رود.
2⃣👈 هرجا هم فیضی و نعمتی به شما رسید
🌷الحمدلله بگویید ، چون شکرش را به جا آورده ای ، گرد نمی گیرد.
3⃣👈 هر وقت خطایی انجام دادید
🌷استغفرالله چاره است.
📚👈با این ۳ ذکر با خدا صحبت کنید.
❤️صحبت کردن با خدا ، ذات غم و حُزن را می برد.
https://eitaa.com/eeshg1
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
#داستان_کوتاه
كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...
🌷نتیجه اخلاقی :
مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود!
#تلنگر
📚 نکته های طلایی 📚
💼اخلاقی
💼تربیتی
💼کاربردی
🙏لطفاً در ثواب نشر مطالب مثبت و ارزشی سهیم باشیم. 👇👇لینک عضویت 👇👇
https://eitaa.com/eeshg1