.
🏴سبک #زمینه شهادت بی بی #حضرت_رقیه خاتون سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_رقیه
#رقیه_مظلومه
🏴بند اول
رقیه ی مظلومه
از پدرش محرومه
گوشهٔ ویرونه نشسته،بهونه گیره
گرفته قلب زارش
پریشونه احوالش
شده از این زمونه خسته،بهونه گیره
کجایی نور چشم تارم
نیستی کنارم بیقرارم
سر روی پای کی بذارم۲ بابا
خسته شدم دیگه بیا
منو ببر پیشت بابا
میگن بگو بابات کجاس
جواب بدم چی به اینا
بابای خوبم،ای مهربونم
🏴بند دوم
واویلا از اون لحظه
سری رو از رو نیزه
توی طبق میذارن و،براش میارن
میشه نگاهش خیره
سر و بغل میگیره
بازم یه داغ تازه رو،داغش میذارن
درد دلش رو میگه با سر
به آرزوش میرسه دختر
میزنه پر مثل کبوتر۲ بابا
راحت میشه از شامیا
از زجر پست و بی حیا
دیگه نمیشه روبرو
با دخترا تو کوچه ها
بابای خوبم،ای مهربونم
🎤با نوای زیبای کربلایی طاهر باقری
✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
خدایا چنان کن سرانجام کار..
که دیگر رهایم کند نیزه دار
شبیه اسیران جنگی شدم
رخم سوخته صورتم پرغبار
به یک سمت زجر و به یک سمت شمر
برایم نمانده ست راه فرار
روی صورتم چنگ محکم زدند
همین پیرزنهای گوشه کنار
دویدند روی تنت ده سوار
دویدند دنبال من صد سوار
گذر کردن از کوچه های شلوغ..
چه سخت است بر دختر با وقار!
سرم روی گردن نمی ایستد
تنم روی ناقه نشد استوار
اگرچه نخورده لب من به آب..
ولی خورده ام سیلی آبدار
فقط چوب خوردی به صبح و غروب
فقط فحش خوردیم لیل و نهار
عزیزم خداوند صبرت دهد!
که دیدی مرا با دوصد می گسار!
ملک بود خدمتگزارم ولی
به من گفت آن مست خدمتگزار
✅سید پوریا هاشمی-محرم ۱۴۰۲
#زبانحال_حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
خورشيدِ من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم
اینطور بریده ناشیانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلند دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَت بسته، به زورِ تازیانه
"بَر" خورده به من، چرا نبوده؟!
برخوردِ کسی مودبانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود... نه...
آن ضربه ی چوب وحشیانه
سالم لب من ، لب تو زخمی؟!
واللهِ که نیست عادلانه
دیگر ز سفر بدم میاید
کِی می بری ام پدر به خانه
دیدی که ز شب هراس دارم
خورشیدِ من آمدی شبانه
✅شعر از گروه "یا مظلوم"✍
#زبانحال_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
.👇
اجرای #زمزمه#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا حسین ع:
*🏴نوحه حضرت رقـــیه(س)*
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را۲*ذ
*اوزاده پیغمبراست نزنید رقیه را*
*ای بخداجان حسین نزنید رقیه را*
*سربریده دیده است نزنید رقیه را*
*آی بخدا جان حسین نزنیدرقیه را*
*شام وخرابه دیده است نزنیدرقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را*
*پاهای اوتاول زده نزنیدرقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنید رقیه را*
*اوتازیانه خورده است نزنیدرقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنید رقیهرا*
*ای شامیان بی حیا نزنیدرقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را*
*خارمغیلان دیده است نزنیدرقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را*
*داغ پدررادیده است نزنیدرقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را*
*داغ برادردیده است نزنید رقیه را*
*آی بخدا جان حسین نزنیدرقیه را*
*رقیه بی باباشده نزنید رقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را*
*ای کافران بی خدا نزنیدرقیه را*
*آی بخداجان حسین نزنیدرقیه را۲*
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🍁بسم الله الرحمن الرحیم 🍁
به ياد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا كه دشمنان براى غارت به خيمه ها ريختند، در درون خيمه ها مجموعا 23 كودك از اهل بيت عليه السلام را يافتند. به عمر سعد گزارش دادند كه اين 23 كودك ، بر اثر شدت تشنگى در خطر مرگ هستند. عمر سعد اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى كه نوبت به حضرت رقيه عليه السلام رسيد آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حركت كرد.
يكى از سپاهيان دشمن پرسيد: كجا مى روى ؟ حضرت رقيه عليه السلام فرمود: (سلام الله علیها) بابايم تشنه بود. مى خواهم او را پيدا كنم و برايش آب ببرم (سلام الله علیها)
او گفت : آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهيد كردند!
حضرت رقيه عليها السلام در حالي كه گريه مى كرد، فرمود: پس من هم آب نمى آشامم
نيز در كتاب مفاتيح الغيب ابن جوزى آمده است كه ، صالح بن عبدالله مى گويد: موقعى كه خيمه ها را آتش زدند و اهل بيت عليهم السلام رو به فرار نهادند، دخترى كوچك به نظرم آمد كه گوشه جامه اش آتش گرفته ، سراسيمه مى گريست و به اطراف مى دويد و اشك مى ريخت . مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم . همين كه صداى سم اسب مرا شنيد اضطرابش بيشتر شد. گفتم : اى دختر، قصد آزارت ندارم .
بناچار با ترس ايستاد. از اسب پياده شدم و آتش جامه اش را خاموش نمودم و او را دلدارى دادم . يكمرتبه فرمود: اى مرد، لبهايم از شدت عطش كبود شده ، يك جرعه آب به من بده . از شنيدن اين كلام رقتى تمام به من دست داده ظرفى پر از آب به او دادم . آب را گرفت و آهى كشيد و آهسته رو به راه نهاد. پرسيدم : عزم كجا دارى ؟ فرمود: خواهر كوچكترى دارم كه از من تشنه تر است . گفتم مترس ، زمان منع آب گذشت ، شما بنوشيد گفت : اى مرد سوالى دارم ، بابايم حسين عليه السلام تشنه بود ، آيا آبش دادند يا نه ! گفتم : اى دختر نه والله ، تا دم آخر مى فرمود: (اسقونى شربه من الماء) مى فرمود: يك شربت آب به من بدهيد، ولى كسى او را آبش نداد بلكه جوابش را هم ندادند.
وقتى كه آن دختر اين سخن را از من شنيد، آب را نياشاميد، بعضى از بزرگان مى گويند اسم او حضرت رقيه خاتون عليه السلام بوده است
(حضرت رقيه عليها السلام شيخ على فلسفى ص 13)
التماس دعا...
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
|⇦•به کهکشان هدایت ...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج حسن خلج
🖤🖤🖤
به کهکشان هدایت ستاره ای دارد
هر آنكه مِهر حَسَن را چراغ راه کند
اگر که عکس جمالش به آب چاه افتد
دوباره یوسف مصری هوای چاه کند
سلام بر حَسن ابن علی که از حُسنش
همان كه خدا تمام وقت به رويِ مَهَش نگاه كند
*يه آقايي با اين همه جلال و زيبايي اما اينقدر غريب، اينقدر مظلوم، امام صادق مي فرمايند: فرداي قيامت انبياء و اوليايِ الهي رو خدا يكي يكي صدا ميزنه، مي فرمايد: با انصارتون با يارانتون با هوادارانتون بلند شيد بياييد، عيسي يه عده اي باهاش بلند ميشن، موسي! يه عده اي باهاش بلند ميشن، ابراهيم همينطور، تا ميرسن به پيغمبر خاتم يه عده ي زيادي بلند ميشن، تا خدا صدا ميزنه: حسين جان! بلند شو يه عده اي توي محشر بلند ميشن، محشر رو محشر ميكنن، اون وقت امام صادق مي فرمايند: وقتي نوبتِ عمو جانم حسن ميشه، سه چهار نفر با امام حسن بلند ميشن، اينقدر اين آقا غريبه... اما اون سه چهار نفر هر كدومشون به يه لشكر توي عالم مي ارزن، يكيشون حسينِ، يكيشون عباسِ، يكيش علي اكبرِ...
امام حسن خيلي غريبِ، چند دهه براي امام حسين گريه مي كنيم،امشب رو هم برا امام حسن اشك بريزيم، ناله بزنيم، يه گوشه اي امام حسن مي نشست، هي به در و ديوار نگاه مي كرد، عاقبت زينب بي تاب شد، يه روز اومد نشست كنارش، حالش رو پرسيد، گفت: داداش! بي مادر شدي، بي مادر شدم، منم داغ ديدم، داداش! سينه ي خون آلود ديدي منم ديدم، داداش! مادرِ هجده سالمون توي خونه دست به ديوار مي گرفت راه مي رفت، تو ديدي منم ديدم، چي شده هي يه گوشه ميشيني گريه مي كني؟ مگه نمي بيني بابام داره از دست ميره؟ صدا زد: زينب جان! اوني كه داره من رو ميكُشه اينه، مادرم وقتي ميخواست بره سراغِ فدك، رويِ من حساب كرد و رفت، گفت: حسنم! پاشو بريم، يه مرد همراه من باشه... زينب! جلو مادرم خيلي بد شد، نتونستم كاري بارش بكنم، جلو چشام مادرم رو سيلي زدن...*
در پیچ کوچه بود که ولگردِ لعنتی
سد كرد راهِ فاطمه، بی درد ِ لعنتی
دیدم به جنگ مادرِ رنجورم آمده
فریاد می زدم : برو نامرد ِ لعنتی
*زينب! سينه ام رو سپر كردم رفتم جلو... گفتم: چي ميگي بي ادب؟ برو كنار، اما زينب نبودي ببيني، هر چي مادرم عقب مي رفت، اون يه قدم جلو مي اومد، مادرم چسبيد به ديوار، چنان سيلي زد به مادرم، مادرم يه سيلي از اون نانجيب خورد، يه سيلي از ديوار... واي مادرم...*
خط و نشان برای زنی خسته می کشی !؟
لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!
*امام صادق فرمود: ما يه پرده اي روي دلهاي شما مي كِشيم كه شما مصيبت هاي مارو درك نكنيد، وَ اِلا در دَم جون ميداديد... زينب جان! نبودي من رفتم جلو، گفتم: برو عقب، مگه نمي بيني دختر پيغمبر اينجا ايستاده...*
خونت حلالِ خشم حسن می شود، برو
خونم به جوش آمده ، خون سردِ لعنتی
*زينب جان! با كمال خونسردي، مي دونست قد من بهش نميرسه، دستش رو بلند كرد، جلو چشماي من...*
دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند
با مادرم چه کرد بي دردِ لعنتی
*يا امام حسن! ميدونم ناموست بوده، مي دونم بي ادبي كرده، اما هر چي بوده يه زن بوده، كجا بودي كربلا، حسين از بالاي نيزه نگاه مي كرد، هر كدوم از دخترا از يه طرف فرار مي كردن، اين دامن ها آتش گرفته بود، با تازيانه و كعب ني...*
كودكِ بي تاب را هم مي زدن
طفلكِ در خواب را هم مي زدن
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حاج حسن خلج_شب 29صفر 95_روضه_به کهکشان هدایت .....-1483775741.mp3
6.26M
|⇦به کهکشان هدایت ...
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس حاج حسن خلج•✾•
🖤🖤🖤
چیزی که امام حسن مجتبی علیهالسلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنهی خوارج را بهوجود آورد و امیرالمومنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
🏴سبک #زمینه یا #شور بی بی #حضرت_رقیه خاتون سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_رقیه
#شور_حضرت_رقیه
#ای_مشکل_گشا
🏴بند اول
ای مشکل گشا
خاتون کرب و بلا
دختر سلطان عشق(رقیه جان)۴
ای زهرا نما
هستی الگوی حیا
عشقِ بانوی دمشق(رقیه جان)۴
چه اسم زیبایی داری بی بی
(اسم تو قلبمو میلرزونه)
هر چی دارم تو زندگیم قطعاً
(از کرم رقیه خاتونه)
ضربان قلبمی،هیجان قلبمی
جاری مثه خون توی شَرَیان قلبمی
(سیدتی،یا رقیه)
🏴بند دوم
اعجازه خدا
به دردم تویی دوا
ای داروی تب عشق(رقیه جان)۴
شور روضه ها
ای زیباترین نوا
زمزمهٔ بر لب عشق(رقیه جان)۴
تو انتها و آخر عشقی
(عشق تو واسم دین و ایمونه)
به کوریه منکر تو میگم
(دلبر من رقیه خاتونه)
ضربان قلبمی،هیجان قلبمی
جاری مثه خون توی شَرَیان قلبمی
(سیدتی،یا رقیه)
🏴بند سوم
عشقِ نوکرا
دلها بر تو مبتلا
قلبمه تسلیم تو(رقیه جان)۴
محشر محشری
به زینب تو دلبری
واجبه تعظیم تو(رقیه جان)۴
ارادتم بی بی به تو خاصه
(چشام برات همیشه گریونه)
غصه ندارم روز محشر من
(که شافعم رقیه خاتونه)
ضربان قلبمی،هیجان قلبمی
جاری مثه خون توی شَرَیان قلبمی
(سیدتی،یا رقیه)
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
🎤با نوای زیبای کربلایی مصطفی بابایی
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇