.
#زمینه یا چهار ضرب درد دل خانم #حضرت_زینب سلام الله علیه ها با امام حسین علیه سلام در ایام #اسارت یا #اربعین
#حسن_رضا_محمودی
رفته توان از جان من
اشگ جاری از چشمان من
چشم انتظارت ماند ه ام
داداش سر و سامان من
داداش یکه و تنها شدم
بی تو چون خود زهرا شدم
هر دم راهیه صحرا شدم
داداش بی کسم تنها کسم
دانم میشوی فریاد رسم
آخر من به تو کی میرسم
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
من دیده ام شام بلا
سرها به روی نیزه ها
طفلان بی آب و غذا
تن های سر از تن جدا
هر شب طعنه و زخم زبان
داداش من چه گویم الامان
طفلت هی میگفت پیشم بمان
میخورد سیلی و مشت و لگد
میگفت پس اجل کی میرسد
عمه از تنم خون میچکد
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
دارم به لب من این دعا
دائم بگویم ای خدا
یعنی شود داداش من
امشب رسی از کربلا
با یاد تو من جان میدهم
جان با لب عطشان میدهم
جان با چشم گریان میدهم
شکر حی داور کنم
آخر عمر خود سر کنم
دائم یاد مادر میکنم
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیه ها حسن رضا محمودی
.
.
#واحد چسبیده به #شور
#حضرت_زینب #سلام_الله_علیها
تقدیم به همه سائلین حضرت زینب سلام الله علیه ها
شدم دیوانه عاشق پیمانه
سائل زینب شدم اینو خدا میدونه
مستم و مستانه باز شدم دیوانه
شکر خدا چشمون من پر بارونه
شکر خدا سائل شدم بر نوکری نائل شدم
بین تموم عاقلا عاقل تر از عاقل شدم
یازینب یازینب یازینب یا زینب
مرجع تقلیدم من خود بشنیدم
سر بر چوبیه محمل زدی بی بی غریبم
پس لطمه زنم من جامه بدرم من
سینه زنم هر روز و شب دیده ترم من
با جون دل میگم که من عبد و غلام زینبم
شاهم به عالم چونکه من اسیر دام زینبم
یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب
بر دل خدایی دردمو دوایی
باذکر نام تو شدم بازم هوایی
کز کرده ام از غم ای ذکر من هر دم
بی بی مدد کن تا بشم کرببلایی
کرببلا بی بی شده عقده برام دعا بکن
با یک نگاه حیدری درد منو دوا بکن
یا زینب یا زینب یا زینب یا زینب
شعر و سبک از سائل حضرت زینب سلام الله علیه هاحسن رضا محمودی
.
هدایت شده از امیر حسین یعقوبیان
.
سبک 1
#پانزدهم_رجب #حضرت_زینب
#شهادت_حضرت_زینب_علیها_السلام
واحد,زمینه
تو آغوشم پیراهن پاره ی توس ببین برادر
همش بهونتو داره چشای مثل ابر خواهر
کم کم داره دوری تو میرسه به روزای آخر
داداش ببین یه جرعه آب یه عمر بادلخوشی نخوردم
سؤالمه کنار قتلگاه تو چرا نمردم
داداش ببین
همراهمه خاطره ی وداع آخر
بوسه زدم زیرگلوت طبق سفارشای مادر
دیگه دارم آروم می گیرم
جوونم از غم تو پیرم
خدا روشکر تو رات می میرم
مظلومه مولاتی عقیله....
یا
مظلومه ام مظلومه زینب...
یا
من زینبم مظلومه ام ام المصائب..
🌸🌸🌸🌸🌸
زینب اگه از پانشست تا قتلگاه تو دویده
از دیدن چکمه روی سینه ی تو شد قدخمیده
شد قسمتش پیش همه بوسه به رگهای بریده
داداش دیگه توون نبود من بودم ویه مشت حرومی
تو بودی و جسارتا به جسم تو نداش تمومی
هرکی اومد از پیکرت برد با خودش یه یادگاری
یکی نگفت غریبی و تو کربلا مادر نداری
دیگه دارم آروم می گیرم
جوونم از غم تو پیرم
خدا رو شکر تو رات می میرم
مظلومه ام مظلومه زینب...
🌸🌸🌸🌸🌸
سخته بدونت زندگی ازاین زمونه دیگه خستم
بعداز غم سه روز و شب دیگه زیر سایه نرفتم
به زیر نعل تازه رفت چرا دیگه تموم هستم
عباس نبود ببینه که جواب ناله ها زدند کف
عباس نبود برا همین سر تو روی نیزه ها رف
عباس نبود یه ساربون انگشتر تورو با خود برد
سکینه روی سینه ی تب دارتو چقد کتک خورد
دیگه دارم آروم می گیرم
جوونم از غم تو پیرم
خدا روشکر تو رات می میرم
مظلومه ام مظلومه زینب
🌸🌸🌸🌸🌸
ببین چی زینبت کشید خونده نمازشو نشسته
همسفری با قاتلات کمر خواهرو شکسته
بودم همش پناه اون لاله های از کوچه خسته
با بغض بابامون علی قوم یهودی زد به ما سنگ
باز زنده شد خاطره ی مادر و درد کوچه ی تنگ
تو مجلس نامحرما اشک گلای تو روون شد
لبی که زد بوسه نبی,اسیر زخم خیزرون شد
دیگه دارم آروم می گیرم
جوونم از غم تو پیرم
خدا رو شکر تو رات می میرم
مظلومه ام مظلومه زینب
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
هدایت شده از امیر حسین یعقوبیان
2
#پانزدهم_رجب #حضرت_زینب
#شهادت_حضرت_زینب_علیها_السلام
به حال احتضاره، گلی که گشته پرپر
شده لباس ومعجر، با اشک دیده ها تر
تو این دمای آخر ،به زیر نور خورشید
دوباره خون میباره،به یاد شاه بی سر
چندوقته که، گل علی،دیگه نرفت به زیر سایه
مونده هنوز،به یاد اون، سوره ی فجر آیه آیه
اگه دلش ، پر ازغمه ، ولی یه عمر نکرد گلایه
سیّدتی مظلومه یا ام المصائب.....
🌸🌸🌸🌸🌸
مونده تو خاطراتش ، یه لشکر حرامی
امامی که غریبه ، نداره دیگه حامی
حرم نداره سقا ، آبی دیگه نمونده
تیرسه شعبه ای شد ،جواب تشنه کامی
واویلتا ،تنها حسین ،لب تشنه رفت به سوی میدون
با بوسه ی ، زیر گلو ، از دل زینب رفته سامون
جدایی ِ، او از حسین ، دردیه که نداره درمون
سیّدتی مظلومه یا ام المصائب...
🌸🌸🌸🌸🌸
مونده به روی جسمش،جای جنایت شام
زخمای سنگ ِبغض ِ،قوم یهودی از بام
کوچه به کوچه بردند،با هدف جسارت
سرهارو بر روی نی ،جلوی چشم ایتام
داره هنوز،زخمایی که،بزم شراب گذاشت به سینه
ناموس دین ، آخه چراس ،وسط شعله های کینه
می زد یزید ، بر روی لب ، جلو رقیه و سکینه
سیّدتی مظلومه یا ام المصائب....
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.