eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
🎶سـبـک: 🖊امـام حـسـن(ع) 📝مـتـن: کـریـم.... 🎤بـانوای: ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ حسن، کریم اهل بیت خدا به یاد تو دلامون داره صفا اسم تو شیرینه مثل عسل به‌خدا ضربه‌ی شمشیر تو بین عالم شد مثل ضربانم تویی نفس من امیر دلم حسن حسن حسن حسن حسن خير العمل حسن(٢) شیر جمل حسن جانم حسن حسن کرم حسن ای با جنم حسن تیغ دو‌ دم حسن جانم حسن حسن حسن حسن جانم حسن حسن .... |🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤| حسن وارث رزم شیر خدا آبروی همه‌ی سینه زنا زهره‌ی لشگر رو داری میدری زِ همه پهلوونای میدون یک سر و گردن سری يل لشکر فراریه دشمن آخه اومده حسن حسن حسن صفا حسن فرمانروا حسن(۲) مرد خدا حسن جانم حسن حسن طلای ناب پور ابوتراب سردار بی نقاب جانم حسن حسن حسن حسن جانم حسن حسن... |🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤| اگه بباره سنگ از عرض و سماء یه نفری میره تو دل بلا علی داره میگه جانم حسن مثل خودم توی میدون هستی یه سردار بت‌شکن کوه ایمان همه به فداتن به میسره زد حسن حسن حسن ادب حسن شیر عرب حسن(۲) اصل و نسب حسن جانم حسن حسن جهان حسن شیر ژیان حسن ای پهلوان حسن جانم حسن حسن حسن حسن جانم حسن حسن...
🎶سـبـک: 🖊حـضـرت قـاسـم(ع) 📝مـتـن: بـه قـربـان... 🎤بـانوای: ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ای به قربان تو و طعم عسل در دهنت جان عالم به فدای و اناابن الحسنت ماه شب های حسین ابن علی یا قاسم آفریده شده از خاک رهت هو هو عسل عسل پسر شیر جمل سرپرست کل هستی قاسم عزوجل هو هو نفس نفس میزنم پر از قفس مست قاسم شدمو دل به جنون کرده هوس یاقاسم مدد یاقاسم...
🎶سـبـک: 🖊حـضـرت زیـنـب(س) 📝مـتـن: کـوفـه.... 🎤بـانوای: ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ میلرزه کوفه از فریاد اسکتوا رو کرده علم و برداره شاگرد فاطمه با این که یه زنه مصداق یه سپهسالاره ارکان کوفه در غضبه این شیر حیدری نسبه تنها فقط حریف همین لشکر عقیلة العربه استادانه خطبه شو عنوان میکنه روی منبر علی طوفان میکنه با یک چشم به هم زدن حلمای حسین کل کاخ کوفه رو ویران میکنه یا زینب مدد یا زینب |🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤| افتاده ولوله این زن تو معرکه مردی از هیبتش میباره الله اکبر این که روی منبره زینب یا حیدر کراره با این صدای مرتضوی دانا ترین زن علوی جوری زده یزید و تشر میلرزه مسجد اموی ترسونده یه لشکر و بی خود و سپر دشمن میکنه همش احساس خطر بین سی هزار حرومی بی واهمه میگه دم به دم فقط لعنت بر عمر
🎶سـبـک: 🖊امـام حـسـن(ع) 📝مـتـن: غـضـب... 🎤بـانوای: ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ با غضب اومد ، با ادب اومد اونی که از زهرا داره نسب اومد(۲) اشبه الناس به قتال العرب اومد ولیعهد قاهر العدو فی الارضه میخونه رجز تن یه دنیا میلرزه(۲) حسن ابن الحیدر ضربات محشر تلفات لشگر ، حسن سید السيادة شهریار غیرت مظهر مهارت ، حسن حسن جانم... |🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤| با وقار اومد ، لا فرار اومد از بنی هاشم کوه اعتبار اومد صاحب ضربت های ماندگار اومد حسن الگوی علمداری عباسه کل حربه های کارزار رو میشناسه(۲) لذت مدامه شور در کلامه حیدر تمامه ، حسن نه نمیشه خسته لشگرو شکسته ناز ضرب شسته ، حسن
🎶سـبـک: 🖊حـضـرت عـلـی اصـغـر(ع) 📝مـتـن: قـنـداقـه..... 🎤بـانوای: ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نخ قنداقش دخیله دلمه نوکریش از این جهان حاصلمه اسمشو علی گذاشت اربابمون اسمی که عجین با آب و گِلمه علی اصغر؛ ای حماسه آفرین رو دستای حسین علی اصغر ؛ غیرت از خودت نشون دادی پای حسین علی اصفر؛ فاتح مثل ذوالفقار بابای حسین ‌برنده تر از شمشیر نبرد شش ماهه ولی هستی تو یه مرد با شهادتت رسوا شد عدو کاری که تو کردی هیچکسِ دیگه نکرد |🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤| هیبت حیدریه توی نگات لشکرو بهم زده سوز صدات گریه هات از روی تشنگی نبود گریه میکردی به حال دشمنات علی اصغر؛ خون تو خجالت به زمین داده و بس علی اصغر؛ از عرش اومدی دنیا برات بوده قفس علی اصغر؛ شاعر واسه وصف تو کم آورده نفس علی اصغر۳ ای جان حسین ای عشق رباب نام تو علی چون ابوتراب حرمله کیه وقتی با اسمت کربلا رو کردی رو سر عدو خراب شهزاده یاعلی اصغر...
(س) بابایی ، دشمنت کرده اسیرم نگاه کن ، غم تو کرده چه پیرم چشم انتظارتم ، عمه چه بیقرار بابا بیا ولی ، تنهای مان نذار آه ، قد خمیده ، دختر شاه ، کس ندیده وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲) بابایی ، پاره کردن معجر من نرفته ، چادر اما از سر من نایی نمانده در ، دستان و پای من شد عمه زینبم ، بابا عصای من آه ، دست دشمن ، مانده روی ، صورت من وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه (۲) بابایی ، از داغ تو می میرم من توی ، خرابه عزا می گیرم بابا شده کبود ، پلک چشم ترت لبریز گرد و خاک ، شد موهای سرت آه ، شد دل کباب ، رویت شده ، از خون خضاب وای ، یا رقیه ، یا رقیه ، یا رقیه
(س) دختر پادشاه عالم رقیه نگین انگشتر خاتم رقیه اسم قشنگ و ناز تو تو سینه مونه دمشق تو رقیه جان مدینه مونه تو اعتبار مایی(رقیه جانم) داروندار مایی (رقیه جانم) وای ٬ یارقیه یا رقیه یارقیه (۴) بابا ببین که غمها کرده چه پیرم آخرش از عشق تو بابا می میرم بابا نگفتی که بری گلت می میره بعد تو دیگه دل من همش می گیره دختر ناز بابا (رقیه جانم) سه ساله ی کربلا (رقیه جانم) وای ٬ یا رقیه یا رقیه یا رقیه سایه ی دست دشمن روی سر من تازیونه جواب چشم تر من دست کوچیکمو ببین جای طنابه ازلب خشکیده ی تو دلم کبابه از ناقه افتادی تو (رقیه جانم) با ناله جان دادی تو (رقیه جانم) وای ٬ یا رقیه یارقیه یا رقیه
(س) دختر پادشاه عالم رقیه نگین انگشتر خاتم رقیه اسم قشنگ و ناز تو تو سینه مونه دمشق تو رقیه جان مدینه مونه تو اعتبار مایی(رقیه جانم) داروندار مایی (رقیه جانم) وای ٬ یارقیه یا رقیه یارقیه (۴) بابا ببین که غمها کرده چه پیرم آخرش از عشق تو بابا می میرم بابا نگفتی که بری گلت می میره بعد تو دیگه دل من همش می گیره دختر ناز بابا (رقیه جانم) سه ساله ی کربلا (رقیه جانم) وای ٬ یا رقیه یا رقیه یا رقیه سایه ی دست دشمن روی سر من تازیونه جواب چشم تر من دست کوچیکمو ببین جای طنابه ازلب خشکیده ی تو دلم کبابه از ناقه افتادی تو (رقیه جانم) با ناله جان دادی تو (رقیه جانم) وای ٬ یا رقیه یارقیه یا رقیه
زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) سلام ای بابا حسین خوش اومدی تو خرابه دل دخترت بابا از دوریِ تو کبابه سلام ای بابا حسین خوش اومدی گُل پرپر تو خرابه اومدی به دیدنم اما با سر تویی نور دو عینم تویی بابا حسینم ‌‌‌حسین بابای خوبم (۴) بذار برات بگم من از خاطراتم ای پدر سیلی و کعب نِی بود سوغات ما از این سفر زجر ملعون ای بابا تا نامت را از من شنید با ضرب تازیانه ناز مرا هم می خرید ببین افسرده حالم شده شکسته بالم حسین بابای خوبم نبودی ببینی که دستای عمه رو بستند بابا کجا بودی که پهلوی من رو شکستند شبیه مادر تو شده همهُ وجودم بدن و دست و بازوم ، صورت و چشم کبودم غم تو کرده پیرم بی تو بابا می میرم حسین بابای خوبم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️ هنگامی که کاروان اهل بیت می خواست با محمل های سیاه از شهر شام خارج شود، اهل شام با حال خجالت و حال عزا، آنان را مشایعت می نمودند، یک وقت حضرت زینب (سلام الله علیها) سر از محمل بیرون آوردند و فرمودند: ای اهل شام اگر ما را خارجی خواندید رفتیم، و اگر در خرابه جای دادید رفتیم، سپس فرمود: ای زنان شامی! یک امانتی از ما در خرابه مانده، جان شما و جان این امانت، گاهگاهی سر قبرش بروید و آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی روشن کنید.... 😭 پس از آن که کاروان به مدینه بازگشت، زنان مدینه، دسته دسته به نزد ایشان می آمدند و تسلیت عرض می کردند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از مصیبت ها و حوادث کربلا و کوفه و شام برای آنها تعریف  می نمود و آن  ها می گریستند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از شام می فرمود، تا به یاد خرابه ی شام و حضرت رقیه (سلام الله علیها) افتادند، فرمود: (اما  مصیبت شهادت رقیه (سلام الله علیها) در خرابه ی شام، کمرم را خم نمود و مویم را سفید کرد.)...😭 زنان وقتی مصیبت های رقیه (سلام الله علیها) را شنیدند، صدای ضجّه و شیونشان بلند شد... 😭 هشتک کانال حذف نشود ❌
اربعین مقدمة الظهور 09.mp3
10.13M
۹ اربعین ، موسمِ بلوغِ تفکر است. لابلای سفــر، گوشه ای خلوت کن و فقــط فکر کن! نقشِ من در این لشگر چیست؟ مجموعه سبک زندگی انسانی
♦️نَمی از دریای کرامات حضرت سیدتنا و مولاتنا رقيه بنت الحسین "علیهماالسلام"... افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلام‌الله‌علیها" اینگونه نقل کرده‌اند: وقتی که خانه‌هاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مي‌نمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت. بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي مي‌شد. او را نزد پزشك معالج مي‌بردند، بعد از معاينه مي‌گويد: بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر مي‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد. 🔻صاحب خانه مي‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانه‌ام را به تو تقديم مي‌كنم. مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم. گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه السلام شدي! گفتم از كجا مي‌داني؟ 🔻زن جواب داد: من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش مي‌شدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است. اَبلغِي سَلامي الى زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ حُسَين 🔹 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد! گفتم: شما كه هستيد؟ آن دختر گفت: اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ السَّلَام 🔹من رقيّه دختر امام حسين عليه‌السلام هستم. 📚کرامات السیدة الرقیة علیه‌السلام ص ٨ ✍كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم.. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
♦️نَمی از دریای کرامات حضرت سیدتنا و مولاتنا رقيه بنت الحسین "علیهماالسلام"... افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلام‌الله‌علیها" اینگونه نقل کرده‌اند: وقتی که خانه‌هاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مي‌نمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت. بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي مي‌شد. او را نزد پزشك معالج مي‌بردند، بعد از معاينه مي‌گويد: بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر مي‌باشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد. 🔻صاحب خانه مي‌گويد: همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانه‌ام را به تو تقديم مي‌كنم. مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است. همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم. گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه السلام شدي! گفتم از كجا مي‌داني؟ 🔻زن جواب داد: من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش مي‌شدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت: ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است. اَبلغِي سَلامي الى زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ حُسَين 🔹 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد! گفتم: شما كه هستيد؟ آن دختر گفت: اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ السَّلَام 🔹من رقيّه دختر امام حسين عليه‌السلام هستم. 📚کرامات السیدة الرقیة علیهاالسلام ص ٨ ✍كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم...
2. حالا اومدی.mp3
2.39M
( سلام الله علیها ) حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا ، اومدی حالا که بار سفر بستم از این دنیا ، اومدی عمو عباس رو نیاوردی چرا تنها اومدی بابایی ، خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی نمیگی چرا رفتی و ما رو تنها گذاشتی ، عزیزم بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی از غُصه پُرم ، خیلی از نبودنِ داداش علی اصغر ، دلخورم عمو عباسم نباشه من همش سیلی میخورم افتادم روی زمین ولی نیوفتاده چادرم بابایی رقیه بمیره که بالای ابروت کبوده مگه گریه کردی که این جور سر و روت کبوده ، عزیزم بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی بابایی ... تیرماه 1402
پ2-18. خرابه شام از آنروزی که رفتی و ز جمع ما جدا بودی بگو با دخترت بابا ، در این مدت کجا بودی؟ نمی دانی مگر من گشته ام دلتنگ دیدارت چرا یادم نمی کردی، چرا بی اعتنا بودی در آنروزی که ما را سوی شهر کوفه می بردند مگر آنروز مثل من اسیر اشقیا بودی؟ بگوشم می رسید آوای قرآنی که می خواندی نمی دیدم ترا هر چند در نزدیک ما بودی کجا بودی مرا دشمن نمود از حق خود محروم تو که با درد محرومان عالم آشنا بودی بخاطر دارم آن دم را که می رفتی سفر بابا بغل کردی مرا رفتی و در سعی وصفا بودی مسیر کربلا تا شام را هرلحظه نالیدم نبودی تا ببینی ، یا تو هم غرق بلا بودی؟ بگو ایا لبان تشنه ات را آب قسمت شد؟ که چون من تشنه لب در وادی کرب و بلا بودی همیشه عمه ام ذکر تو را می گفت بر ناقه گمانم کاروان را تا به مقصد رهنما بودی برایم عمه ام می گفت در پیش خدایی تو چگونه آمدی این جا اگر پیش خدا بودی مرا همواره در دل شکوه از ایام هجران بود نمی دانستم این سان زخمی قوم جفا بودی بگو آیا کدامین دست ناپاکی یتیمم کرد چگونه سر برید از تو که جان مصطفی بودی؟ کانال اشعار ایینی محمد هوشمند(مدهوش تبریزی)
مجلس ختم ( روضه پدر ) مناسب برای روز سوم ، هفتم ، چهلم ، سال نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت برکت نان و نمک از همت والای اوست اینچنین گویند که نامش تاج سر باید نوشت هر موقع دلتون از زمانه میگرفت ، میگفتید هنوز پدر دارم ، تاج سر دارم ، امید دل دارم بخدا فرق نمیکنه پدر اگر پیر هم باشه عزیزه ، پدر اگر بیمار هم باشه دوست داشتنیه الان قرین ..........(روزه ، هفته ، ماه ، سال )  دخترای داغ دیده ، پسران داغ دیده ، روی ماه بابا رو ندیدن ، الان قرین ......چراغ خانمان خاموش خاموشه بابا ، دلمون برات خیلی تنگ شده ، هر وقت دلمون میگرفت میگفتیم بریم خانه پدر عرض ادب کنیم الان باید بیایم کنار قبرت بشینیم و اشک غریبی بریزیم عزیزان داغدیده عزیز پدر ........... میدونم دلی غمدیده دارید نمیخوام نمک رو زخمتون بپاشم ولی باید بگم پدر ستون خانه و روشنایی خانه است ، پدر پشت و پناه دختره ، پدر تکیه گاه دختره ، حالا که دلتون شکست  بریم درخونه اقا امیر المومنین ، اشکاتو امیخته کن با اشکای حضرت زینب (س) امیر المومنین یک نگاه کرد دید دخترش زینب س گریه میکنه ، دخترم ارام باش ، زینبم صبر کن بابا ، یه روزی وارد شهر کوفه می شوی دیگه نه حسن داری ، نه حسین داری دخترم سر بریده حسین را بالای نی  میبینی ، وقتی اهل بیت را وارد کوفه کردند یه مرتبه زینب س دید مردم کوفه دارند با انگشت اشاره میکنند، نفس هایی که با خطبه زینب س در سینه حبس شده کم کم همهمه شروع شد ، خدایا چه شده ، به زینب نگاه کردند دیدند حضرت زینب س خیره به نیزه شده غروب نیست خدایا چرا هلال دمیده هلال را به سر نیزه وقت ظهر که دیده به نیزه دار بگو چند گام پیشتر اید که چند بوسه بگیرم از این گلوی بریده روا نبود که از هم جدا شویم من و تو چرا سر تو ز من زودتر به کوفه رسیده زینب به فدای سر بریده ات حسین جان باورم نمیشد تو را بالای نی ببینم حسین از بچگی هر داغی تو دیدی منم دیدم داداش داغ رسول الله دیدی منم دیدم داغ مادر دیدی منم دیدم داغ پدر دیدی منم دیدم داغ برادر دیدی منم دیدم داغ اولاد دیدی منم دیدم اما باورم نمیشد سر زینب روی بدن و سر تو بالای نیزه همه بگید یا حسین ...