4_5780504756069873355.mp3
622.6K
🎤مراسم چهلم مادر یا سالگرد
▪️زبانحال دختر..محلی مازنی
ــــــــــــــــــــ
نماشون رسنه دل گیرنه بونه..الا بمیره دتر
مه دل جا ته غم کنار نشونه " "
چهل روزه جان مار مه چشم به راهه
سرهٔ در هنوز ته وسه واهه
سره هنوز دنه ته عطر و بو ره
دارمه آرزو بـوینم ته رو ره
جانِ مار امسه بکشـــــی بلا
اتا دَم نکردی راحتِ دنیـــــا
هر وقت دل بونه تنگ ای مه جان مار
پنجشنبه نماشون امه ته مزار
Z0000083.MP3
3.93M
نوحه شور تشییع مادر
#عزای_مادر_مذهبی☑️
#تنظیم_خ_علیمحمدی✍
#اجرا_استاد_پرویزی👤
حضرت فاطمه زهرا (س)
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
مادر عزیزُم عزای مادره
ستون قلبم عزای مادره
عزیزه جونُم عزای مادره
امشب به خاکه عزای مادره
دلِ مو چاکه عزای مادره
سه وقت نمازش عزای مادره
راز و نیازش عزای مادره
همدم زهرا عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
همسر مولا عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
علی تنها عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
زینب بی یار عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
زینب غم بار عزای مادره
زینب تنها عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
زینب محزون عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
زینب دلخون عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
دفن شبانه عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
طفلان گریان عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
لا درو دیوار عزای مادره
پهلو شکسته عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
صورت نیلی عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
ضربت سیلی عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
پهلو شکسته عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
مادر حسنین عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
مادر زینبین عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
شهر مدینه عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
مادر پشت در عزای مادره
ناله ی حیدر عزای مادره
طفلان حیدر عزای مادره
غم یتیمی عزای مادره
وداع طفلان عزای مادره
ای واویلا عزای مادره
صد واویلا عزای مادره
Z0000007.MP3
4.6M
نوحه جدید و جانسوز ختم مادر
#سبک👈مادر مادر تو فرشته خدایی
#شاعر_و_مداح: خ علیمحمدی📝
#اجرای_سبک: استاد پرویزی🎤
مادر مادر ای صفای قلبِ زارم
چرا رفتی از کنارم
بی تو من چاره ندارم (۲)
داغ سنگینِ تو رو دِلمه
غصه ها داره دلم یه عالمه
هیچ کسی حالِ منو نمیدونه
که غمِ بی مادری مشکلمه
مادر مادر ای صفای قلبِ زارم
چرا رفتی از کنارم
بی تو من چاره ندارم (۲)
میریزم خاکِ غم روی سرم
بعدِ تو آواره و دربه درم
شب و روز وِردِ زبونِ من شده
ایخدا کو مادرم کو مادرم
مادر مادر ای صفای قلبِ زارم
چرا رفتی از کنارم
بی تو من چاره ندارم (۲)
بعدِ مادر دلم تنها شده
پُره درد و غصه و شیدا شده
تو که راحت شدی از دارِ فنا
دردِ تو حالا دیگه دوا شده
مادر مادر ای صفای قلبِ زارم
چرا رفتی از کنارم
بی تو من چاره ندارم (۲)
جای تو خالیه توی خونه
دلِ من دائم میگیره بهونه
مثه مادر نداره این زمونه
الهی کسی بی مادر نمونه
مادر مادر ای صفای قلبِ زارم
چرا رفتی از کنارم
بی تو من چاره ندارم (۲)
زیرِ بارِ غمِت میشِکَنم
من اسیر غم و درد و مِحَنم
اونیکه زِ غصه میسوزه منم
کجا رفتی مادرِ نازنینم
مادر مادر ای صفای قلبِ زارم
چرا رفتی از کنارم
بی تو من چاره نداره (۲)
◼️نوحه جانسوز ختم مادر◼️
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
مادرِ مهربونم رفته از این دارِ فنا(۲)
بعد او خونه ی قلبِ من شده غرقِ عزا
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
مثه مادرم دیگه هیچ جایی پیدا نمیشه(۲)
هر کاری که میکنم عقده ی دل وا نمیشه
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
من کنارِ قبر او اشکای حسرت میریزم(۲)
ببینید زِ دوریِ مادرم از غم میسوزم
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
فقط از او یادگاری مونده عکسِ بی زبون(۲)
رفته و با رفتنش سپرد منو دستِ زمون
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
غمِ بی مادری میکُشه منو واویلا(۲)
عاقبت زِ داغِ او به تن کنم رختِ عزا
ایخدا کو مادرم (۲) خاکِ عالم به سرم
روزگار تو داغ جانسوزی به جانم دادی(۲)
هر کی مادر نداره میکنه از من یادی
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
یاد او دیگه نمیره تا ابد زِ خاطرم (۲)
بشینم گریه کنم من دیگه چاره ندارم
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
مادرم سنگِ صبورم تو کجایی عزیزم(۲)
چقده تنگه دلم من اشکِ غمناک میریزم
ایخدا کو مادرم (۲) خاک عالم به سرم
👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙
👈سراینده شعر: علیمحمدی📝
مطالب مداحی باسبکِ استاد پرویزی
.
.
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
حجت الاسلام والمسلمین #میرزا_محمدی
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا )
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( ميدوني دل آدم كجا ميره ؟ يه مرتبه ياد گودال افتادم ، اونجاهم به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ... )
زود بود از بهر تو داغ پدر
يابن الحسن
معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو ، دايي، عمه و ديگر بستگان ؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدر بي تابي كنه ، اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ... حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ...
قلب بابَ ت
از شرار زهرِ دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش
از پاتا به سر ، يابن الحسن
طفل بودي ، پيش چشمت
چشم بابا بسته شد 2
تو نگه كردي و او
زد بال و پر ، يابن الحسن
آخ دلم يه جايي رفت ، نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه ؟ به خدا دست من نيست ؛ دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم
#حسين_جان
طفل بودي ، پيش چشمت
دست بابا بسته شد
تو نگه كردي و قنفذ ...
كودك 6 ساله بودي
بر پدر خواندي نماز
ريختي از چشمِ خود
خونِ جگر ، يابن الحسن
قرن ها ، فرياد زهرا مادرت
آيد به گوش
از مدينه بينِ آن ديوار و در
« يابن الحسن ... » 3
مادر؛ كاش بودم
تا علي را يار بودم
من جاي تو
بينِ در و ديوار بودم
مادر شنيدم بارها از پا فتادي
ديدي علي تنها بوَد
باز ايستادي ...
يوسف زهرا بيا
با ما بگو آخر چرا
تُربت زهراست مخفي از نظر
« يابن الحسن ... »
فرمود عقيل ، برو به اون كودكي كه تو حجره هست ، گو بياد ... اومدم ديدم يه ماه شب چهارده ،گوشه ي حجره مشغول عبادته ، آقامون حجت ابن الحسن بود ، تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد ؛ سر بابا رو بغل گرفت ، تا امام عسكري اونو ديد ، نفرمود پسرم ، فرمود : يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ .... يعني تشنمه، به من آب بنوشان ... اِسْقِنَا المَاءٍ ... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره ... امام جواد هم يه كودك 6،7 ساله بود ، نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ... اما لايوم كيومك يااباعبدالله ... حسين ... بميرم ، هر چي صدا زد : جماعت جگرم داره ميسوزه ... جي جوري آبش دادن ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ ... حسين ...
👇
2. حجت ثانی عشر.mp3
9.75M
#روضه_امام_عسکری(علیه السلام)
حجت الاسلام والمسلمین #میرزامحمدی
تسلیت ای حجّتِ ثانی عشر
.
#نوحه_شهادت
#امام_عسکری ( علیه السلام )
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
واویلتا واویلتا ،
شد سامرا ، کربُبَلا
رسیده عُمرم به سَر
شهیدِ زهرِ کینه ام
یه عمر تو زندان بودم
حالا می سوزه سینه ام
دیگه از دنیا سیرم
طِبابت خیلی دیره
سرم دیگه شده سنگین
چشام سیاهی میره
کسی غیر این
طفلِ چهار ساله ام
نبود پیش من
دَمِ آخرم ...
تویِ سامرا
بی کس و یاورم
شبیه غریبیِ مادرم ..
خدا راشکر ، صورت امام عسکری ، زخمی نداشت .. خدا راشکر ، صورت سالم بود ، زَهر درونُ پاره پاره کرده بود .. وگرنه سخت بود برا امام زمان سرِ خونی بغل کنه .. آخه بچه ی چهار پنج ساله مگه چقدر دل داره …؟ الله اکبر .. وقتی سر بریده رو بغل کرد ، یه نگاه کرد دید این لبها پاره پاره است ... پیشونی شکسته اس … رگها بریده اس … حسین …
کسی غیر این
طفلِ چهار ساله ام
نبود پیش من
دَمِ آخرم ...
تویِ سامرا
بی کس و یاورم
شبیه غریبیِ مادرم ..
واویلتا ، واویلتا ،
شد سامرا ، کربُبَلا
میونه حجره تنها
روی خاکا افتادم
در و همسایه حتی
نرسید به فریادم
یکی نیست بگه اینجا
یکی داره میمیره
میخوام پاشم از جامو
دیدم پهلو میگیره
من از داغِ مادر
جزع می کنم
توو حجره
صدای در که میاد
لبام از عطش
تا ترک میخوره
می اُفتم به یاد جدم زیاد ..
واویلتا ، واویلتا ،
شد سامرا ، کربُبَلا
غریبم اما بازم
یه آقازاده دارم
سرم رو رو زانویِ
آقازاده م میزارم
ولی بسوزه دلها
برایِ کربُبَلا …
واسه اون لحظه ای که
چشمشُ باز کرد ...آخ کسی اومد سرشو بغل کنه ؟.. نه … ! یه نگاه کرد دید « اَلشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ » … ای حسین …
.👇
.
|⇦•به هواى حرم سامره ...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دلم تنگِ، بیا عزیز جونِ من که بی قرارم
دلم تنگِ، تو دنیا هیچ کسی رو غیر تو ندارم
دلم تنگِ، کار شب و روزم فقط گریه و آهه
دلم تنگِ، نزدیک یک قرنِ که دنیا چشم براهه
ببین دلم ز دوری خونه
برای غربتت میخونه
آقام آقام آقام آقام
گاهی نگاهی
دلم تنگِ، بیا عزیز جونِ من که بی قرارم
دلم تنگِ، تو دنیا هیچ کسی رو غیر تو ندارم
اباصالح! زینب تو رو صدا میزد میونِ بازار
اباصالح! زهرا صدات میزد میون درب و دیوار
اباصالح! آقام آقام آقام آقاجان
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ایم
همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته ایم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ایم
به هواى حرم سامره برخاسته ایم
روضه ی غربت تو حال عجیبى دارد
هرکه نامش حسن است ارث غریبى دارد
جان به قربان دلت، جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشمِ تر او
که تفاوت بکند , همسرتو، همسر او
طعنه بسیار شنیده دل غم پرور او
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بین بقیع است که او بى حرم است
یاحسن! آه تو پرداختنى میخواهد
یاحسن! داغ تو بر سر زدنى میخواهد
یاحسن! نام تو دور از وطنى میخواهد
یاحسن! روضه ی تو سوختنى میخواهد
دل تو تنگ مدینه است که دلگیر شدى
مادرى هستى عزیزم تو اگر پیر شدى
*اگه خواستید حرم مشرف بشید به نیت آقا امام حسن عسکری بروید، این آقا جایی زیارت نرفته، چشم باز کرد تو حصار و زندان بود...*
خانه ی کوچک تو هیچ کم از زندان نیست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نیست
بین یک مشت نگهبان که بوى ایمان نیست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نیست
خانه ات امنیت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ایمنى از حمله ی نااهلان داشت؟
اصلا این غصه به پیمانه ی تو ریخته اند؟
اصلا آقا سر پروانه ی تو ریخته اند؟
شعله بر دامن کاشانه ی تو ریخته اند؟
چل نفر در وسط خانه ی تو ریخته اند ؟
راه ناموس ترا بسته کسى در کوچه؟
همسرت را زده پیوسته کسى در کوچه؟
نذاشتن کفنش پیغمبر خشک بشه؛ اهل مدینه هیزم آوردن،خبردار شده بود یهودی، پیامبر از دنیا رفته، اومده بود محله ی بنی هاشم، عرب رسمشه ، تا عزادار میشن، تنور روشن نمیکنن، میگه: نزدیک محله ی بنی هاشم دیدم آتش روشنه، گفتم خبر مرگ پیامبر دروغِ، رسید نمیدونست چه خبره، دید گردن یه آقایی، با عمامه ی خودش، از یه طرف چهل نفر، از یه طرف یه خانوم...دیدن یهودیه گفت: اشهدان لا اله الاالله، مسلمان شد، گفت: من دیده بودم جنگیدن این آقا رو تو خیبر...
اما امان از اون ساعتی که دومی صدا زد: قنفذ چرا ایستادی!....*
کوچه اى بود مدینه، که زنى خورد زمین
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمین
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمین
حسن عسکرى! آنجا حسنى خورد زمین
قسمت این بود که او درد و محن جمع کند
گوشوار از وسط کوچه حسن جمع کند
قسمت این بود از این داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپیدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشک تو از جام مُحرم دادند
عطش پیکر مسموم تو میگفت: حسین!
نفس تشنه حلقوم تو میگفت: حسین !
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ریخت
لحظه تشنگى ات گریه به غمهاى تو ریخت
اشک بالاى سر پیکر تنهاى تو ریخت
خاکها بر سرش از ماتم عظماى تو ریخت
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حَسنِ فاطمه صد شکر که عریان نشدى
#شاعر محمد جواد پرچمی
یا مظلوم!یا غریب!یا عطشان!
رَحَمَ الله مَن نادیٰ: یا حسین!
*پسرش مهدی آمد دید لبای باباش خشکِ، با دستای کوچیکش کاسه ی آب آورد، اثر زهر این بود لرزه به اندام افتاده بود، کاسه ی آب رو که به لب گذاشت، صدای به دندان خوردن امام عسکری می آمد، حتما امام زمان این کار رو کرده، با دست لب بابا رو تر کرده...
صدای خوردن لبه ی کاسه ی آب به دندان، به گوش امام زمان رسید، تو مجلس یزید یه وقت دیدن یه صدایی بلند شد، بچه های قدو نیم قد توجهشون جمع شده چه میکنه؟ حرام زاده با چوب به لبه ی یه تشت میزد، هی میزد آنقدر که همه توجه ها جمع شد،آنقدر زد که امام زمان تو زیارت ناحیه سلام میده به دندانهای شکسته ... ای حسین.." بِالحُسَینِ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"
ــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
14000424-poyanfar-roze.mp3
5.91M
|⇦•به هواى حرم سامره ...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام به نفس کربلایی محمدحسین پویانفر
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِیِِّ(ع) اَیُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ(ص)》🔷🔹
✅امام حسن عسکری(ع)، در سنین کودکی، به همراه پدر بزرگوارشان امام هادی(ع) به اجبار حکمای وقت عباسی به عراق فراخوانده شدند و در سامرا، پایتخت آن روز عباسیان، در منطقه ای نظامی، تحت الحفظ قرار گرفتند.
از این جهت لقب امامین عسکریین به ایشان گفته شد.
منابع در مورد تاریخ شهادت امام حسن عسکری(ع) نوشته اند :
📋《وَ تُوُفِّيَ لِأَيَّامٍ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ اَلْأَوَّلِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ》
♦️حضرت(ع) چند روز گذشته از ماه ربيع الاول سال ۲۶۰ ه.قمری به شهادت رسيد.(۱)
👤شیخ صدوق می نویسد :
📋《وَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْعَسْكَرِيُّ(ع) قَتَلَهُ اَلْمُعْتَمَدُ بِالسَّمِّ لَعَنَهُ اَللَّهُ》
♦️معتمد عباسی، امام حسن عسکری(ع) را با خوراندن سمّ به شهادت رساند.(۲)
هنگام شهادت، از آنجا که امام(ع) یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام شهادت حضرت(ع) سامرا در فضایی از هاله ای از غم و بهتزدگى را فرو رفت.
احمد بن عبید الله در روایتى این صحنه را چنین وصف کرده است :
وقتى امام حسن عسکرى(ع) به شهادت رسید، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت.
مردم فریاد مىزدند : ابن الرضا رحلت کرد.
آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد و پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.
👤شیخ طوسی می نویسد :
سعد بن عبدالله اشعرى مىگويد :
از احمد بن عبيدالله بن خاقان كه مأمور خليفه در شهر قم بود، شندیم که می گفت :
وقتى كه ابو محمّد حسن بن على(ع) مريض شد، پيكى را نزد پدرم فرستاد كه ابن رضا مريض شده است.
پدرم سوار مركب شده و به دار الخلافه رفت و سپس با عجله و همراه با پنج نفر از خادمان خاص و مورد اعتماد خليفه از جمله نحرير برگشت.
به آنها دستور داده بود كه مراقب منزل ابى محمّد باشند و از اخبار و حال ايشان اطلاع حاصل كنند، و دنبال چند نفر از اطبا و كسانى كه اطلاع از طبابت داشتند فرستاد و دستور داد كه به خانه ابى محمّد رفت وآمد كرده و صبح و شب مراقب او باشند.
دو روز كه گذشت خبر رسيد كه ايشان ضعيف شدهاند، پس پدرم سوار شده محضر حضرت(ع) رفت.
با ديدن ايشان به اطبا دستور داد كه بيشتر مراقبت كنند و به نزد قاضى القضات فرستاد و او را حاضر كرده و به او دستور داد كه ده نفر از اصحاب و يارانش انتخاب كرده و به خانه ابى محمّد(ع) بفرستد و به آنها هم دستور داد كه شب و روز مواظب باشند.
📋《لَمْ يَزَالُوا هُنَاكَ حَتَّى تُوُفِّيَ لِأَيَّامٍ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ اَلْأَوَّلِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَى ضَجَّةً وَاحِدَةً مَاتَ اِبْنُ اَلرِّضَا(ع)》
♦️اين افراد دائما آنجا بودند تا اينكه حضرت(ع) چند روز گذشته از ماه ربيع الاول سال ۲۶۰ ه قمری از دنيا رفته و به شهادت رسيد و شهر سُرّ من رأى يك پارچه فرياد و ناله شد كه ابن الرضا(ع) از دنيا رفت.
📋《ثُمَّ أَخَذُوا فِي تَهْيِئَتِهِ وَ عُطِّلَتِ اَلْأَسْوَاقُ وَ رَكِبَ أَبِي وَ بَنُو هَاشِمٍ وَ سَائِرُ اَلنَّاسِ إِلَى جَنَازَتِهِ》
♦️سپس، آماده تجهيز و تشييع جنازه امام(ع) شدند، بازارها تعطيل شد، پدرم با بنى هاشم و مردم براى تشييع حضرت(ع) رفتند.(۳)
👤شیخ طوسی به نقل از ابو سهل می نویسد :
وقتی امام حسن عسکرى(ع) در بستر بیماری ای بعد از مسمومیت ایشان توسط معتمد عباسی، به سراغشان آمده بود و به همان مرض از دنیا رحلت فرمود، خدمتشان رسیدم.
در نزد آن حضرت(ع) بودم که به خادم خود امر فرمود :
📋《یَا عَقِیدُ! أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُکَى》
♦️ای عقید! قدرى آب مصطكى (یک نوع داروی گیاهی) براى من بجوشان!
عقيد هم آب را روى اجاق نهاد، و صقيل(نرگس) مادر امام زمان(ع) آن را به خدمت حضرت(ع) آورد. حضرت كاسه را گرفت و خواست بياشامد، ولى دست مباركش لرزيد و به دندانش خورد، پس ظرف را به زمين نهاد.
سپس به عقید فرمود :
📋《ادْخُلِ الْبَيْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِيّاً سَاجِداً فَأْتِنِي بِهِ》
♦️برو به اندرون كه ميبينى كودكى در سجده است، او را نزد من بياور!
ابو سهل مي گويد :
عقيد گفت :
《فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِيٍّ سَاجِدٍ رَافِعٍ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَأَوْجَزَ فِي صَلَاتِهِ》
♦️وقتى به اندرون براى جستجوى او رفتم، ديدم كودكى در سجده است و انگشت سبابه خود را به سوى آسمان گرفته است.
من سلام كردم و او نمازش را كوتاه كرد، سپس گفتم :
📋《إِنَّ سَيِّدِي يَأْمُرُكَ بِالْخُرُوجِ إِلَيْهِ!》
♦️مولایم! شما را مىطلبد كه به خدمتش درآئى! در اين وقت مادرش صقيل آمد و دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد.
#شهادت_امام_حسن_عسکری
ادامه مطالب :👇
ابو سهل گفت :
📋《فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِيُّ بَيْنَ يَدَيْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّيُّ اللَّوْنِ وَ فِي شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ(ع) بَكَى وَ قَالَ :
يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ! فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي وَ أَخَذَ الصَّبِيُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِيَّ بِالْمَصْطَكَى بِيَدِهِ ثُمَّ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَيِّئُونِي لِلصَّلَاةِ فَطُرِحَ فِي حَجْرِهِ مِنْدِيلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِيُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَيْهِ》
♦️موقعى كه کودک، خدمت حضرت رسيد، سلام كرد. رنگش همچون درّ (سفيد)، موهاى سرش پيچيده و بافته و ميان دندانهايش باز بود.
وقتى امام حسن عسكرى(ع) او را ديد، گريست و فرمود :
اى آقاى خاندانم! اين آب را به من بده كه من اينك به سوى خداى خود می روم.
کودک، ظرف آب جوش را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزديك ساخت تا آن را نوشيد.
آن گاه امام حسن عسكرى(ع) فرمود :
مرا آماده نماز كنيد!
کودک حولهاى در دامن امام(ع) پهن كرد و بدين گونه کودک، يك يك اعضای پدر را وضو داد و سر و پاى او را مسح نمود.
♦️آن گاه امام حسن عسكرى(ع) فرمود :
📋《أَبْشِرْ يَا بُنَيَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِيُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ وَ أَنْتَ وَلَدِي وَ وَصِيِّي وَ أَنَا وَلَدْتُكَ وَ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهم السلام) وَلَدَكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ وَ بِذَلِكَ عَهِدَ إِلَيَّ أَبِي عَنْ آبَائِكَ الطَّاهِرِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ》
♦️اى فرزند! به تو مژده ميدهم كه صاحب الزمان و مهدى و حجت خدا در روى زمين، توئى.
تو فرزند من و جانشين من ميباشى؛ از من متولد شدهاى و تو (م ح م د) فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب(ع) مي باشى و هم از نسل پيغمبر و خاتم ائمه طاهرين هستى.
پيغمبر(ص) مژده تو را داده و نام و كنيه تو را تعيين فرموده است.
صلوات خدا بر اهل بيت(ع)، ربنا انه حميد مجيد.
حضرت(ع) اين را فرمود و همان موقع رحلت نمود.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
تسلیت ای حجّت ثانی عشر یاین الحسن
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز
ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن
زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست
زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن
قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین
لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن
طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست
سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن
قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان
ای زده هجر تو بر دل ها شرر یابن الحسن
👤سازگار
📚منابع :
۱)الغیبه شیخ طوسی، ص۲۱۸
۲)الاعتقادات الامامیه شیخ صدوق، ص۹۹
۳)كمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق، ص۴۳
۴)الغیبه شیخ طوسی، ص۲۷۲
.
.
#امام_عسکری
اى فروغ مهر تو در كارِ ذرّه پرورى
می كنى با گوشه ی چشمى ز عالم دلبرى
آفتاب حسن تو خورشيد را شرمنده كرد
روى ماهت كرد بر كون و مكان جلوه گرى
اى نگاه روشن تو معنى عين اليقين
می نشينم پيش تو بر سفره حق باورى
خون زهرا و على جارىست در رگهاى تو
جلوه خير كثيرى از تبار كوثرى
تيغ ابرويت به هم ريزد سپاه فتنه را
هيبت تو امتداد ذوالفقار حيدرى
مكتب و مشى و مرامت زنده كرد اسلام را
در تو می ديدند مردم شيوه ی پيغمبرى
سينه ات گنجينه ی اسرار اسم اعظم است
سرّ الله - ى تو نور الله از پا تا سرى
در شعاع نور تو هفت آسمان گم میشود
كهكشان ها گشته بر ماه جمالت مشترى
ماسوى الله خلق شد تنها به يمن اهل بيت
گردش چرخ فلك هرگز نباشد سرسرى
اشك می ريزد به عشق تو ز چشم آسمان
تا زمين گردد به پايت غرق در بار آورى
سامره از لطف تو دارد هزاران خاطره
عشق مديون تو باشد اى امام عسگرى
آبرومندى كه در درگاه لطف گردگار
دست دل ها را بگيرى روز سخت داورى
دست من دامان تو چشم من و احسان تو
مهر تو باشد به من برتر ز مهر مادرى
اف بر اين دنيا كه قدر عشق را نشناختند
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهرى
کمیل کاشانی
#مدح_و_مناجات_با_امام_عسکری علیه لسلام
#شهادت_امام_عسکری
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
میرداماد-شهادت-امام-عسکری-زمینه9802.mp3
7.84M
#زمینه #شور
#شهادت_امام_عسکری
#سیدمهدی_میرداماد 🎤
نه که روضه هات ،خود سامرات گریه داره
غم تو نگات،غربت چشات گریه داره
خشکی لبات ،لرزش صدات گریه داره - گریه داره
توی غربت بیقراری – از غریبی ناله داری - خسته از این روزگاری
چقدغریبی
زهر کینه زد شراره- شد دل تو پاره پاره- غربت تو بیشماره
چقد غریبی
وای امون از این غریبی
نه که نوکرت،دل مادرت روضه خونه
بالای سرت ،گل مضطرت روضه خونه
دم آخرت چشای ترت روضه خونه – روضه خونه
روضه خونت ابرو بارون- چشم مهدی گشته گریون- فاطمه شد دل پریشون
چقد غریبی
تشنه هستی تشنه ی آب- رنگ و روت شد مثل مهتاب- میسوزی با دلی بی تاب
چقد غریبی
وای امون از این غریبی
وعده ی خدا،آرزوی ما کی میای؟
یابن مرتضی،هدف دعا کی میای؟
ذکر شیعه ها،تو غم و بلا کی میای؟کی میای؟
زود بیا با علم عشق- ای شه با کرم عشق- باز بنا کن حرم عشق
توی مدینه
روزگار ما سیاهه-کار شیعه اشک و آهه- مادر تو چش به راهه
توی مدینه
العجل یا حجه الله
شاعر: حسین رحمانی✍
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
شیعه آقادی آقاسی واردی باشیمدا حرم هواسی واردی
کنعانون عزیزی یوسف اولسا ایرانیلارین رضاسی واردی
آقا قبریوه قوربان اولوم گل دسته لریوه قوربان اولوم
صحنوه قوربان اولوم حتی خدام لاروه قوربان اولوم
او صحنی ده ایلشن توزا دا قوربان اولوم
سایدیم اشباه رسولین اوچینی قالدی بیری
دردمجنی او دی که خل اونا خاطیر دی دیری
کائناتین شاهیدی عالم اونون منتظری
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#سبک_زمینه
🎤مداح : حاج مهدی رسولی
✍شاعر:حمید رمی
السَّلامُ عَلَیکْ/ ٵیُّهَا العَسکری
نوکراتو آقا/ سامرا می بری
شب شهادتت جایی جز حرم نمیرم
پیرهن سیامو از دست فاطمه میگیرم
فَیَضِجَّ الضَّاجُّون/ فَیَعِجَّ العاجُّون
بارون می باریم با/اشکای آقامون
آجَرَکَ الله ، بقیةَ الله
السَّلامُ عَلَیکْ/ ٵیُّهَا العَسکری
خسته و بی رمق/لحظه ی آخری
کنار بستر باباست بیقرار و آرام
یتیم شدن هنوز خیلی زوده واسه آقام
فَلْیَبْکِ الباکُون / غریبه آقامون
دلای آواره / دلای سرگردون
آجَرَکَ الله ، بقیةَ الله
السَّلامُ عَلَیکْ/ ٵیُّهَا العَسکری
روضه میخونی با / خواهر و مادری
چقد توی دل قاتل کینه ی حسینه
جلوی چشم زهرا رو سینه ی حسینه
یه خواهری داره / می بینه از رو تل
برادرش مونده / تنها توی مقتل
آجَرَکَ الله ، بقیةَ الله
هدایت شده از موعود(عج)12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طوفان عجیب در کشور لیبی
#خشم_طبیعت
#بلای_آسمانی
#مظلومیت_امام_موسی_صدر
✍میکائیل
🍃اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً🍃
BeSameraJanDad.mp3
1.06M
#نوحه_امام_عسکری_علیه_السلام
سبک : به سمت گودال ...
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
به سامرا جان داد،تشنه لب و محزون
مهدی او میزد،ناله به قلب خون
خورد به ظرفِ آب،چون لب و دندانش
زنده شده داغ،جدّ پریشانش
خیزران بر لبِ حسین میزد
پیش چشمان خواهرش زینب
مجلسِ عِیش و نوش و بزم شراب
چشم گریان خواهرش زینب
وایِ من وایِ من حسین جانم...
گرچه به زهر غم،داده به حُجره جان
ولی نشد دیگر،به خون خود غلطان
ولی به جدّ او،چه ظلم ها گردید
سرش جدا از تن،مِنَ القفا گردید
مادری در میان قربانگاه
بود و شمرِ لعین ستم ها کرد
روی سینه نشست و واویلا
خون به قلبِ علی و زهرا کرد
وایِ من وایِ من حسین جانم...
▪️▪️▪️
#شهادت_امام_عسکری_علیه_السلام
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
https://eitaa.com/eetazeinab
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
1. شد سامرا کرببلا.mp3
6.82M
#نوحه_امام_حسن_عسکری
( علیه السلام )
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
واویلتا واویلتا ،
شد سامرا ، کربُبَلا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
#نوحه_امام_حسن_عسکری
( علیه السلام )
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
واویلتا واویلتا ،
شد سامرا ، کربُبَلا
رسیده عُمرم به سَر
شهیدِ زهرِ کینه ام
یه عمر تو زندان بودم
حالا می سوزه سینه ام
دیگه از دنیا سیرم
طِبابت خیلی دیره
سرم دیگه شده سنگین
چشام سیاهی میره
کسی غیر این
طفلِ چهار ساله ام
نبود پیش من
دَمِ آخرم ...
تویِ سامرا
بی کس و یاورم
شبیه غریبیِ مادرم ..
خدا راشکر ، صورت امام عسکری ، زخمی نداشت .. خدا راشکر ، صورت سالم بود ، زَهر درونُ پاره پاره کرده بود .. وگرنه سخت بود برا امام زمان سرِ خونی بغل کنه .. آخه بچه ی چهار پنج ساله مگه چقدر دل داره …؟ الله اکبر .. وقتی سر بریده رو بغل کرد ، یه نگاه کرد دید این لبها پاره پاره است ... پیشونی شکسته اس … رگها بریده اس … حسین …
کسی غیر این
طفلِ چهار ساله ام
نبود پیش من
دَمِ آخرم ...
تویِ سامرا
بی کس و یاورم
شبیه غریبیِ مادرم ..
واویلتا ، واویلتا ،
شد سامرا ، کربُبَلا
میونه حجره تنها
روی خاکا افتادم
در و همسایه حتی
نرسید به فریادم
یکی نیست بگه اینجا
یکی داره میمیره
میخوام پاشم از جامو
دیدم پهلو میگیره
من از داغِ مادر
جزع می کنم
توو حجره
صدای در که میاد
لبام از عطش
تا ترک میخوره
می اُفتم به یاد جدم زیاد ..
واویلتا ، واویلتا ،
شد سامرا ، کربُبَلا
غریبم اما بازم
یه آقازاده دارم
سرم رو رو زانویِ
آقازاده م میزارم
ولی بسوزه دلها
برایِ کربُبَلا …
واسه اون لحظه ای که
چشمشُ باز کرد ...آخ کسی اومد سرشو بغل کنه ؟.. نه … ! یه نگاه کرد دید « اَلشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ » … ای حسین …
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِیِِّ(ع) اَیُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ(ص)》🔷🔹
✅امام حسن عسکری(ع)، در سنین کودکی، به همراه پدر بزرگوارشان امام هادی(ع) به اجبار حکمای وقت عباسی به عراق فراخوانده شدند و در سامرا، پایتخت آن روز عباسیان، در منطقه ای نظامی، تحت الحفظ قرار گرفتند.
از این جهت لقب امامین عسکریین به ایشان گفته شد.
منابع در مورد تاریخ شهادت امام حسن عسکری(ع) نوشته اند :
📋《وَ تُوُفِّيَ لِأَيَّامٍ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ اَلْأَوَّلِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ》
♦️حضرت(ع) چند روز گذشته از ماه ربيع الاول سال ۲۶۰ ه.قمری به شهادت رسيد.(۱)
👤شیخ صدوق می نویسد :
📋《وَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْعَسْكَرِيُّ(ع) قَتَلَهُ اَلْمُعْتَمَدُ بِالسَّمِّ لَعَنَهُ اَللَّهُ》
♦️معتمد عباسی، امام حسن عسکری(ع) را با خوراندن سمّ به شهادت رساند.(۲)
هنگام شهادت، از آنجا که امام(ع) یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام شهادت حضرت(ع) سامرا در فضایی از هاله ای از غم و بهتزدگى را فرو رفت.
احمد بن عبید الله در روایتى این صحنه را چنین وصف کرده است :
وقتى امام حسن عسکرى(ع) به شهادت رسید، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت.
مردم فریاد مىزدند : ابن الرضا رحلت کرد.
آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد و پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.
👤شیخ طوسی می نویسد :
سعد بن عبدالله اشعرى مىگويد :
از احمد بن عبيدالله بن خاقان كه مأمور خليفه در شهر قم بود، شندیم که می گفت :
وقتى كه ابو محمّد حسن بن على(ع) مريض شد، پيكى را نزد پدرم فرستاد كه ابن رضا مريض شده است.
پدرم سوار مركب شده و به دار الخلافه رفت و سپس با عجله و همراه با پنج نفر از خادمان خاص و مورد اعتماد خليفه از جمله نحرير برگشت.
به آنها دستور داده بود كه مراقب منزل ابى محمّد باشند و از اخبار و حال ايشان اطلاع حاصل كنند، و دنبال چند نفر از اطبا و كسانى كه اطلاع از طبابت داشتند فرستاد و دستور داد كه به خانه ابى محمّد رفت وآمد كرده و صبح و شب مراقب او باشند.
دو روز كه گذشت خبر رسيد كه ايشان ضعيف شدهاند، پس پدرم سوار شده محضر حضرت(ع) رفت.
با ديدن ايشان به اطبا دستور داد كه بيشتر مراقبت كنند و به نزد قاضى القضات فرستاد و او را حاضر كرده و به او دستور داد كه ده نفر از اصحاب و يارانش انتخاب كرده و به خانه ابى محمّد(ع) بفرستد و به آنها هم دستور داد كه شب و روز مواظب باشند.
📋《لَمْ يَزَالُوا هُنَاكَ حَتَّى تُوُفِّيَ لِأَيَّامٍ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ اَلْأَوَّلِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَى ضَجَّةً وَاحِدَةً مَاتَ اِبْنُ اَلرِّضَا(ع)》
♦️اين افراد دائما آنجا بودند تا اينكه حضرت(ع) چند روز گذشته از ماه ربيع الاول سال ۲۶۰ ه قمری از دنيا رفته و به شهادت رسيد و شهر سُرّ من رأى يك پارچه فرياد و ناله شد كه ابن الرضا(ع) از دنيا رفت.
📋《ثُمَّ أَخَذُوا فِي تَهْيِئَتِهِ وَ عُطِّلَتِ اَلْأَسْوَاقُ وَ رَكِبَ أَبِي وَ بَنُو هَاشِمٍ وَ سَائِرُ اَلنَّاسِ إِلَى جَنَازَتِهِ》
♦️سپس، آماده تجهيز و تشييع جنازه امام(ع) شدند، بازارها تعطيل شد، پدرم با بنى هاشم و مردم براى تشييع حضرت(ع) رفتند.(۳)
👤شیخ طوسی به نقل از ابو سهل می نویسد :
وقتی امام حسن عسکرى(ع) در بستر بیماری ای بعد از مسمومیت ایشان توسط معتمد عباسی، به سراغشان آمده بود و به همان مرض از دنیا رحلت فرمود، خدمتشان رسیدم.
در نزد آن حضرت(ع) بودم که به خادم خود امر فرمود :
📋《یَا عَقِیدُ! أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُکَى》
♦️ای عقید! قدرى آب مصطكى (یک نوع داروی گیاهی) براى من بجوشان!
عقيد هم آب را روى اجاق نهاد، و صقيل(نرگس) مادر امام زمان(ع) آن را به خدمت حضرت(ع) آورد. حضرت كاسه را گرفت و خواست بياشامد، ولى دست مباركش لرزيد و به دندانش خورد، پس ظرف را به زمين نهاد.
سپس به عقید فرمود :
📋《ادْخُلِ الْبَيْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِيّاً سَاجِداً فَأْتِنِي بِهِ》
♦️برو به اندرون كه ميبينى كودكى در سجده است، او را نزد من بياور!
ابو سهل مي گويد :
عقيد گفت :
《فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِيٍّ سَاجِدٍ رَافِعٍ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَأَوْجَزَ فِي صَلَاتِهِ》
♦️وقتى به اندرون براى جستجوى او رفتم، ديدم كودكى در سجده است و انگشت سبابه خود را به سوى آسمان گرفته است.
من سلام كردم و او نمازش را كوتاه كرد، سپس گفتم :
📋《إِنَّ سَيِّدِي يَأْمُرُكَ بِالْخُرُوجِ إِلَيْهِ!》
♦️مولایم! شما را مىطلبد كه به خدمتش درآئى! در اين وقت مادرش صقيل آمد و دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد.
#شهادت_امام_حسن_عسکری
ادامه مطالب :👇
ابو سهل گفت :
📋《فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِيُّ بَيْنَ يَدَيْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّيُّ اللَّوْنِ وَ فِي شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ(ع) بَكَى وَ قَالَ :
يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ! فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي وَ أَخَذَ الصَّبِيُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِيَّ بِالْمَصْطَكَى بِيَدِهِ ثُمَّ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَيِّئُونِي لِلصَّلَاةِ فَطُرِحَ فِي حَجْرِهِ مِنْدِيلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِيُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَيْهِ》
♦️موقعى كه کودک، خدمت حضرت رسيد، سلام كرد. رنگش همچون درّ (سفيد)، موهاى سرش پيچيده و بافته و ميان دندانهايش باز بود.
وقتى امام حسن عسكرى(ع) او را ديد، گريست و فرمود :
اى آقاى خاندانم! اين آب را به من بده كه من اينك به سوى خداى خود می روم.
کودک، ظرف آب جوش را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزديك ساخت تا آن را نوشيد.
آن گاه امام حسن عسكرى(ع) فرمود :
مرا آماده نماز كنيد!
کودک حولهاى در دامن امام(ع) پهن كرد و بدين گونه کودک، يك يك اعضای پدر را وضو داد و سر و پاى او را مسح نمود.
♦️آن گاه امام حسن عسكرى(ع) فرمود :
📋《أَبْشِرْ يَا بُنَيَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِيُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ وَ أَنْتَ وَلَدِي وَ وَصِيِّي وَ أَنَا وَلَدْتُكَ وَ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهم السلام) وَلَدَكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ وَ بِذَلِكَ عَهِدَ إِلَيَّ أَبِي عَنْ آبَائِكَ الطَّاهِرِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ》
♦️اى فرزند! به تو مژده ميدهم كه صاحب الزمان و مهدى و حجت خدا در روى زمين، توئى.
تو فرزند من و جانشين من ميباشى؛ از من متولد شدهاى و تو (م ح م د) فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب(ع) مي باشى و هم از نسل پيغمبر و خاتم ائمه طاهرين هستى.
پيغمبر(ص) مژده تو را داده و نام و كنيه تو را تعيين فرموده است.
صلوات خدا بر اهل بيت(ع)، ربنا انه حميد مجيد.
حضرت(ع) اين را فرمود و همان موقع رحلت نمود.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
تسلیت ای حجّت ثانی عشر یاین الحسن
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز
ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن
زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست
زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن
قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین
لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن
طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست
سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن
قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان
ای زده هجر تو بر دل ها شرر یابن الحسن
👤سازگار
📚منابع :
۱)الغیبه شیخ طوسی، ص۲۱۸
۲)الاعتقادات الامامیه شیخ صدوق، ص۹۹
۳)كمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق، ص۴۳
۴)الغیبه شیخ طوسی، ص۲۷۲
.