eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅✵﷽✵┅┄ : منم باید برم .... ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ سلام من به تو ، نور دو عیــن فاطمه شهید تشنه لب ، سلام حسین فاطمه حسین آقام آقام ، حسین آقام حسین آقام(۲) دلم گرفتــــه باز ، به یاد کـــربلای تو شبای جمــــعه می زنه به سر هوای تو چی میشه باز بیام شب تولدت ، حرم بذار همیشـه ســـــایهٔ تو باشه بر سرم حسین آقام آقام ، حسین آقام حسین آقام(۲) دلم می خواد بیـام دوباره مهمونت بشم عــزیــز فاطمــه ! الهـــی قــربونت بشم به وقت جون دادن بالا سرم بیای آقا بِدی اجــازه تا خاکــم کنــن تو کربلا حسین آقام آقام ، حسین آقام حسین آقام(۲) نصیب من بشــه اگه چنین عنـــایتی نمیخوام از خدا بهتر از این سعادتی تو رو قســم میدم برای حاجتم زیاد تا وقــت استجـــابت دعــای من بیاد حسین آقام آقام ، حسین آقام حسین آقام(۲) خوشــا بحال عاشــقای عاقبت بخیر حبیب عاشق و وهب و عابس و زُهیر ما ملـت تو ایم شهــادت آرزوی ماست به هر کجا باشیم دل ما توی کربلاست حسین آقام آقام ، حسین آقام حسین آقام(۲) تو رام دادی حسین منم تو روضه هات باشم یه عمری خادم خودت و بچه هات باشم اگه تو رام ندی بگو کجا برم حسین؟ "ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین" حسین آقام آقام ، حسین آقام حسین آقام(۲) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۲/۱۱/۱۹
4_5949634022656180907.mp3
3.85M
🔳بمناسبت 28‌ رجب خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه(60 ق) 🌴خبر گدیب مدینیه 🌴بقیع مادر آغلادی 🎤 زنده یادمحمدباقرمنصوری اردبیلی
4_6003498526070277463.MP3
14.55M
🎙 استاد حاج محمد باقر تمدن اردبیلی ✔️ اثر فاخر " گیدر گیدر" 🖋 شعر استاد منزوی اردبیلی ره ⭕️ سال 1366
4_5996659593810281824.mp3
1.67M
🎧شاهکاری از استاد سلیم‌ موذن‌زاده اردبیلی ره 🎙ای شمع من بسوز که پروانه میرود خروج از مدینه
1⃣درخت خرما!👇 ✅سمرة بن جندب یك اصله درخت خرما در باغ یكی از انصار مدینه داشت. خانه مسكونی مرد انصاری كه زن و بچه او، در آنجا به سر می بردند همان دم در باغ بود. سمره گاهی می آمد و از نخله ی خود خبر می گرفت، یا از آن خرما می چید. سمره هر وقت كه می خواست از درخت خود خبر بگیرد، بی اعتنا و سرزده داخل خانه می شد و ضمنا چشم چرانی می كرد. صاحبخانه از او خواهش كرد كه هر وقت می خواهد داخل شود، سرزده وارد نشود، ولی او قبول نمی كرد. ناچار صاحب خانه به حضرت رسول اكرم(ص) شكایت كرد و گفت : این مرد سرزده داخل خانه ی من می شود! شما به او بگویید بدون اطلاع و سرزده وارد نشود، تا خانواده ی من قبلا مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ كنند. رسول اكرم(ص) سمره را خواست و به او فرمود : 📋«إِنَّ فُلاَناً قَدْ شَكَاكَ وَ زَعَمَ أَنَّكَ تَمُرُّ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ فَاسْتَأْذِنْ عَلَيْهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْخُلَ» ♦️فلانی از تو شكایت دارد و می گوید : تو بدون اطلاع وارد خانه ی او می شوی، و قهرا خانواده ی او را در حالی می بینی كه او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو. ولی سمره تمكین نكرد. حضرت(ص) فرمود : پس درخت را بفروش! سمره باز حاضر نشد. رسول اكرم(ص) قیمت را بالا برد، باز هم حاضر نشد. بالاتر برد، باز هم حاضر نشد. حضرت(ص) بار آخر فرمود : 📋«خَلِّ عَنْهُ وَ لَكَ مَكَانَهُ عَذْقٌ فِي اَلْجَنَّةِ» ♦️اگر این كار را بكنی و از درختت دست بکشی، در بهشت برای تو درختی خواهد بود. سمره باز هم تسلیم نشد. او از روی لجاجت اصرار می کرد كه نه از درخت خودم صرف نظر می كنم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ از صاحب باغ اجازه بگیرم. در این وقت رسول اكرم(ص) فرمود : 📋«إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لاَ ضَرَرَ وَ لاَ ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ» ♦️تو مردی زیان رسان و سختگیری، و در دین اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد. 📋«ثُمَّ أَمَرَ بِهَا رَسُولُ اَللَّهِ(ص) فَقُلِعَتْ ثُمَّ رُمِيَ بِهَا إِلَيْهِ» ♦️سپس حضرت(ص) دستور داد که درخت از جا کنده شود و به مقابل سمره انداخته شود. این چنین شد و حضرت(ص) به سمره فرمود : 📋«اِنْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيْثُ شِئْتَ!» ♦️حالا برو درختت را هر جا كه دلت می خواهد، بكار!(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۵، ص۲۹۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣نجات جوان با رضایت مادر!👇 ✅مرحوم شيخ مفيد، به نقل از امام جعفر صادق(ع) حکايت می کند که؛ روزی به حضرت رسول اکرم(ص) خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدّتي است در سَکَرات مرگ و جان دادن به سر می برد ولی نمی ميرد. وقتی رسول اکرم(ص) بر بالين آن جوان حضور يافت، فرمود : بگو «لا إلهَ إلاّ الله»! ولی مثل اين که زبان جوان قفل شده باشد و نمی توانست حرکت دهد، حضرت(ص) چند بار تکرار نمود و جوان بر گفتن کلمه طيّبه «لا إلهَ إلاّ الله» قادر نبود. زنی در کنار بستر جوان مشغول پرستاری از او بود، حضرت(ص) از آن زن سؤال نمود : آيا اين جوان مادر دارد؟ پاسخ داد : بلی! من مادر او هستم. حضرت(ص) فرمود : آيا از فرزندت ناراحت و ناراضی می باشی؟ گفت : 📋«نَعَمْ! مَا كَلَّمْتُهُ مُنْذُ سِتِّ حِجَجٍ» ♦️آری! مدّت پنج سال که است با او سخن نگفته ام. حضرت(ص) پيشنهاد داد : 📋«اِرْضَيْ عَنْهُ» ♦️از فرزندت راضي شو! عرض کرد : به احترام شما از او راضي شدم و خداوند نيز از او راضی باشد. سپس حضرت(ص) به جوان فرمود : بگو «لا إلهَ إلاّ الله»، در اين موقع آن جوان سريع کلمه طيّبه را بر زبان خود جاری کرد. بعد از آن، حضرت(ص) به او فرمود : دقّت کن! اکنون چه می بينی؟ عرض کرد : مردی سياه چهره با لباس هاي کثيف و بدبو همين الان در کنارم می باشد و سخت گلوی مرا می فشارد. رسول اکرم(ص) اظهار نمود : 📋«قُل! يَا مَنْ يَقْبَلُ اَلْيَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ اَلْكَثِيرِ اِقْبَلْ مِنِّي اَلْيَسِيرَ وَ اِعْفُ عَنِّي اَلْكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ» ♦️بگو : ای کسي که عمل ناچيز را پذيرا هستی، و از خطاهای بسيار در می گذری، کمترين عمل مرا بپذير و گناهان بسيارم را به ببخشای؛ همانا که تو آمرزنده و مهربان هستی! وقتی جوان اين دعا را خواند، حضرت(ص) فرمود : اکنون چه می بينی؟! گفت : 📋«أَرَى رَجُلاً  أَبْيَضَ اَللَّوْنِ حَسَنَ اَلْوَجْهِ طَيِّبَ اَلرِّيحِ حَسَنَ اَلثِّيَابِ قَدْ وَلِيَنِي وَ أَرَى اَلْأَسْوَدَ قَدْ تَوَلَّى عَنِّي» ♦️مردی خوش چهره و سفيد روی و خوش بو با بهترين لباس، در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سياه چهره رفت. حضرت(ص) فرمود : بار ديگر آن جملات را بخوان، وقتی تکرار کرد. و در همان لحظه روح، از بدنش خارج شد و به دست پر برکت رسول اکرم(ص) نجات يافت و سعادتمند گرديد.(۱) 📚منبع : ۱)امالی شیخ مفید، ص۲۸۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣دو حلقه جمعیت!👇 ✅حضرت رسول اكرم(ص) وارد مسجد مدینه شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشكیل داده سرگرم كاری بودند. 📋«مَجْلِسٌ يَتَفَقَّهُونَ وَ مَجْلِسٌ يَدْعُونَ اَللَّهَ وَ يَسْأَلُونَهُ» ♦️یک دسته مشغول یاد دادن و یاد گرفتن بودند و دسته ای دیگر مشغول عبادت و سرگرم ذکر و توسل بودند. حضرت(ص) به هر دو دسته نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد و فرمود : 📋«كِلاَ اَلْمَجْلِسَيْنِ إِلَى خَيْرٍ أَمَّا هَؤُلاَءِ فَيَدْعُونَ اَللَّهَ وَ أَمَّا هَؤُلاَءِ فَيَتَعَلَّمُونَ وَ يُفَقِّهُونَ اَلْجَاهِلَ هَؤُلاَءِ أَفْضَلُ بِالتَّعْلِيمِ أُرْسِلْتُ ثُمَّ قَعَدَ مَعَهُمْ» ♦️هر دو دسته كار نیك می كنند و بر خیر و سعادتند! آنگاه فرمود : اما من برای تعلیم و دانا كردن فرستاده شده ام. پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه ی آنها نشست.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۱، ص۲۰۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣دعای حضرت رسول اکرم(ص) پس از مجروح شدن در جنگ احد!👇 ✅نقل است که؛ در جنگ احد دندانهاى پیشین حضرت رسول اکرم(ص) شكست، و صورت مبارکش شكاف برداشت. اصحاب آن بزرگوار، بسيار ناراحت و متاثّر شدند و از آن حضرت(ص) خواستند كه دشمن را نفرين كند. رسول اکرم(ص) به آنها فرمود : 📋«إِنِّي لَمْ أُبْعَثْ لَعَّانًا وَ إِنَّمَا بُعِثْتُ دَاعِیَاً رَحْمَةً» ♦️من ناسزا گو مبعوث نشده‏ ام، بلكه دعوت كننده و مايه رحمت، مبعوث شده‏ ام. راوی می گوید : 📋«لَقَدْ رَأَيْتُ النَّبِيَّ(ص) وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَ يَقُولُ : {اَللَّهُمَّ اَهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}» ♦️رسول اکرم(ص) را دیدم در حالی که خون از چهره مبارک پاک می کرد، و می فرمود : خدايا قوم مرا هدايت كن، زيرا آنها جاهل و ناآگاه هستند!(۱) 📚منبع : ۱)تاريخ أصبهان ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۱۱۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣شکایت همسایه!👇 ✅شخصی خدمت حضرت رسول اكرم(ص) رسید و از همسایه اش شكایت كرد كه او مرا اذیت می كند و از من سلب آسایش كرده است. رسول اكرم(ص) فرمود : تحمل كن و سر و صدا علیه همسایه ات راه مینداز، بلكه روش خود را تغییر دهد! بعد از مدتی، آن مرد دو مرتبه آمد و شكایت كرد. این دفعه نیز رسول اكرم(ص) فرمود : تحمل كن! برای سومین بار آمد و گفت : ای رسول خدا! این همسایه ی من دست از روش خویش بر نمی دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده ام را فراهم می سازد. این دفعه رسول اكرم(ص) به او فرمود : 📋«إِذَا كَانَ عِنْدَ رَوَاحِ اَلنَّاسِ إِلَى اَلْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَكَ إِلَى اَلطَّرِيقِ حَتَّى يَرَاهُ مَنْ يَرُوحُ إِلَى اَلْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوكَ فَأَخْبِرْهُمْ» ♦️روز جمعه كه فرا رسید، برو اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور و سر راه مردم كه در حال رفت و آمدند و می بینند بگذار. مردم از تو خواهند پرسید كه چرا اثاثت اینجا ریخته است؟ بگو از دست همسایه ی بد، و شكایت او را به همه ی مردم بکن! شاكی همین كار را كرد. همسایه ی موذی كه خیال می كرد که رسول اکرم(ص) برای همیشه دستور تحمل و بردباری می دهد، نمی دانست آنجا كه پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست. پس همسایه آمد و این صحنه را دید و با شرمساری و با التماس و خواهش گفت : 📋«رُدَّ مَتَاعَكَ فَلَكَ اَللَّهُ عَلَيَّ أَنْ لاَ أَعُودَ» ♦️اثاثت را به خانه ات برگردان و بدان که من متعهد می شوم كه دیگر به هیچ نحو موجبات آزار تو را فراهم نسازم.(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۲، ص۶۶۸.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍ 3️⃣4️⃣1️⃣ :📚 کتاب «پیامبر أمی» بررسی مسئله أمی بودن حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) بر اساس تاریخ و شواهد قرآنی و مبانی کلامی؛ اثر شهید ✍📚👇
4_552623838429447701.pdf
17.49M
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚 کتاب «پیامبر أمی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان با ناله و آه فغان، تنهای تنها می‌رود ریحانه‌ی خیرالبشر کرده سوی جانان سفر یا آنکه موسایی دگر، در طور سینا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر زدامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود لیلا جوانت را ببین، با رفتن آن نازنین گویی محمّد بر زمین از عرش اعلا می‌رود ریحانه‌ی باغ حسن، پوشیده بر قامت کفن تا شوید از خون پیرهن، با شور و غوغا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود ای آسمان اختر فشان، بنگر برای بذل جان ماه بنی هاشم روان، با ماه لیلا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود مرغ دل «میثم» روان گردیده با این کاروان داده زکف تاب و توان، همراه مولا می‌رود ✍
🏴 به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود ✍
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، ام لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۸ رجب المرجب سال‌روز خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مدینه وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد.. ✍
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز اجل چون سایه‌ای دور و برش بود وَ شمشیر بلا روی سرش بود شبانه از مدینه رفت بیرون شبانه‌رفتن ارثِ مادرش بود