eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
3.73M
ورود به کربلا بوی غم بوی جدایی بوی هجران می رسد کربلا آغوش خود واکن که مهمان می رسد ناقه ام در گل نشسته چاره ای کن یا حسین دیر اگر آیی کنارم بر لبم جان می رسد حاجی زهرا علم کن خیمه هایت در منا زین عطش آباد بوی عید قربان می رسد خاک سرخ این بیابان بوی مادر می دهد گوش کن آوای محزون حسین جان می رسد گو فرات بی مروّت اینقدر هوهو مکن کودک ششماهه ای با کام عطشان می رسد کمتر از ده روز دیگر بی برادر می شوم روزگار عشق بازی ها به پایان می رسد در همان لحظه که ترکیب رخت پاشد زهم از حرم زینب به گیسوئی پریشان می رسد کمتر از ده روز دیگر از فراز نیزه ها درچهل منزل به گوشم صوت قرآن میرسد قافله سالار زینب گو شبی بر ساربان وقت خاتم بخشی دست سلیمان می رسد وای از هنگامه وصلی که یک نیزه سوار روبرو با خواهری پاره گریبان می رسد مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام: 🎤 🏴🏴🥀🥀 🇮🇷 حذف هشتک نام کانال ممنوع ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.54M
ورود به کربلا شب دوم زمین کربلا اینجاست زینب دیار پر بلا اینجاست زینب تحمل می کنی؟ گویم برایت فراق ما دو تا اینجاست زینب صدایی آشنا آید به گوشم که مادر قبل ما اینجاست زینب چه سرهایی شکسته بین این دشت مسیر انبیا اینجاست زینب برای خواب پنجاه سال پیشت دم تعبیر ها اینجاست زینب همان جایی که گفته «ام ایمن» زمین نینوا اینجاست زینب بزن بوسه تمام سینه ام را ضریح مصطفی اینجاست زینب همان جایی که قرآنها بیفتد به زیر دست و پا اینجاست زینب ببین نرمی زیر حنجرم را فرود نیزه ها اینجاست زینب ببین این مهره های محکمم را ذبیحاً بالقفا اینجاست زینب تمام خاک این صحرا خریدم همه سرّ خدا اینجاست زینب به مسلخ پا گذاری و ببینی غسیلاً بدماء اینجاست زینب مبادا معجر از سر وا نمایی عدوی بی حیا اینجاست زینب حنا از خون به گیسویت بگیری حجاب کبریا اینجاست زینب مداح اهل‌بیت علیهم‌السلام:⬇️ 🎤 🥀🥀🥀 🇮🇷 حذف نام کانال ممنوع ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه شب سوم ۹۵ انصار العباس.mp3
8.45M
▪️آخ بابا سلام برگشتی؟ ▪️سفرت خوش گذشت بابا جان ▪️مثل. یک حاله نور میماند ▪️سرتو روی تشت، بابا جان ===================
▪️آخ بابا سلام... اول هر مکالمه ای سلام رد و بدل میشه ، اما ببین مکالمه ی این نازدانه با بابا چجوری شروع میشه ▪️آخ بابا سلام برگشتی؟ این حواله ی حرم امام رضاست ▪️آخ بابا سلام برگشتی؟ ▪️سفرت خوش گذشت بابا جان ▪️مثل. یک حاله نور میماند ▪️سرتو روی تشت، بابا جان ▪️عمه میگفت زود میایی ▪️سرزده سرزدی چرا حالا ▪️تو نبودی خلاصه میگویم ▪️یک نفر گوشواره هایم را.... حسین.... ▪️یک نفر زد بصورتم سیلی ▪️چشم خود را بدوز معلوم است ▪️چند روزی گذشته است اما ▪️اثر دست او معلوم است ▪️کمرم درد میکند اما ▪️نگرانم نباش چیزی نیست الله اکبر اینهمه سال روضه گوش دادی این حرف روضه خونهاست که شروع کرداز خودش گفتن، اما توی این عبارت حرفی از خودش نزده همش مقتل بابا رو داره گزارش میکنه یا میگه مَنِ الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَک یا میگه مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک اما من زبانحال بگم ▪️کمرم درد میکند اما ▪️نگرانم نباش چیزی نیست ▪️باید عادت کنم چون که این دردی ▪️اندرین خانواده موروثیست ▪️دستی از پشت خیمه ها آمد ▪️ناگهان راه چاره ام گم شد ▪️در هیاهوی غارت خیمه ▪️ناگهان گوشواره ام گم شد... حسیـــــــــن... گفت بابا ▪️از دستها مپرس که با گوشها چه کرد ▪️از گوشها بپرس که بی گوشواره ماند ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
روضه_حجت_الاسلام_میرزامحمدی_شب_سوم.mp3
4.24M
شب سوم است ، شبی که از قدیم ، شب توسل به نازدانه ای ابی‌عبدالله بوده ====================
شب سوم است ، شبی که از قدیم ، شب توسل به نازدانه ای ابی‌عبدالله بوده اون باب الحوائجی که با دستان کوچکش گره های بزرگی رو میتونه باز بکنه اون خانومی که شهادت او به تعبیر آیت الله خوشبخت رضوان الله تعالی علیه مایه ای انقراض بنی امیه شد ، شهادت ی نازدانه که خب همه تاریخ نوشتند : غافله وقتی وارد شام شد فَسُرَّ اَوّلا یعنی همه می رقصیدند و شادی می‌کردند اما بعد از شهادت این نازدانه ورق برگشت به طوری که ،مورخین اهل سنت مینویسند: سربازان لشگر یزید ، در پادگان ها و اردوگاه ها به یزید فحش میدادند و کاری کرد که پایه های دولت بنی امیه روی به تزلزل و انقراض رفت ،شهادت این نازدانه تمام شهر شام را بهم ریخت که وقتی اهل بیت خواستند از شام بلا برند ،خود یزید ،با کمال عجز و ذلت خطابِ به زینب کبری گفت : هر خواسته ای داشته باشید ،ما برآورده می کنیم مرحوم سید در لهوف، گفت و گویی بین یزید و زین العابدین مطرح می‌کند ، که خطاب به امام سجاد علیه‌السلام هم یزید گفت : هر حاجتی داشته باشید من برآورده می کنم . مرحوم ابی مخنف این گفت و گو را با زینب کبری هم نقل می کنه دختر امیرالمومنین در برابر این یزید ،که برا خودش یک پادشاهِ امپراتوری بود فرمود : يَابْنَ الطُّلَقاءِ! أطلبُ مِنکَ ثلاثةَ أشیاء: ما از تو چیزی نمی خوایم مگر آن سه چیزی که از ما به غارت بردی یک - عمّامةَ جدِّی داداشم وقتی به میدان میرفت عمامه پیغمبر به سرش بود دو - قَمیصُ أخی یه پیراهنی من بهش دادم که این پیراهن از مادرم به من رسیده بود این پیراهن رو زیر همه لباس ها به تن کرد خودش هم با خنجر قطعاتیش رو پاره پاره کرد که بلکه بدنش رو برهنه نکنند . اما این نانجیب ها این پیراهن رو به غارت بردند سومی رو دیگه بازش نمیکنم ، فقط بازگو میکنم فرمود: سومین چیزی که از ما به غارت رفته: مَقنعةُ أمِّی ان شاءالله که این مقنعه و معجر از سر زنی ربوده نشده باشه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ نیمه دل شب نازدانه بیدار شد ، دیدند داره بی قراری میکنه ، عمه الان خواب بابام رو دیدم ، دخترم اگر خواب بابا رو دیدی چرا بی‌قراری میکنی  عمه خواب بابام رو این گونه دیدم سر بریده اش میان تشت طلا بود قرآن می‌خواند و استغاثه می کرد اما دیدم یزید با چوب خیزران برلب و دندان بابام میزنه عمه ها هر چه کردند نتونستند آرومش کنند صدای ناله و گریه اش بلند شد صندوق دار سر ابی عبدالله ، طاهر بن عبدالله دمشقی است میگه من در مجلس یزید بودم سر یزید روی زانو من بود ، خوابش برد سر حسین هم توی طشت طلا بود یه وقت دیدم سر بریده حرکتی کرد رو به سمت خرابه قرار گرفت صدا زد: «أُخْتی سَكِّتی اِبْنَتی» خواهرم دخترم رو ساکت کن از این صدا ، یزید به وحشت افتاد سراسیمه بیدار شد گفت طاهر ، صدا صدای کی بود ؟ گفتم امیر هر خبری هست از خرابه است چون چشمان سر بریده سمت خرابه رو نگاه میکنه نانجیب بی معطلی گفت : اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا بلافاصله سر بریده بابایش رو براش ببرید یا صاحب الزمان ، نقلِ مقتلِ ، آقاجان من رو ببخش با چه بی احترامیِ سر جدت رو آوردند وَاَطرَحُوا الیها سر ابی‌عبدالله را میان خرابه انداختند این نازدانه سر بریده رو گرفت ی سوال کرده همه عالم رو به آتش کشیده نگفت عمه این سر کیه ؟ گفت : ما هذا الرّأس ؟  یعنی سوال از چیستی سر است نه مَن هذا الراس ؟ نه اینکه این سر کیست ؟ عمه به من بگو این سر چیه ؟ فهمیدی چی گفتم ؟ ما هذا الرأس ؟!! یعنی شباهتی به سر انسان نداره!! بعد از اینکه متوجه شد این سر بریده باباش حسین ِ ، چه کرد؟ دیدن دستاش رو آورد بالا آنقدر با سیلی به لب و دندان خودش زد حسین.... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
تا قافله اطراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضیا هم گفتن این همون رقیه بود از سایه بوته خاری استفاده کرد، رفت زیر سایه‌ی این خار اونقدر خسته بود تشنه بود گرسنه بود خواب برد اگه اینجوری بخوای بی‌قراری کنی، من خودم بیقرار روضه‌ی این نازدانه‌ام اجازه بدین امروز همه گریه کنن عقبیا بیرونی و شهدا گریه کنن خواب برد، قافله حرکت کرد، این دختر جا موند گوش بده قافله که حرکت کرد، عقیله‌ی بنی هاشم خبردار شد این نازدانه جا مونده صدا زد، یا قَوم بِالله، شما و به خدا قدری صبر کنید إفتَقَدَت إبنتُ اَخِ الحسین جگر گوشه‌ی حسینم جا مونده حواست اینجاست یا نه؟ چنان ناله‌ای زد، راوی میگه من شنیدم دستور دادن قافله توقف کنه گفتن الان از ناله‌ی زینب آسمان و زمین به هم میریزه دونفر مامور شدند، این بچه رو برگردونند یکی من بودم یکی زجر بن قیس... آروم باش من با زجر یا زهر بن قیس برگشتم عقب قافله از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو دیدم دست روی سر گذاشته هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه هان بچه‌ی گم شده دیدی یا نه؟ بشنو میدونی کیا رو صدا میزد اولین کسی که صدا میزد عمو جانش بود هی میگفت یا عماه، یا عمتاه، یا اماه از دور داشتم میدیدم هی به سمت چپ و راست فرار می‌کرد، هی می نشست رو زمین پاهاش رو نگاه می‌کرد چقدر خار تو این پا رفته بود نمیدونم تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه آی حسین... اینم مال شهیدمون انشالله تو حرم اين نازدانه بریم عرض ادب اولین سوالی که من دارم اینه بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه؟ این دختر حسینِ از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده یه جمله‌ای گفت من واسطه شدم گفتم زجر ملاحظه من، یتیمه اجازه ندادم دیگه بیش از این اذیتش کنه، این دختر به من اعتماد کرد، فرمود من دختر پیغمبرم بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط بزار یه بار دیگه عمه‌ام رو ببینم... آی حسین... ▪️بابا آتیش زدن به خیمه‌هامون ▪️تار میبینه دیگه نگامون ▪️نمونده گوشواره برامون ▪️کجایی بابا ▪️سر تو روی نیزه دیدم ▪️دنبال نیزه می‌دویدم ▪️اما به تو من نرسیدم ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️داری با خود هزار نشونه ▪️لبت به رنگ ارغوونه ▪️نگو که کار خیزرونه ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️امان از این زخمای کاری ▪️خون از لب تو شده جاری ▪️کی سنگ زده بر لب قاری ▪️بابای خوبم ▪️سرت رو نیزه رو به روم بود ▪️اما یه بغضی توی گلوم بود ▪️گلوتو نیزه‌ها بوسیدن ▪️اما یه بوسه آرزوم بود ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره، هر چی تو این مسیر کتکشون میزدند، طعنه و ناسزا بهشون میگفتند این نازدانه‌ها فقط سر بریده رو میدیدند، فقط میگفتن حسین... ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی