eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
363 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
Reza Narimani - Mahe Moharam Oomad (128).mp3
12.48M
ماه‌ محرم اومد قراره قلب زارم اومد، چه شوری باز تو عالم اومد! دوای هر چی دردم اومد… دعوتیه امسالم دارم بازم به خود میبالم، که فاطمه منو دعوت کرد خوشا به حالم! ممنونم ازت که دوباره منو توی روضه آوردی، شرمندتونم چقدر تو یه ساله تو غصمو خوردی… راستی بی بی ممنون که منو تو کربلا بردی، ممنونم ازت که دوباره منو توی روضه آوردی شرمندتونم چقدر تو یه ساله تو غصمو خوردی! راستی بی بی ممنون که منو تو کربلا بردی… همه زندگیمو تو دادی منو دست هیچکس ندادی! قیامت که چشم انتظارم، همونجا بکن از ما یادی امون ای دل از این غریبی… امون ای دل از این غریبی سیاه زدیم شهرارو بیا ببین چشه دریارو، دم ورودی هیئت ها دیدیم همه بی بی زهرارو… نفس تو سینه حبسه دیگه فراق و دوری بسه، خدا میدونه آقا جونم برام یه نعمته این غصه! تو عرش خدا زده میشه یه پرچم خونی دوباره، پیراهنیه یادگاری اون قوم نیزه داره زینب اونو برا سوغاتی، توی مدینه میاره! همون که تو گودال تنش بود کار دستای مادرش بود! همونم دیگه رفت به غارت ولی دنبالش خواهرش بود… امون ای دل از این غریبی! امون ای دل از این غریبی! حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین آقا حسین مولا حسین تا به ابد پرچم تو بالا، حسین تا به ابد پرچم تو بالا ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
4_5832509976731451997.mp3
1.22M
🌿 🌟 🎤سید مهدی میرداماد بابی انت و امی یا ابا عبدالله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله لحظه به لحظه روزو شب میگم باچشم تر حسین به ما رسیده از شما حدیث گریه بر حسین ازعشق و عاشقی خبر نداره اون که تو روضه چشم تر نداره کی میگه اشک من حسین زهرا اثر نداره سینه می زنم همیشه در تاب و تبم سینه می زنم یاد حسین و زینبم یه روز نیام به هیاتا اون روز من شب نمیشه هیشکی برای دل من سالار زینب نمیشه پرچم کربلا همیشه بالاست ارباب ما ارباب کل دنیاست اجازه ی یه قطره اشکمونم به دست زهراست سینه میزنم کنار پرچم و علم سینه میزنم برای دوری از حرم این دل من مشهده یا ایوون طلای نجفه هیچ جای دنیا نمیشه کربلا روز عرفه به زیر خیمه ی حسین مسلَّم نوکریه بر همه چی حسین مقدم لحظه شماری میکنم که زودتر یاد محرم گریه میکنم محرم و صفر دو ماه گریه میکنم یاد غروب قتلگاه سینه میزنم همیشه در تاب و تبم سینه میزنم یاد حسین و زینبم
بازار_دیدم_خود_را_میان_معرکه_بیمار_دیدم.mp3
4.35M
آزار دیدم خود را میان معرکه بیمار دیدم در خیمه بودم هفت آسمان را برسرم آوار دیدم در بین گودال آیینه‌ی جسم پدر را تار دیدم بابای خود را دربین یک لشکر بدون یار دیدم این‌ها بماند از شام دیدم هرچه من آزار دیدم شب‌های بسیار در بین صحرا عمّه را بیدار دیدم صد بار مردم وقتی به پای خواهرانم خار دیدم ای وای از شام گهواره را در بین یک بازار دیدم بزم شراب و... بی‌حرمتی در مجلس اغیار دیدم نامحرمان را نزدیک محرم‌های خود بسیار دیدم
حضرت زهرا (س) شهید شیخ احمد کافی (ره) یک روز، زهرا (ص) صدا زد: علی جان! مدتی است که صدای بلال را نشنیده ام. چرا دیگر بلال اذان نمی گوید؟ فرمود: فاطمه جان! همین امروز می روم بلال را پیدا می کنم و به او می گویم تا اذان بگوید.علی(ع) آمد طرف مسجد، بلال را پیدا کرد. فرمود: بلال! دختر پیغمبر(ص) می خواهد اذان بگویی. صدا زد: آقا جان! به خدامن عهد کرده ام بعد از پیغمبر(ص) بالای مناره نروم. نمی توانم جای خالی پیغمبر(ص) را ببینم اما چه کنم می گویی فاطمه (س) می خواهد، چشم. بروید به بی بی بگویید همین امروز می روم اذان می گویم. آقا آمد طرف خانه، فرمود: زهرا جان! بلال وعده کرد که امروز اذان بگوید. فاطمه(س) صدا زد: فضَه! بسترم را ببر جلوی در اتاق و در اتاق را باز بگذار! تا من صدای بلال را بشنوم. آی سیدها! چرا مادرتان خودش بستر را نبرد. یک زن هیجده ساله،یک زن جوان چرا خودش این کار را نکرد؟ بمیرم چون پهلویش شکسته بود. زهرا(س) سینه اش آزرده بود. علیله و مریضه بود. این را زنها می فهمند، نه من می فهمم نه شما. آی زنها! زنی که بچه شش ماهه اش سقط شده تا مدتی علیله و مریضه و ناراحت است. همین طور که بی بی در بستر خوابیده بود یک دفعه صدای بلال در مأذنه بلند شد: الله اکبر. الله اکبر. صدای ناله زهرا(س) بلند شد. صدای بلال بلند شد: أشهد ان لا اله الا الله، صدای ناله زهرا(س) بلندتر شد. مصیبت آن وقتی شد که بلال گفت: أشهد ان محمدا رسوا الله. آی خدا! مردم آمدند پای مناره گفتند: ای بلال بس است دیگر اذان نگو. صدا زدند: بلال! آخه زهرا(س) غش کرد، فاطمه (س) غش کرد.من می گویم: بی بی جان! زهراجان! در میان خانه در بستر خوابیده ای موذن رفته بالای مناره با این عزت دارد نام بابایت را می برد و تو به یاد بابایت می افتی، غش می کنی، آی من بمیرم برای آن بچه هایی که چهل منزل سر بریده حسین (ع) را بالای نی دیدند. آی حسین! آی حسین!… خدایا!به آبروی امام زمان(عج) به بدیهای ما نگاه نکن! خدایا! آن کارهایی که ما کردیم و سبب شده تا نعمتهایت را از ما بگیری آن گناهان را بیامرز
4_5913744111994668796.mp3
6.31M
❣﷽❣ 🌹 🍂 🌹 دیدن دستای بسته اومدی پیش کاروان خسته اومدی حالا که دیگه نمیتونم پاشم حالا که پاهام شکسته اومدی حالا که دیگه نمیتونم پاشم حالا که پاهام شکسته اومدی ☑️بابا حسین بابا حسین دخترت خیلی گرفتار شده مثل عمه دست به دیوار شده یه چیزی دیدم به هیچکسی نگو چشمام از گرسنگی تار شده ☑️بابا حسین بابا حسین داغ روی سینت نشست بابا حسین چشمای ناز تو بست بابا حسین هنوزم داره خون از لبت میره دندوناتو کی شکست بابا حسین ☑️ بابا حسین بابا حسین ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه حضرت زهرا (س) شهید شیخ احمد کافی (ره) اسما بنت عمیس از آن خانمهای با وفا بوده است. کنار بستر خدیجه بود، شب زفاف فاطمه (ع) بود آن شبی هم که علی (ع) بدن زهرا (ع) را غسل می داد حضور داشت. آن شب اسما بنت عمیس آب می ریخت و علی(ع) بدن فاطمه (س) را می شست. من امشب فقط یک چیز می خواهم بگویم، می خواهم بگویم: رفقایی که مکه و مدینه رفته اید، بقیع رفته اید ، امشب بروید بقیع. آی مردم علاقمند به اهل بیت (ع) آی مردمی که برای آل محمد (ص) می میرید،به شماها می گویم گوش کنید تا بگویم. من می خواهم صحنه را جلوی چشمتان مجسم کنم، خودتان عوض گریه داد می زنید. گوش کن بگویم، امیر المومنین(ع) میان صحن خانه یک مغتسل درست کرد. بدن فاطمه اش را روی مغتسل گذاشت. اسماء بنت عمیس آب می ریزد. علی (ع) بدن زهرا(س) را غسل می دهد. این چهار تا بچه ها هم ایستاده اند و مادر مادر می کنند. یا زهرا آی گرفتارها! علی (ع) بدن فاطمه (س) را غسل داد، بدن فاطمه (س) را کفن کرد، همین که خواست بند های کفن را ببندد یعنی خواست سر فاطمه (س) را داخل کفن کند یک وقت نگاه کرد دید این بچه ها دارند بال می زنند.  این بچه های فاطمه (س) دارند از مادر ناامید می شوند. دید بچه ها با این علاقه ای که به مادر دارند الان می میرند. یک مرتبه علی(ع) صدا زد: بچه ها بیایید یک دفعه دیگر مادرتان را ببینید. علی(ع) می فرماید: به خدا قسم تا گفتم : بچه ها! بیایید، یک دفعه دیدم زهرا(س) بغلش را باز کرد. حسنین را بغل گرفت. یازهرا! یا زهرا!… ما، در دو جهان فاطمه جان                          دل به تو بستیم محبان تو هستیم نظر کن زعنایت                                       به فردای قیامت زهرا جان! این مردم دلشان می خواهد بقیع بیایند. من نمی دانم کدام از اینها چه دردی دارند؟ حوائجتان را در نظر بگیرید! شیعه های فاطمه (س) دستهایتان را بلند کنید طرف آسمان، پنج مرتبه همه بلند بگویید: أمَن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السوّء.  
روضه حضرت زهرا (س) شهید شیخ احمد کافی (ره) بشّار می گوید: به خانه امام صادق(ع) رفتم، دیدم حضرت دارد رطب تازه می خورد فرمود: بشّار! بیا بخور! گفتم: آقا نمی خواهم. فرمود: میل کن! گفتم: آقا! بغض گلویم را گرفته است. ناراحتم نمی توانم بخورم. در یکی از بازارهای کوفه داشتم می رفتم. دیدم یکی از این پیرزنهای شیعه دارد می رود، یک دفعه پایش لیز خورد و بر زمین افتاد. تا به زمین خوردظالمین زهرا(س) را لعنت کرد. نوکرهای حکومتی شنیدند، او را گرفتند و بردند. خیلی دلم سوخت. تا جریان را گفتم، آقا منقلب شد. فرمود: بلند شو بریم مسجد سهله تا برایش دعا کنیم. بلند شدیم و به مسجد سهله رفتیم. امام صادق(ع) دو رکعت نماز خواند. دستهایش را بلند کرد طرف آسمان و او را دعا کرد. یک وقت فرمود: بلند شو! آزادش کردند. گفت: من بلند شدم و رفتیم دیدم پیرزن را آزادش کرده اند. من رفتم به آقا جریان را گفتم آقا نماز خواند و برایت دعا کرد. پیرزن گفت: پس برویم خدمت آقا تا از ایشان تشکر کنم. آمدیم خدمت آقا،بعد امام صادق(ع) فرمود: خانم! چرا وقتی به زمین خوردی ظالمین جدَه ما زهرا(س) را لعنت کردی؟ گفت: اقا جان! برای اینکه وقتی به زمین خوردم پهلویم درد آمد، یکدفعه یادم به فاطمه(س) افتاد. آی سیدها! مادرتان شبها نمی خوابید. از درد پهلو خیلی ناله می کرد. زهرا جان! می شود از همان گوشه بقیع به ما لطفی بکنی؟ می دانم پهلویت شکسته است. می دانم میخ در سینه ات را سوراخ کرده است. می دانم بازویت ورم کرده است. اما با همین حالت بیا در خانه خدا واسطه شو! ماهم ناله ها را دنبال سرت می فرستیم: الهی العفو العفو
روضه حضرت زهرا (س) آیت الله مجتهدی (ره ) اینهایی که از دنیا می خوان برن،معمولاً اون روز آخر حالشون جا می آد،تجربه شده،یه دو سه ساعتی،حالشون خوبه،با بستگانشون صحبت می کنن،حرف می زنن،یهو دوباره حالشون بهم می خوره از دنیا می رن،معمولا،نمی دونم دیدید یا نه،حضرت زهرا سلام الله علیها،پاشدند،بنا کردند به کار کردن،لباس بچه هاشونو شستند،امیر المومنین یه موقعی وارد منزل شد،این و حاج واعظ قزوینی،نود سالش بود خونه ی حاج سید جواد صدیقی چهل سال،پنجاه سال پیش رو منبر گفته یادمه،گفت:وقتی امیرالمومنین وقتی سر زده وارد شد،دید که حضرت زهرا جارو دستشه،اما وقتی داره حیاط و جارو می کنه،یه دستشم به کمرشه،از درد پهلو خیلی رنج برد،این منظره،با دل مولا چه کرد،این همه غزوات،این همه جنگ ها، هیچی امیرالمؤمنین رو به زانو در نیاورد،ولی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمؤمنین رو به زانو آورد،دو رکعت نماز خوند،دستشو بلند کرد،گفت:خدایا صبرم بده،از خدا صبر خواست،لباس بچه هاشو شست و حیاط و جارو کرد و آماده شد،ظاهراً اوایل ظهر حضرت از دنیا رفتند،که رفتند امیرالمؤمنین رو خبر کردند،امیرالمونین بیا که دیگه فاطمه رو زنده نمی بینی،امیرالمؤمنین علیه السلام به عجله آمدند،وقتی آمدند،دیدند حضرت از دنیا رفتند،پارچه ای روشون کشیدند،ولی وصیت نامه شون رو سینه شونه،کاغذ رو باز کردند،این وصیت نامه فاطمه سلام الله علیهاست،شهادت به وحدانیت خدا میدهم،شهادت به رسالت پدرم،امامت شوهرم،شهادت می دهم بهشت حقه،آتش جهنم حقه،سئوال نکیر و منکر حقه،همه رو شهادت داد،بعد نوشت :یا علی تو سزاوارتری به من،تا تو هستی،من کی رو وصی کنم،تقاضام اینه که،غسلنی و کفنی و دفنی باللیل،منو شب غسلم بده،همه دلشون می خواد روز تشییع بشن،شما خودتون میگید مارو روز تشییع کنید که رفقامون بیان،در دنیا فقط یه زنه،می گه من و شب تشییع کنید،شب غسلم بدن،شب منو کفن کنند،شب منو به خاک بسپار،حضرت به وصیت نامه عمل کرد،گفت:منو شب غسل بده،شب کفن کن،شب منو دفن کن،متأسفانه اسماء می گه من آب می ریختم،آقا بدنو غسل می داد،اما یه وقت دیدم،آقا دست از غسل برداشت رفت،سر به دیوار خانه گذاشت،های های گریه کرد
روضه حضرت زهرا (س) مرحوم کوثری   شبی که زهرا سلام الله علیها رو به خانه امیرالمؤمنین علیه اسلام آوردند،زوجات رسول الله همه بدرقه کردند،یه وقت گفتند:خود رسول الله صلوات الله علیه دارند،تشریف می آورند،آمدند فرمودند: زن ها دیگه متفرق بشوند،آمد دست زهرا شو گرفت،گذاشت،میان دست مولا صدا زد یا علی،هذه ودیعةالله،و ودیعة رسوله،این امانت خدا و پیغمبر و بهت می سپارم،آه،آن امانت آن شب و امشب پس داد. افسوس که شد خاموش از ظلم چراغ دین شد کشته زضرب در، یکتا ثمر یاسین آقایان دیده اید اگه زنی از دنیا برود،کنار قبر می گن محرماش بیان،کمک بکنند این بدن و بگیرندو میان قبر بگذارند،کی بود محرم زهرا ،سلمان و ابوذر که محرم نبودند،بچه هاشم کوچک بودند،خود مولا گرفت آن بدن را، پرپر شدن گلم  به چشمم دیدنم من ناله ی او زپشت در بشنیدم  بلبل ننموده بی وفایی با گل من بهر گلم  خودم لحد  می چیدم یه وقت دید کمک پیدا شد،محرم پیدا شد،وقتی آقا نگاه کرد،میان قبر دید دست های رسول الله صلوات الله علیه ، الـسـلام عـلیک یا رسول اللّه عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک با من اگر تو درد  دل خویش نگفتی برگو درد دل خود با پدر امشب عباس بن عبدالمطلب عموی امیرالمؤمنین آمد،دست مولارو گرفت،مگه دل می کنه از قبر زهرا،امام زمان شما که نبودی،آقاتو دلداری بدی،عباس می گه یه وقت دیدم آقا خم شد،این صورت رو گذاشت رو خاک های قبر زهرا،آی شهیده زهرا
امان از دل زینب، ای امان از دل زینب ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب سینه از غصه لبالب وای ای امان از دل زینب.. وای ای امان از دل زینب روی نی لاله ی پرپر دیده! غصه بر غصه مکرر دیده! داغ مرگ علی اکبر دیده بس که او داغ برادر دیده گشته از غصه لبالب وای امان از دل زینب سینه از غصه لبالب وای امان از دل زینب.. وای امان از دل زینب کربلا گشته سراسر آتش خِیمه ی خون خدا در آتش چوب گهواره ی اصغر آتش سینه ی خسته ی مادر آتش دیده اش شد پر کوکب؛ وای امان از دل زینب گشته از غصه لبالب وای امان از دل زینب.. وای امان از دل زینب لاله ها روی زمین افتادند فرقه ای کز غم او دلشادند مست شادی و مبارک بادند داغ بر سینه ی او بنهادند میزند ناله ی یا رب وای امان از دل زینب، وای امان از دل زینب داغ عباس جوان پیرش کرد آتش کینه زمین گیرش کرد دشمن، از زندگیش سیرش کرد آشِنا با غل و زنجیرش کرد گشته رنجور و معذب وای امان از دل زینب میزند ناله ی یا رب وای امان از دل زینب یک گلستان گل از او، پرپر شد بی برادر شد و بی یاور شد بی علی اکبر و بی اصغر شد میوه ی باغ دلش بی سر شد وای امان از دل زینب میزند ناله ی یا رب وای امان از دل زینب گشته از غصه لبالب وای امان از دل زینب فتقبل منا هذا القلیل، فتقبل منا هذا القلیل غیر از این، پنج برادر دادم شش جگر گوشه ی پرپر دادم پیش خورشید نگاهت یا رب هیجده ماه منور دادم که همه بودن از آل خلیل فتقبل منا هذا القلیل.
هدیه به حضرت رقیه صلوات واحد سنگین حضرت رقیه از غمای بی عدد خونه دلم ازاین اتفاق بد. خونه دلم نفسم نمیادش بالا دیگه خیلی از ضربه لگد خونه دلم زجر نامرد امونه من و برید اشک و التماس مو دیگه ندید با لگد می زد به پهلوهای من هر باری کناره من تا می رسید بابایی بگو با چشای تر چی کار کنم بابا یی بگو بابا این درد سر چی کار کنم بابایی. بگو با درد کمر چی کار کنم وای. بابای خوب رقیه بعد تو با غصه هم مسیر شدم بعد تو از زندگانی. سیر شدم حق داری رقیه رو که نشناسی تو سه سالگی ببین چه پیر شدم ببر دیگه با خودت دختر تو درد سر شدم واسه خواهر تو ساربان سیلی به صورتم می زد با همون نگین انگشتر تو بابا یی. بگو بازخم زبون چی کار کنم بابا یی. بگو با سینه ی خون چی کار کنم با بایی. با این روی ار غوون چی کار کنم رضا نصابی