💫#بسم_الله_الرحمن_الرحیم💫
مجموعه کانالها و گروه مادحین و ذاکرین ولایتمدار حضرت زینب سلام الله علیها
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘
http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e
💠🍃💠
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
💠🍃💠
کانال اشعار مناجاتی همراه باصوت امام زمان عج
https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
💠🍃💠
#گلچین_مولودی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیه
http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c
💠🍃💠
کانال ختم خوانی یا زینب(سلام الله علیها)
http://eitaa.com/joinchat/1358299167C1f58d7c92c
💠🍃💠
عروسی خوانی یا زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/arosikhani/yazinab
آیدی مدیر جهت پیشنهاد وانتقادات
@Gomnam1038
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر
💠🍃💠
🌺🍃دوستانتان را به گروه دعوت کنید اجرتون با حضرت زینب سلام الله علیها🌺🍃
hossein-eini-fard-harfe-man(128).mp3
4M
─━━━┉┅∎⋉⋇⋊∎┅┉━━━─≪⌑
#نوحه_امام_رضا_ع
آقای عینی فرد
حرفِ من حرف دلای بی کَسه
یه امام رضا دارم واسم بَسه
┅∎⋉⋇⋊∎┅
میدونم صدام به آقام میرسه
یه امام رضا دارم واسم بسه
┅∎⋉⋇⋊∎┅
من همون کبوترم که جا نداشت
لونه حتی رویِ شاخهها نداشت
┅∎⋉⋇⋊∎┅
هیچ نگاهی آب و دونم نمیداد
مثل هر غریبه آشنا نداشت
┅∎⋉⋇⋊∎┅
حالا اما عمریه رو گنبدام
بچه ی محله ی امام رضام
┅∎⋉⋇⋊∎┅
دنیا بی صحن و رواقش قفسه
یه امام رضا دارم برام بسه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حرف دل من حرف دلای بی کسه
یه امام رضا دارم برام بسه
شاعر:حسن لطفی.
#اربعین
آواز دشتی
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد
کوچـه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد
کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین
شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب
هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده
گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است
زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد
بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد
سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست
چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!
هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده
بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان
نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست
بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد
بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد
هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد
حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد
برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است
درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است
چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود
بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد
باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#قاسم_نعمتی
🖤🌹🍀🍀🌹🖤
🏴
چهل روزه ندیدمت،
نگو چرا جون بر لبم
شاید نمی شناسی منو
به اون خدا من زینبم
داداش اگه کمونیم،تو بوده ای جوونیم،
رفتی که پیرم
رسمش نبود داداش جونم، تو بری و من بمونم، بذار بمیرم
💔غریب و بی کفن حسین
ما رو غریب که دیده اند،
به اشکمون خندیده اند
به پای نیزه سرت،
پیش چشام رقصیده اند
بگو که ناموس خدا،
مگه کوچه بازاریه
غمی که پشتمو شکست،
غم امانت داریه
داداش یاس تو چیده شد،
چه جور بگم با دست خود،
با آه و گریه قبری
کوچیک کندم براش،
ریختم خاک و یواش یواش،
روی رقیه، با گریه
💔غریب مادر یا حسین
💔چهل روزه ندیدمت
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
دردم که تازیونه و
رخ سرخ و کبود نبود
دردم اینه که جای من
محله یهود نبود
آمون زقلب تیره شون
امون زچشم خیرشون
سرگرمی شون کتک زدن
یتیم کُشی بود سیره شون
روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام _شب پنجم محرم93_حجت الاسلام میرزامحمدی2.mp3
2.89M
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_جمعه
روضه شب جمعه و شب پنجم محرم ، گریز به روضه حضرت زهرا و امام حسن مجتبی .....
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
====================
✍ متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#شب_جمعه
“السلام علیکم یا أئِمَّةَ البَقیع”
اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی
این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره
اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن
امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه
▪️دلم میخواد یه شب مدینه باشم
▪️زائر اون شکسته سینه باشم
▪️دلم میخواد پشت بقیع بشینم
▪️قبر غریب مادر رو ببینم
▪️دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم
▪️انتقام مادرم رو بگیرم …
کدوم کوچه های مدینه....
▪️تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد
▪️همونجا که یاس مدینه پَژمُرد
▪️میگن...
ان شاء الله که راست نباشه
▪️میگن تو کوچه چادرش خاکی شد
▪️رو صورتش یه لاله حکاکی شد
▪️میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود
▪️از اون کوچه تا به خونه عصاش بود
*خیلی سفارش این عبدلله بن حسن رو ، ابی عبدالله به خواهر کرد
خواهر ، خیلی مراقب یتیم برادرم باش.
هرجا زینب میرفت ،این بچه یتیم و با خودش میبرد
از صبح که خطبه خواند دل تو دل یتیم امام حسن نبود
مگه من چیم کمتر از بچههای عمه جانمه.
مگه من از بچههای مسلم چیم کمه.
عمو به همه ی اونا اجازه داد” چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم
این شهید،شهید گودال حسینه،از اینجا عُلقِهٔ ابی عبدالله به این نازدانه معلوم میشه
تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه
اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شد
روضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین
یعنی امروز یه چَشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی
خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد
“فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً”
یه لحظه خواست استراحت کنه
یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد
مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه
”این لباس عربی رو بالا زد …”
یا الله
تاسفیدی صَدرُالحسین نمایان شد
یه وقت دیدن حرمله زانو زد
”آخ چنان با تیر سه شعبه …
حسین ….
روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم
بگذار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند
مدینه که نتوانستند برای امام حسن گریه کنند
جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسن رو تیر بارون کردند
چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین
دیگه نتونست طاقت بیاره
افتاد رو زمین
همه محاصره اش کردند
دیگه نگم چطوری میزدنش
فقط همین قدر بگم
از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه
"هَلْ مِنْ مُسْتَغِیث …
”باریک الله”
تا زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید ، بند دلش پاره شد
اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش میگن تل زینبیه”
دید آنچه را که نباید ببینه
دست یتیم امام حسن رو گرفته
یه لحظه دید همه داداش رو محاصره کردن،
یه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش
هی میگفت یا غِیٰاثَ المُسْتَغِیثِین...
”تادست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال
یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نگذار بیاد
اما اومد ….
”وقتی رسید دید شمشیرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند ، دستشو جلو آورد
یازهرا…
”این نوه ی توست خانم،
یاد اون روزیکه چهل نفر امامت رو میبردن”
دست یداللّٰهیت رو جلو آوردی
آخ دیگه نگم چی شد
” وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ …
یا زهرا.....
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
====================
✍ متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
دلبر خوبه ابالفضل
خیلی محبوبه ابالفضل
هم تو دنیا هم تو قبرم
میکنم رو به ابالفضل
اونکه میخوامه ابالفضل
دین و دنیامه ابالفضل
شنیدم یه ارمنی گفت
قربون نام ابالفضل
اسمت مرهم درده
ماه دور تو میگرده
با تو عشقو فهمیدم
چشمات عاشقم کرده
جانم یا ابوفاضل
****
نور آفاقه ابالفضل
ذکر عشاقه ابالفضله
خوش به حال هرکسی که
به تو مشتاقه ابالفضل
معنی عزت ابالفضل
یل با غیرت ابالفضل
خوش به حال هرکی از تو
میگیره حاجت ابالفضل
ای ماه شب تارم
بی عشق تو بیمارم
باور کن که راست میگم
من خیلی دوسِت دارم
جانم یا ابوفاضل
🔻شور
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
▪️مداحی جدید
#حسین_سیب_سرخی
#حضرت_عباس
شب ششم صفر 1403
Sh 06 Safar 1403 Sibsorkhi [Mohjat_Net] (2).mp3
1.27M
▪️مداحی جدید
#حسین_سیب_سرخی
#حضرت_عباس 1403
3. قسمت دوم.mp3
10.17M
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_دوم :
گریز به روضه های
حضرت اباالفضل (علیه السلام)
امام حسین (علیه السلام )
تن سالار زینب
به زیر سم مرکب
بر سینه ی شکسته ات
چون دیده آورم
یاد آورم
ز سینه ی مجروح مادرم
خودم دیدم ز بالای بلندی
حسین تشنه لب را سر بریدند
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
خاک پای نوکران اهلبیت سرمه چشم ما
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◾️ شرح جگرسوز اجازه طلبیدن حضرت قاسم از عمویش سیدالشهداء عَلَيْهِما السّلام
⚡️ وصیت امام حسن به سیدالشهدا و حضرت قاسم علیهمالسلام...
وقتی که نوبت جنگ به اولاد امام حسن علیه السلام رسید، قاسم آمد و عرض کرد که عمو جان! اجازه میخواهم تا به جنگ این کفار بروم!
فَقالَ لَهُ الْحسينُ: يا ابْنَ الْأخِ ! أنتَ مِنْ أخي عَلامَةٌ و اُريدُ أنْ تَبقَىٰ لِأتَسَلَّىٰ بِكَ
▪️امام حسین علیه السلام فرمود: ای پسر برادرم! تو یادگار برادرم هستی و می خواهم که تو باقی بمانی تا به واسطه تو تسلی(از داغ برادر) پیدا کنم.
پس حضرت، اجازه جنگ را به قاسم نداد.
قاسم اندوهگین و ناراحت شد از اینکه چرا امام حسین علیه السلام به برادرانش اجازه جنگ را داده اما به او اجازه جنگ را نداده است و همین که با حالتی محزون گوشهای نشسته بود و سرش را روی پاهایش گذاشته بود،یادش آمد که پدرش حِرزی به بازوی راستش بسته بود و به او وصیت کرده بود که هر وقت دچار اندوه و دردی شد، حرز را باز کند و بخواند و معنایش را بفهمد و هر چه که در آن نوشته شده بود به آن عمل کند.
🔻قاسم با خودش گفت سالهای زیادی گذشته برمن، ومثل این اندوه و درد تا به حال به من دچار نشده است.
پس آن را باز کرد و نگاه کرد که در آن نوشته شده بود:
يَا وَلَدي قاسِمَ، اُوصيكَ إنّكَ إذا رَأيْتَ عَمَّكَ الْحسينَ عليه السّلامُ في كَربَلاءِ وَ قَد أَحَاطَتْ به الْأعْداءُ، فَلا تَتْرُكِ الْبِرازَ وَ الْجِهادَ لِأعْداءِ رَسولِ اللّهِ ، و لا تَبْخَلْ عليه بِروحِكَ، و كُلّما نَهاكَ عَنِ الْبِرازِ عَاوِدُهُ لِيَأذَنَ لَكَ في الْبِرازِ لِتَخُصَّ في السَّعادَةِ الْأبَديَّةِ
▪️ پسر جانم قاسم! تو را وصیت می کنم وقتی که دیدی عمویت حسین علیه السلام در سرزمین کربلا تنها شده و دشمنان او را احاطه کرده اند،پس جنگ در رکاب او را از دست مده و با دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و اله، به قتال برخیز. و از فدا کردن روح و جانت برای عمویت بخل نورز و هر چه که او تو را از جنگ نهی کرد، باز سراغش برو و اصرار کن تا به تو اجازه دهد که به این وسیله سعادت ابدی را به دست آورده ای.
پس قاسم بلند شد به خدمت عمو جان آمد و آن حرز و نوشته امام حسن علیه السلام را به دست عمو داد.
امام حسین علیه السلام وقتی که آن نوشته را قرائت فرمود، شدیداً گریه کرد و ناله و فریاد زد و در نهایت آه سردی کشید و فرمود:
ای پسر برادرم! این وصیت پدرت برای توست؛ اما پدرت وصیت دیگری به نزد من دارد و ناچارم به آن عمل کنم.
🔹پس امام حسین علیه السلام دست قاسم گرفت و به خیمه برد و عباس و عون را خبر کرد و به مادر قاسم فرمود:
آیا برای قاسم لباس جدیدی داری؟
عرضه داشت نه آقا جان!
امام علیه السلام به خواهرش زینب فرمود:
صندوق را برایم بیاور.
وقتی که زینب کبری علیها السلام صندوق را آورد و جلوی امام حسین علیه السلام گذاشت، حضرت آن را باز کرد و قباء امام حسن علیه السلام را بیرون آورد و او را به تن قاسم کرده و عمامه امام حسن را بر سرش گذاشت و دست دخترش را گرفت که از کودکی نام او برای قاسم گذارده بودند.
و عقد او را برای قاسم خواند و دست دخترش را گرفته و در دست قاسم گذاشت و از خیمه بیرون آمد.
قاسم نگاه به دخترعمویش میکرد و گریه میکرد تا اینکه صدای دشمنان را شنید که میگویند:
آیا دیگر مبارزی برای جنگ نیست؟!
پس دست همسرش را رها کرد و خواست که از خیمه بیرون بیاید. همسرش گفت: چه در ذهنت می گذرد و چه میخواهی انجام دهی؟
قاسم گفت:
می.خوام به ملاقات این دشمنان بروم چرا که آنها طلب مبارز میکنند و این من هستم که به جنگ آنها میروم. و به همسرش گفت: مرا رها کن که عروسی ما باشد برای آخرت.
همسرش فریاد زد و با قلبی حزین اشکهایش روی گونهاش جاری شد و گفت:
تو میگویی عروسیمان باشد برای آخرت.
پس من در قیامت تو را چگونه بشناسم؟
و در کدام مکان تورا ببینم؟
قاسم با دستش تکه نخی را پاره کرده و به او داد و گفت: دخترعمو! مرا به واسطه این تکه نخ بشناس و به یاد آور.
پس اهل خیمه از اینکار قاسم شدیدا گریه کردند و همه فریاد و واویلا سر دادند.
برگرفته از:
📚المنتخب، ج۲ ص۳۷۲
📚 الدّمعة السّاكبة،ج ۴ ص۳۱۵
📚أسرار الشّهادة، ص۳۰۵
📚مدينة المعاجز، ص ۲۲۴؛
📚معالي السّبطين،ج ۱ ص۴۵۷
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹🍀🍀🌹
🏴
چهل روزه ندیدمت،
نگو چرا جون بر لبم
شاید نمی شناسی منو
به اون خدا من زینبم
داداش اگه کمونیم،
تو بوده ای جوونیم،
رفتی که پیرم
رسمش نبود داداش جونم،
تو بری و من بمونم، بذار بمیرم
💔غریب و بی کفن حسین
ما رو غریب که دیده اند،
به اشکمون خندیده اند
به پای نیزه سرت،
پیش چشام رقصیده اند
بگو که ناموس خدا،
مگه کوچه بازاریه
غمی که پشتمو شکست،
غم امانت داریه
داداش یاس تو چیده شد،
چه جور بگم با دست خود،
با آه و گریه قبری
کوچیک کندم براش،
ریختم خاک و یواش یواش،
روی رقیه، با گریه
💔غریب مادر یا حسین
💔چهل روزه ندیدمت
دردم که تازیونه و
رخ سرخ و کبود نبود
دردم اینه که جای من
محله یهود نبود
آمون زقلب تیره شون
امون زچشم خیرشون
سرگرمی شون کتک زدن
یتیم کُشی بود سیره شون
اربعین حسینی تسلیت
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
نوحه حضرت زینب(س)
غم بی برادری،غم بی برادری
دل شکسته خواهری
زینب و این همه داغ
زینب و خزان باغ
قد کمان زینب، دل سوزان زینب
امان امان از دل زینب ۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تو در مقتل نشستي روضه خواندی یا زینب
تو پیغام شهیدان را رساندی یا زینب۲
تو آيات صبوری آفریدی یازینب
ز قرآن پاره ها گل بوسه چیدی یازینب
تو مرغ وحی ومقتل آشیانه یا زینب ۲
حسینا واه حسینا واه حسینا یا زینب
زینب و این همه داغ، زینب و خزان باغ
قد کمان زینب، دل سوزان زینب
امان امان از دل زینب، امان از دل زینب
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
غم بی برادری ۲دل شکسته خواهری
زینب و این همه داغ، زینب و خزان باغ
قد کمان زینب، دل سوزان زینب
امان امان از دل زینب۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سرشکت پاک بازی را وضو دادیازینب۲
خدا داندکه خون را آبرو دادیا زینب
توخونین باغ هفتاد و دو داغی یا زینب
تو شبهای اسارت را چراغی یازینب
تو از پا فتادن باورم نیست
قرار از دست دادن باورم نیست
غم بی برادری ۲دل شکسته خواهری
زینب و این همه داغ، زینب و خزان باغ قد کمان زینب، دل سوزان زینب
امان امان از دل زینب ۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گفتم علی اکبرو/ دیدم جدا شدن حروف
روضه همین یه مصرعه/ فَقَطَّعوهُ بِالسُّیوف
اربا اربا
[با هر ضربه باباش میگفت آی پسرم ، با هر ضربه عمهاش میگفت ای وای برادرم...]
حسین تماشا میکنه
[باباهای که جوون از دست دادن میفهمن...]
حسین تماشا میکنه / زدن زمین امیدشو
داره میبینه روی خاک / اون قامت رشیدشو
اربا اربا
این همه شمشیر به تنش خوردن
چی به سر این بدن آوردن
[آی غیرتیا...]
اشک آقامونو درآوردن
حسین تنِ علی رو جمع کرده
قدش خمه چشاش پر از درده
حیرونه که چجوری برگرده
[آآآآآی ، بعضی از روضه خونا میگن اینجا زینب از خیمه ها بیرون دوید درسته ، اما میگن اومد به داد امام حسین رسید ، نه نه ، راوی میگه زینب از خیمه ها بیرون آمد ، وَ هیَ تُنَادِي وا أُخَيَّاهْ وَ ابْنَ أُخَيَّاهْ ، ای وای برادرم ای وای پسر برادرم ، وا ثَمَرَةَ فُؤادی ، ای میوهی دلم ، وَ جَاءَتْ حَتَّى أَكَبَّتْ عَلَيْهِ ، اومد روی بدن پاره پاره افتاد ، این آقا خودش داغ جوون دیده ، چکرد؟ ، فَأَخَذَ الْحُسَيْنُ ، زیر بازوهای خواهر رو گرفت ، فَرَدَّهَا إِلَى الْفُسْطَاطِ ، زینب رو روانهی خیمه ها کرد ، یه نگاه کرد دید توان نداره ، وَ أَقْبَلَ عَلی فِتیانِه ، برگشت سمت خیمه ها صدا زد يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ ، جوانان بنی هاشم بیایید...
اینجا زینب از خیمه ها بیرون آمد راوی میگه من دیدم وَ هيَ تُنادي ، هی به سر میزد ، ساعتی نگذشت همون راوی میگه من میدیدم و مینوشتم ، یه اتفاقی گودی قتلگاه افتاد ، فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ، میگه یادم نمیره زینب با یه قلب سوختهای با یه صدای محزون و خستهای شروع کرد ناله زدن ، فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق ، دست از بدنش کشیدن همه ایستادن های های براش گریه کردن ، زینب چی گفت؟ ، میگه صدا زد وا مُحمدا، هذا حُسینٌ بِالعَرا مُقَطَّعُ الأعضاء وَ بَناتُک السَّوایا...
آی اونایی که جایی برا دردِ دل کردن پیدا نمیکنید، آی اونایی که درست تشخیص میدید ، میگید درد دارم غصه دارم دلم پره ، میرم به آقام میگم چرا به دیگران بگم...
یه جملهای خواهرش گفت ، یه جمله ای گفت عجیبه ، همینطور که نوحه گری میکرد، میخوند برای برادرش ، ناله میزد ، فرمود بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى ، وقتی سره برادرمو بریدن دلش پُره غصه بود...
چی گفت امام حسین ، برگردیم کنار بدن علی...]
پاشو بیا با هم بریم خیمه...
[همه نوحه بخونن...]
پاشو بیا با هم بریم خیمه...
[حالا ما باید چی بگیم وقت این منظره رو تماشا میکنیم...]
سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم...
داری میبینی روبروت(۲)
میخوای بگی بابا ولی / بسته شده راه گلوت
بلند شو عزیزم(۲)
با گوشه عبا دارم/ خونو میگیرم از لبت
پاشو یه کاری کن علی/ رسیده عمه زینبت
بلند شو عزیزم(۲)
با یا علی بلند شو باباجون
به خیمهها از وسط میدون
هرجوری هس عمه رو برگردون
گریزِ روضه رفته اونجا که
میبینه زینب تن صد چاکِ
حسینو بی کفن روی خاک
سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم...
آآآآآی
شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند(۲)
چقدر گریه کن کهنه کار داری تو
[به ما اجازه دادی این شبا بیاییم برات گریه کنیم ازت ممنونیم ، ما حالیمونه ما میفهمیم چقدر داری برامون آقایی میکنی وگرنه من کجا این روضه ها کجا؟ پناهم بده پناه عالمیان پناهم بده ، آقای من...]
تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد
حسییییین...
✍🏼تایپ : کربلایی محمد صادقی
(ملتمس دعای خیر)
Mohammad Hossein Shafiee - Baba Kojaei 320 (MusicTarin).mp3
18.44M
صوت سینه زنی حضرت رقیه؟ ای ماه خونین من بابا کجای
211.3K
خیز وبنگر ای برادر...بر مزارت حال خواهر
زبنب تو رنج سفر پیر نموده
درد فراق توزجان سیر نموده
جان منی جان منی ای حسین جان۲
شد چهل روز درد هجران..دیگر آمدبر لبم جان
کرببلا قبر تو افتاد گذارم
کاش سر از خاک تو من بر ندارم
جان منی جان منی...
پیکرت بی سر به خاک است...قطعه قطعه چاک وچاک است
بهر وصال تنت آورده ام سر
مرغ دل من به هوایت زند پر
جان منی جان منی....
بر مزار شیر خواره...آمده مادر دوباره
خیز علی اصغر وخور شیر دوباره
قلب من از دوری تو گشته پاره
جان منی جان منی...
شاعر : اسماعیل تقوایی
سبک:موسم گل..سالارعقیلی
شاعر : اسماعیل تقوایی
#اربعین
515K
سبک (می گذرد کاروان..شهرام ناظری)
آمده ام پیش تو از سوی شام بلا
طول سفر بوده ام برغم تو مبتلا
خاک مزارت شها چشم مرا توتیا
بعد چهل روز وشب آمده ام کربلا
ای شه سرجدا یاحسین در ره حق فدا یا حسین
خیز وببین زینب تو زار وحزین
در غم تو، بوده همی، چله نشین
ای شه سرجدا یاحسین
در ره حق فدا یا حسین
___
آمده یک کاروان خسته وزاری کنان
قلب همه پر زدرد چشم همه خونفشان
ختم اسارت شده وقت زیارت شده
از سفر ی پر بلا گاه شکایت شده
هرکه بینی سر یک مزار ، گریه ها می کند زار زار
مادری بر، روی قبر، شیر خواری
سینه پر شیر،می کند افغان وزاری
می گوید ای علی اصغرم
شیر آوردم. گل پرپرم
ای شه سرجدا یاحسین
در ره حق فدا یاحسین
____-
شرم کنم یا اخا بابت دردانه ات
گشته شهیده به شام دلبر جانانه ات
زینب خود را ببخش گشته فدا دخترت
هست از اینرو خجل خواهر غم پرورت
بهر مردن من کن دعا
ای زینت دوش مصطفی
ای شه سرجدا یاحسین
در ره حق فدا یاحسین
شاعر : اسماعیل تقوایی
#اربعین
300.3K
نوحه اربعین شهادت امام حسین(ع)
آمدم کربلا ای برادر/خیز وبنگر تو بر حال خواهر
بعد چل روز،زارونالان
قد خمیده،دیده گریان
ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان۲
__________________
چون تو در کربلا آرمیدی/رفتن خواهرت را ندیدی
خیمه هایت،گشته غارت
سهم زینب،شد اسارت
ای حسین جان....
_____________________
رفته ام کوفه و بعد آن شام/طعنه بشنیدم از قوم بدنام
برسر نی،شد سر تو
من فدای پیکر تو
ای حسین جان...
_____________________
من زروی تو شرمنده هستم/رفته در شام رقیه زدستم
جسم پاکش،مانده در شام
در دل خاک،خفته آرام
ای حسین جان....
شعر :اسماعیل تقوایی
#اربعین
190.7K
نوحه اربعین سالار شهیدان
آمده اربعین تربت شاه دین۲
شد زیارتگه زینب دل غمین۲
یا حسین یا حسین،یا حسین یا حسین۲
____________________
تاکه زینب رسید روی قبر حسین
ناله از دل کشید،ای حسین نور عین
جان فدای تو و بی کفن پیکرت
خیز وبنگر دمی،خواهر مضطرت
یا حسین...
_____________________
از غم هجر تو پشت زینب خمید
لطمه ها خورده ام موی من شد سپید
بعد تو ما شدیم دست دشمن اسیر
ازغم روزگار خواهرت گشته پیر
یاحسین...
______________________
تا ابد ای حسین از تو شرمنده ام
بعد هجران تو تا کنون زنده ام
کن دعا یا حسین کربلا جان دهم
این جدایی خود با تو پایان دهم
یاحسین..
شعر:اسماعیل تقوایی
#سنتی
#اربعین
242.3K
نوحه اربعین حسینی
اربعین شاه دین زینب بیامد کربلا۲
بر سر خاک حسینش دارد او شور ونوا۲
کربلا ماتمسرا،کربلا ماتمسرا ۲
______________________
خاک قبراو بسر می ریرد او با شور وشین
اشک می ریزد فراوان در غم هجر حسین
کربلا ماتمسرا
__________________
گوید ای هستی زینب لحظه ای خیز وببین
خواهرت را قد کمان وموسپید ودل غمین
درچهل روزی که بر من چون چهل سالی گذشت
برمن آمد سیل غمها از یسار واز یمین
کربلا....
_____________________
بعد تو جانا پناه کودکانت بوده ام
حافظ جان علی از دشمنانت بوده ام
در اسارت بوده وبس طعنه ها بشنیده ام
کوفه و شام بلا من قهرمانت بوده ام
کربلا....
___________________
من خجالت می کشم بهر سه ساله دخترت
مانده در شام بلا بخشا قصور خواهرت
ای برادر کن دعا تا روی قبرت جان دهم
تا بیارامد کنارت زینب غم پرورت
کربلا...
شعر:اسماعیل تقوایی
#اربعین
221.2K
نوحه وشور اربعین سیدالشهدا
(افتان وخیزان آمده سوی تو خواهر
یک اربعین بگذشته از هجرت برادر)۲
واویلا،واویلا،واویلا،واویلا۲
__________________
بی تو برادر من چه سختی ها کشیدم
از این زمانه بعد تو خیری ندیدم
رنج اسیری خواهرت را لطمه ها زد
بس طعنه ها از دشمن دونت شنیدم
واویلا....
_____________________
آمد به یادم آن مصیبتها دوباره
رفته زدستم روی قبرت راه چاره
دیدم دوباره قتلگه یاد من آمد
آن حنجر خونین وآن رگهای پاره
واویلا...
_____________________
از بهر وصل سر به تن قبرت گشایم
در خیمه ای شور عزا بر پا نمایم
چیزی نماند از خواهرت بعد از چهل روز
دیگر رسیده وقت آن پیش تو آیم
واویلا...
_____________________
آن نوگل زیبای تو گردیده پرپر
شرمنده ام بهر رقیه ای برادر
جا مانده درشام بلا دخت سه ساله
در زیر خاک آن خرابه همچو گوهر
واویلا...
_____________________
باید که بهر تو حرم بر پا نمایم
تا آخر عمرم شود نزد تو جایم
در این چهل روزه تمنا کرده ام من
مانند مادر مرگ خود را از خدایم
واویلا..
شاعر:اسماعیل تقوایی
#اربعین