#اشعار_در_وصف_پنج_تن
دیوان آهی
عالمی را آفریده حق برای پنج تن بشنو از ذرات عالم خود ثنای پنج تن
پنج نور حق چو در زیر کسا گشتند جمع کسوت ختم رسل گردید جای پنج تن
خواست چونشان و مقام خاندانش را ز حق احمد مرسل که بودی مقتدای پنج تن
کرد نازل انما را حق به قرآن بهرشان خوش نشان امتحان است انمای پنج تن
این خطاب از درگه حق آمدی بر قدسیان خلقت عالم نکردم جز برای پنج تن
گفت جبریل امین یارب چه باشد نامشان این ندا آمد در آندم از خدای پنج تن
فاطمه هست و دو فرزند پدر با همسرش جملگی گردید اینک آشنای پنج تن
خلقت عالم طفیل هستی آنان بود هم شفاعت در جزا باشد جزای پنج تن
گر غم و اندوه در دل داریای شیعه کنون رو بزن دست توسل بر ولای پنج تن
ای دریغا با چنین جاه و مقام و مزلت بُد فزون از عالمی رنج و عنای پنج تن
آه و واویلا که احمد در احد مجروع شد گوهر دندان شکست از مصطفای پنج تن
پهلوی زهرا شکست و محسن او سقط شد رفت ازدار فنا خیرالنسای پنج تن
کشته شمشیر زهرآگین بن ملجم زکین گشت در محراب کوفه مرتضای پنج تن
نی همین دادند زهرش بلکه جسمش بعد مرگ تیرباران جفا شد مجتبای پنج تن
تشنه لب گشتی شهید و شد حریم او اسیر در ره آئین حق گلگون قبای پنج تن
داد دشمن راس پاک او مکان کنج تنور مطبخ خولی شدی مهمانسرای پنج تن
همچو «آهی» دیده افلاکیان و خاکیان روز وشب گریان بود اندر عزای پنج تن[۵#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها