eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
۸ (ورود اهل بیت ع به مدینه) یا رسول خدا زینب غمپرورم سوز داغ حسین به جان زده آذرم خونجگر زینب است جان او بر لب است یا محمد۲ آمدم از سفر با تو بگویم سخن کوله بارم بود ماتم و رنج و محن قامتم خم شده صبر من کم شده یا محمد۲ یا رسول خدا زینب دلخسته ام سوی تو آمدم با دل بشکسته ام گشته ام الشهید نزد تو روسپید یا محمد۲ یا رسول خدا با تو برابر شدم جگرم خون شده و بی برادر شدم جگرم خون شده گریه افزون شده یا محمد۲ زینبت در سفر زخم زبان ها شنید بین گودال خون پیکر صد پاره دید بر روی نیزه سر زد به جانم شرر یا محمد۲ یا رسول خدا شام بلا دیده ام شام را بدتر از کرب و بلا دیده ام کینه شد آشکار شد ستم بی شمار یا محمد۲
.   🔸بشیر آمد و شهرِ مدینه بر هم ریخت 🔸مدینه بر سرِ خود خاکِ غصّه‌وغم ریخت بشیر بن  جذلم میگه: هنگامى که به مدینه نزدیک شدیم، على بن الحسین دستور داد که ، خیمه ها را برپا کنند و بمن فرمود: اى بشیر! خدا پدرت رو رحمت کند، او شاعر بود، آیا تو نیز مى توانى شعر بگویى؟ گفتم: آرى، اى پسر رسول خدا، من نیز شاعرم. فرمود: وارد مدینه شو وخبر شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) و ورود ما رو به مردم مدینه برسان 🔸مدینه از غمِ کـرب و بلا به سر می‌زد 🔸صدایِ قاصدِ غم شعله بر جگر می‌زد بشیر میگه به مسجد النبى رسیدم و صدامو به گریه بلند کردم و گفتم: «یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها * قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعی مِدْرارُ اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ * وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناهِ یُدارُ» (اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، زیرا حسین [آقاى شما] کشته شد که اشک من این گونه سرازیر است. پیکر او در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد). 🔸آهای شهرِ مـدینه... حسین را کشتند 🔸تمـامِ آبـرویِ عالـَمـین را کشتند على بن الحسین(علیه السلام) با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند 🔸عزیزِ فاطـمه را تشنه سَر بریده ستم 🔸 به یادِ فاطمه و فاطمیّه سوخت حرم بشیر میگه:، حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر صورت هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند. (هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و بعد از وفات رسول خدا، روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت) 🔸بگو به حضرتِ امُّ البنـین چه شد پسرهایش 🔸دو دست و چشم و علمدار و مشکِ سقّا پَر بشیر اومد محضر عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸 نشسته است سرِ شاهِ دین رویِ نیزه 🔸 تـَنی به زیرِ سمِ اسبها شـده روضه مردم به سرعت به مکانى که کاروان در آنجا بود، رفتند دیدم على بن الحسین بیرون آمد، در حالى که پارچه اى در دست داشت که با آن اشک هایش را پاک مى کرد. کسى چارپایه اى آورد و حضرت روى آن نشست، درحالى که پیوسته اشک هایش جارى بود و نمى توانست جلوى گریه اش را بگیرد. مردم که این صحنه ها را دیدند، صداى گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست؛ 🔸 بـِبار تا به قیامت که حرفِ غارت شد 🔸نصیبِ دخـترِ زهرا چرا اسارت شد؟! ‍ عبدالله بن جعفر هم اومده و داره دنبال خانمش میگرده ،یک به یک محمل ها رو داره سر میزنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،پرسید: خانوم من زینبُ ندیدی ؟بی بی یه نگاه کرد به عبدالله،وگفت:  عبدالله، حق داری منو نشناسی آره من اون زینبی نیستم که از پیش تو رفتم، آخه : 🔸 انشب که از مدینه سفر کردم اختیار 🔸 همراه بود؛ قاسم و عباس و اکبرم 🔸 مویم سیاه بود ولی معجرم سپید 🔸 مویم سفید شد، سیه گشت معجرم عبدالله جلو چشایِ من سر حسین رو بریدند ... هی روضه خوند و هی عبدالله گریه کرد ،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،... مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون؟! گفت عبدالله تو دیگه چرا از من این سوال و میکنی؟بحق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته ازمن خجالت بکشه،گفتم حسین ،خجالت زد ام نشه حسین...
مدینه کاروان از ره رسیده غریب و بیکس و مِحنت کشیده تماشا کن که زینب بی حسین است رسیده از سفر قامت خمیده دم پیری بی یاور شد – عزادار برادر شد دو چشمانش از غم تر شد زدم ناله – خودم دیدم – غم دلبر زدم بوسه – به قدی خم – بر آن حنجر وای حسین وای ۳ برای جد خود روضه بخوانم نما گریه بر آن قد کمانم کنار قتله گه کردم صدایت تماشا کرده ای اشک روانت دمی که سینه سنگین شد – محاسن از خون رنگین شد جسارت بر همه دین شد نمی گویم – چه شد از آن – همه غوغا همین پیراهن از او مانده یا جدا وای حسین وای ۳ انیس سینه ام آهی حزین است به یاد علقمه قلبم غمین است دگر سوغاتیم یک مشک پاره / برای مادرم ام البنین است کجا بودی ام البنین – که با عمود آهنین شده سقا نقش زمین ز بعد او – عدو رویش – به ما وا شد شبیه خارجی ها با – حرم تا شد شعر ✍ نغمه پردازی:
کانال نوحوا علی الحسین کاروان از سفر آمده.mp3
زمان: حجم: 1.56M
شماره 1501 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کاروان از سفر آمده مضطر و خون جگر آمده از غم كربلا تا به شام بر مدينه خبر آمده دل به غم ها مبتلا شد خون به قلب آشنا شد محشر کبرا به پا شد تا مدينه كربلا شد ▪️یا حسین یا حسین یا ذبیح العطشان زينبِ دلْ غمين آمده با نوايي حزين آمده بر سر قبر جدّش ببين اين چنين آتشين آمده عقده ی زینب چو وا شد عرش اعلی در عزا شد تا مدینه در نوا شد سینه ها ماتم سرا شد ▪️یا حسین یا حسین یا ذبیح العطشان ناله‌ زد زينبش در حرم سوزد از داغِ او پيكرم با حسين رفته‌ام از برت مانده در کربلا دلبرم چشم او گریان و تار است قلب زینب بی قرار است در برش یک یادگار است پيرهن خونین يار است ▪️یا حسین یا حسین یا ذبیح العطشان شاعر: حسن ثابت جو
. بازگشت کاروان حسینی به مدینه ای مدینه من زارم زینب عزادارم من همان گل یاسم بی حسین عباسم ای مدینه می دانی کربلا چهادیدم لاله های زهراراسرزتن جدا دیدم ای مدینه دردیده اشک ماتمی دارم گرنظر کنی برمن قامت خمی دارم ای مدینه من زارم زینب عزا دارم. من همان گل یاسم بی حسین عباسم ای مدینه برحالم مادرم نظر دارد یک دل پرازخون ودیده های تر دارد ای مدینه غمهای بی شماردیدم من پیکر برادررا پاره پاره دیدم من از سفر رسیدم وای خون جگر رسیدم وای ای مدینه من زارم زینب عزادارم من همان گل یاسم بی حسین عباسم باغ گل دراتش بود هم تودیده ای هم من لاله در کشاکش بود هم تو دیده ای هم من روی ماه نیلی را هم تو دیده ای هم من جای ضرب سیلی را هم تودیده ای هم من ازسفر رسیدم وای خون جگر رسیدم وای ای مدینه من زارم زینب عزادارم من همان گل یاسم بی حسین عباسم شد حسین من بی سر توندیدی من دیدم پیش دیده ی مادر تو ندیدی من دیدم سینه ی حسین وتیر توندیدی من دیدم سنگ و نیزه وشمشیر تو ندی دی من دیدم ازسفر رسیدم وای خوان جگر رسیدم وای ای مدینه من زارم زینب عزادارم من همان گل یاسم بی حسین وعباسم ساقی بدون دست توندیدی من دیدم تشنه لب یه خون بنشست توندیدی من دیدم ان دل پر احساس را توندیدی من دیدم تیرو چشم عباس را توندیدی من دیدم ازسفر رسیدم وای خون جگررسیدم وای ای مدینه من زا رم زینب عزادارم من همان گل یاسم بی حسین وعبا سم
❤️ ❤️ ❤️ به درد و غم و ابتلا می روم دریغا که از کربلا می روم اگر چه جدا گشتم از کوی یار دل و جان من مانده در این دیار در اینجا مرا خون دل توشه بود نگاهم بر این قبر شش گوشه بود سزد تا شود خاک غم بر سرم نشد دفن در کربلا پیکرم خداحافظ ای خاک پاک حسین بهشت تن چاک چاک حسین خداحافظ ای عاشق بی شکیب عزیز مظاهر حبیبی حبیب خداحافظ ای حرّ دلباخته محاسن ز خون لاله گون ساخته خداحافظ ای سرو خونین بدن خداحافظ ای قاسم ابن حسن خداحافظ ای وادی علقمه خداحافظ ای گریۀ فاطمه خداحافظ ای دست و مشگ و علم خداحافظ ای ساقی خسته دل تو از فاطمه آب از تو خجل خداحافظ ای شیرخوار رباب خداحافظ ای نالۀ آب آب خداحافظ ای خیمۀ پر ز دود خداحافظ ای یاس های کبود خداحافظ ای دامن سوخته به صحرا روان با تن سوخته خداحافظ ای کودک اشگبار غریبانه جان داده در زیر خار خداحافظ ای نالۀ آه آه خداحافظ ای گودی قتلگاه خداحافظ ای میزبان همه خداحافظ ای یوسف فاطمه خداحافظ ای داده جان روی خاک خداحافظ ای حنجر چاک چاک خداحافظ ای ماه لیلای زار که بابا صدا زد تو را هفت بار الا کربلا این که سوزد منم چگونه ز خاک تو دل بر کنم زمان سفر بسکه کوتاه بود تو گویی که مانند یک آه بود ز خون جگر در دلم توشه ماند دلم پای این قبر شش گوشه ماند