.
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا
این رنگ و رو یعنی که درد انگار داری
با خنده اما، سعی بر انکار داری
با اینکه از همسایه ها خیری ندیدی
روی لبت «الجار ثم الدار» داری
روی خوشت را بانوان شهر دیدند
حالا کبودی را به این رخسار داری
مشغول کارِ خانه ای، خاموش و ساکت
با من چرا اینقدر کم، گفتار داری؟
من که نمردم خانمم، هر روز ازچه
عجل وفاتی را به لب تکرار داری؟
گفتی: «علی جان دست و پا گیرت شدم من
دیگر چرا به ماندنم اصرار داری؟
میخواستم زحمت نباشم که شدم، آه
مولای این عالم چه به بیمار داری؟!»
با حرفهایت سوختم زهرا، که بودی
دلخوش به این که حیدر کرار داری...
هنگام دق الباب، دق کردم از این غم
این غم که تو یک پا به ماهی..، بارداری
خیلی شکایت از در و مسمار دارم
خیلی شکایت از در و دیوار داری
مشغول دردت نیستی و فکر مایی
گفتی به زینب: بعدِ مادر کار داری
در پیش رویت غم کند ناسازگاری
در پیش رویت راه ناهموار داری
::
خو میکنی با جامه ای خونین در آخر
وقتی از آن پیکر همین مقدار داری
#حسن_معارف_وند
#فاطمیه
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
زمان:
حجم:
427.2K
🔹#واحد کند #زمزمه روضه
🔸#شب_سوم_محرم
🔸#حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔹بند اول
بابا، منو شناختی اصلا؟
یِکم بخند اقلا
اینجوری غصه میخورم
موهام، توو دستا گیر میکرد
منو اسیر میکرد
از دست موهام دلخورم
هنوز دخترت، دختر نازیه
زخم روی تنم
واسهی بازیه، چیزیم نیست
به ما توو سفر، خیلی هم خوش گذشت
بازی کردیم توو دشت
اما تو توی تشت، انصاف نیست
کاشکی منم میبردی
اصلا آخر آب خوردی؟
کاش نمیدیدم که تو
خیزرون میخوردی
لب تشنه بابا حسین
----------------
🔹بند دوم
بابا، رقیهی سه سالم
ولی خرابه حالم
اینجور نبود که صورتت
زخمات، بیشتره از هر عدد
لعنت به اون مرد بد
که نیزه زد به صورتت
اگه دست نداری، نداری بدن
میکنی بغلم
اینجوری مثلا، با موهات
چشام میشد ای کاش کورِ کورِ کور
رفتی توی تنور
کم شده چه ناجور، ابروهات
دلم پر از غم شده
تحملم کم شده
موهای بابای من
نامنظم شده
لب تشنه بابا حسین
-------
#حسن_معارف_وند ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها