eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
374.5K
🎤کربلایی_سعید_حسنوند نوحه روز یازدهم بوی سیبی پیچیده، میان صحرا یا بُنیَّ میخواند، برایت زهرا آه، شکسته سینه چرا شدی مسلوب الردا میان مقتل رها تن تو نیزه پوشیده، بجای کهنه پیراهن رگ بریده ات مانده، برای من حسین، پناه زینب حسین، پناه زینب حسین، پناه زینب حسین داغم آمد روی داغ، کجایی عباس خورده ام بی تو شلاق، کجایی عباس آه، می آید مرکب سوار کُنَد معجر را شکار علیکُنَّ بالفرار چه آمده سر زینب، رسیده جان من بر لب ببین نشسته می خوانم نماز شب حسین، پناه زینب حسین، پناه زینب حسین، پناه زینب حسین مشکل افتاده کارم، کجایی عباس همسفر با اغیارم، کجایی عباس آه، کجا هستی ای دلیر رکاب من را بگیر شده ناموست اسیر سلسله بند جانم شد، حرمله ساربانم شد طعنه دلیل این قد کمانم شد حسین، پناه زینب حسین، پناه زینب حسین، پناه زینب حسین موضوع: سبک: شاعر:
. گریز به روضه ی آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم ..... گفت زینب: ای حسینم، آمدم در قتلگاه در میان‌ کشته ها امّا تو را نشناختم آمدم با آه بین لاله های پرپرت پرپر از دست جفا ،امّا تو را نشناختم دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم رأس تو بر نیزه ها رفت و تن صد چاک تو بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
. گریز به روضه ی آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم ..... گفت زینب: ای حسینم، آمدم در قتلگاه در میان‌ کشته ها امّا تو را نشناختم آمدم با آه بین لاله های پرپرت پرپر از دست جفا ،امّا تو را نشناختم دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم رأس تو بر نیزه ها رفت و تن صد چاک تو بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ✅ 1⃣سر مبارک امام حسین(ع) روز دهم محرم وارد کوفه و ، وارد دارالعماره کوفه شد! 👤بلاذری(متوفی سال۲۷۹ق) می نویسد : 📋《وَ بَعَثَ عُمَرُ بِرَأْسِ الْحُسَینِ(ع) مِن یَومِهِ مَعَ خَوَلِی بْنِ یزِیدَ الْأَصْبَحِی وَ حُمَیدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْأَزْدِی إِلَى عُبَیدِاللَّهِ بْنِ زِیَادِِ فَاَقبَلَا بِهِ لَیلَاً فَوَجَدَا بَابَ القَصرِ مُغَلِّقَاً فَأَتَى خُولِیُّ بِهِ مَنزِلَهُ》 ♦️عمر بن سعد سر امام حسين(ع) را در روز عاشورا، همراه خولي بن يزيد اصبحي از قبيله‌ي حمير و حميد بن مسلم ازدي به نزد ابن زياد فرستاد. آنها شبانه به كوفه رسيدند و ديدند درب قصر بسته بود، خولی سر مبارک امام حسین(ع) را به منزلش آورد.(۵) و خولی فردای آن روز، سر مطهر را نزد عبیدالله برد. 2⃣توقف سپاه عمر بن سعد در کربلا دو روز بوده است! 👤ابن اثیر(متوفای سال ۶۳۰ق) می نویسد : 📋《أقامَ عُمَرُ بَعدَ قَتلِهِ [الحُسَينِ(ع)] يَومَينِ ثُمَّ ارتَحَلَ إلَى الكُوفَةِ》 ♦️عمر بن سعد بعد از شهادت امام حسین(ع) به مدت دو روز در کربلا ماند و سپس به سوی کوفه آمد.(۶) 3⃣روز دوازدهم محرم، کاروان اسرا به کوفه رسيد! 👤شیخ مفید(متوفی سال ۴۱۳ق) می نویسد : 📋《أقامَ [عُمَرُ بنُ سَعدٍ] بَقِيَّةَ يَومِهِ وَاليَومَ الثّانِيَ إلى‌ زَوالِ الشَّمسِ، ثُمَّ نَادَى‌ فِي النّاسِ بِالرَّحيلِ و تَوَجَّهَ إلَى الكُوفَةِ... وَ لَمَّا وَصَلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) وَ وَصَلَ ابنُ سَعدِِ مِن غَدِ يَومِ وُصُولِهِ》 ♦️عمر سعد عصر روز عاشورا و روز يازدهم را تا اول ظهر در كربلا بود، آنگاه به ياران خود دستور داد تا آماده كوچ كردن به طرف كوفه شوند و هنگامی که سر مطهر امام حسين(ع) به كوفه رسيد، به دنبال سر مبارک، ابن سعد فرداى آن روز با خاندان آن حضرت(ع) وارد کوفه شد.(۷) 4⃣روز چهاردهم [یا پانزدهم] محرم، به دستور ابن زیاد، کاروان اسراء، از کوفه به قصد شام فرستاده شدند! 👤ابن جوزی(متوفی سال ۶۵۴ق) می نویسد : 📋《ثُمَّ إِنَّ إبنَ زِيَادِِ حَطَّ الرُّؤُوسَ فِي يَومِ الثَّانِي وَ جَهَّزَهَا وَ السَّبَايَا الَى الشَّامِ الَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيةَ》 ♦️سپس عبیدالله ابن زياد سرها را در روز دوم (روز دومی که اسراء در کوفه بودند) پايين آورده و آن ها را همراه با اسيران مجهز و به سمت شام نزد يزيد بن معاويه فرستاد.(۸) در طول مسیر کوفه تا شام، در برخی منابع نامی از بعضی منزلگاه ها برده شده است، ولی از زمان حضور کاروان اسراء در این منزلگاه ها و مدت اسکان در آنها، ذکری به میان نیامده است. 5⃣کاروان در روز اول صفر به دمشق رسید! 👤کفعمی(متوفی سال ۹۰۵ق) می نویسد : 📋《وَ فِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وَ هُوَ عَيدٌ عِندَ بَنِي اُمَيَّةَ》 ♦️در اول ماه صفر سر مبارک امام حسين(ع) وارد شام شد و آن روز عيد بنی اميه بود.(۹) 6⃣سر مبارک امام حسين(ع) سه روز در شام آويزان بود! 👤ذهبی(متوفی سال ۷۴۸ق) می نویسد : 📋《أنَّهُ رَأَى رَأسَ الحُسَینِ(ع) مَصلُوبَاً بِدِمَشقَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ》 ♦️ديده شد که سر امام حسين(ع) سه روز در دمشق آويزان بود.(۱۰) 7⃣رویای صادقه حضرت سکینه(س) در شام در روز چهارم! 👤سید بن طاووس(متوفی سال۶۴۴ق) می نویسد : حضرت سکینه(س) نقل می کند : 📋《لَمّا كَانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقَامِنَا، رَأَيتُ فِي المَنامِ..》 روز چهارم اقامتمان در شام، در عالم رؤيا ديدم که..[که قبلا در روضه حضرت سکینه(س) مفصل به آن اشاره شده است.](۱۱) 8⃣یزید اجازه اقامه عزاداری می دهد! 👤علامه مجلسی(متوفی سال ۱۱۱۱ق) می نویسد : یزید بعد از به صلیب کشیدن سر مبارک امام حسین(ع) در درون شهر دمشق، این بار دستور داد به اینکه؛ 📋《بِأَنْ يُصْلَبَ الرَّأْسُ عَلَى بَابِ دَارِهِ وَ أَمَرَ بِأَهْلِ بَيْتِ الْحُسَيْنِ(ع) أَنْ يَدْخُلُوا دَارَهُ》 ♦️سر مطهر امام حسین(ع) را این بار بر آستانه در خانه ی خود بياويزند و به اهل بيت امام حسين(ع) دستور داد تا وارد خانه اش شوند. 📋《فَلَمَّا دَخَلَتِ النِّسْوَةُ دَارَ يَزِيدَ لَمْ يَبْقَ مِنْ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ لَا أَبِي سُفْيَانَ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَقْبَلَهُنَّ بِالْبُكَاءِ وَ الصُّرَاخِ وَ النِّيَاحَةِ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَلْقَيْنَ مَا عَلَيْهِنَّ مِنَ الثِّيَابِ وَ الْحُلِيِّ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ》 ♦️وقتی زنان وارد خانه يزيد شدند، همه ي زنان آل معاويه به گريه و شيون و ناله بر حسين(ع) از آنان استقبال کردند و همه ي لباسها و زينتهاي خود را درآوردند و سه روز ماتم برپا ساختند.(۱۲) که پیشتر ذهبی عالم اهل سنت نیز در کتاب تاریخ الاسلام مضمون این نقل را آورده است.(۱۳) ادامه مطالب :👇
. 🔸امشب شب غریبی اولاد مصطفی است 🔸زینب اسیر شمر و حسین سر ز تن جداست شب دوازدهم ماه محرمه. .. امروز کربلا چه خبر بود خدایا... 🔸طفلان بی پدر به بیابان در آفتاب 🔸آن یک سر برهنه و آن یک برهنه پاست دیشب وقتی مجلس سیدالشهدا تمام شد... هر کدوم از ما دست بچه هامون رو گرفتیم... رفتیم به سمت خونه هامون... مواظب بچه هامون بودیم... مبادا نیمه شب سردشون بشه... مبادا بچه هامون با لب تشنه بخوابند... اما... آی مردم بچه های ابی عبدالله کجا خوابیدن... بچه های حسین چه حالی داشتند... داخل یک خیمه نیم سوخته... الله اکبر... نميدونم بهشون آب دادند یا نه... خیلی از این بچه ها با شکم های گرسنه... 🔸لیلا به آه و ناله چو مجنون به کوه و دشت 🔸اکبر هزار پاره ز شمشیر اشقیاست 🔸گهواره مانده خالی و اصغر به مهد خاک 🔸از سینه رباب ز غم، ناله برسماست 🔸مهر رخ سکینه ز سیلی و تشنگی 🔸نیمی چو ماه نیلی و نیمی چو کهرباست از امروز دیگه اسارت اهل بیت شروع میشه... از امروز دیگه تازیانه ها شروع میشه... مثل یه همچین روزی امام سجاد آمد کنار عمه جانش زینب... صدا زد عمه جان زینب... ببینید این نانجیبا بدن های خودشون رو غسل دادن... کفن کردن... بدنهای نحسشون رو دفن کردند... اما بدن بابای غریبم حسین... روی زمین کربلا... عمه جان بدن بابای غریبم بدون غسل و کفن... وقتی میخواستند به سمت کوفه حرکت کنند... اومدند بچه ها رو سوار محمل ها کنند... خانم زینب کبری فرمودند... خودم بچه ها رو سوار میکنم... با دستان مبارک... یکی یکی این زن و بچه ها رو سوار بر شتران بی جهاز‌ کرد... اما وقتی نوبت خود خانم زینب شد یا صاحب الزمان .... یکدفعه نگاه کرد به اطرافش... یادش اومد از روز ورودش به کربلا... اون موقعی که عباس علمدار اومد و زانو خم کرد... علی اکبر امد... قاسم امد... جوانان بنی هاشم یکی یکی اومدن... دور محمل زینب رو گرفتن... خانوم‌ رو با احترام از محمل پیاده کردن... مبادا نامحرمها ببینند.... ناموس خداست... احترام داره... یادش اومد از اون‌ روزی همه بنی هاشم در کنارش بودند... اما الان تنهای تنها مانده... نگاه کرد به سمت قتلگاه... صدا زد حسینم برادرم... بلند شو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن برادر... ببین دورم رو نامحرمها گرفتند... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادرجان... حسین چطوری تو رو تنها بگذارم... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادر نمیخواستم اما... 🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند 🔸نمیروم ولی مرا... یه اشاره کرد به سمت سر مقدس ابی عبدالله... روی نیزه... 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند برادرم حسین نمیدونم با سر برم یا با بدن بمانم... 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند .
قتلگاه ی(1).mp3
389K
. در زمین کربلا،روز هجران آمده در کنار قتلگه،طفل گریان آمده۲ همگی با غم دل روی زمین افتادند به کنار شهدا گریه ی خود سر دادند وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲ پیکر پاک حسین،غرق در خون گشته غرق در رنج و ملال،طفل دلخون گشته۲ بر سر و سینه زنان ذکر حسینا دارد در کنار بدنش شیون و غوغا دارد وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲ در کنار شهدا،می زنند سکینه را یاد زینب آورد،داغ مدینه را۲ دشمن از ظلم و ستم رنگ رخش نیلی کرد صورت دخت کبود با زدن سیلی کرد وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲ زد سکینه این صدا،با دو صد شور و نوا کن نگه بر رخ من،یا حسین یا ابتا۲ تازیانه زده بر پیکر پاکم بابا زین کتک هاست که افتاده به خاکم بابا وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲
قتلگاه ی(1).mp3
389K
. در زمین کربلا،روز هجران آمده در کنار قتلگه،طفل گریان آمده۲ همگی با غم دل روی زمین افتادند به کنار شهدا گریه ی خود سر دادند وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲ پیکر پاک حسین،غرق در خون گشته غرق در رنج و ملال،طفل دلخون گشته۲ بر سر و سینه زنان ذکر حسینا دارد در کنار بدنش شیون و غوغا دارد وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲ در کنار شهدا،می زنند سکینه را یاد زینب آورد،داغ مدینه را۲ دشمن از ظلم و ستم رنگ رخش نیلی کرد صورت دخت کبود با زدن سیلی کرد وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲ زد سکینه این صدا،با دو صد شور و نوا کن نگه بر رخ من،یا حسین یا ابتا۲ تازیانه زده بر پیکر پاکم بابا زین کتک هاست که افتاده به خاکم بابا وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲