#روضه_سید_حسن_نصرالله
.
✔️فیش روضه شهادت سید حسن نصرالله
بلند شو علمدار، علم رو بلند کن
بازم پرچمِ این حرم رو بلند کن
واسه بچه هایی که چشم انتظارن
میخوان مثل من سر رو شونت بزارن
واسم تکیه گاهی به تو تکیه کردم
تو از خیمه رفتی چقدر گریه کردم!
بلند شو علمدار؛ به این آه جانسوز
به کوری چشم اونایی که امروز؛
توی فکر خلخال! به فکر کنیزن
میخوان آبروی حسینوُ بریزن!
* دیدید، مردم لبنان، خصوصا زنهای لبنانی، حتی اونایی که مسلمان هم نبودن برا از دست دادن سید حسن نصرالله ضجه میزدن، به سر و سینه میزدن، همه توی کوچه و خیابان ها اومده بودن ناله میزدن، چون پشت و پناهشون رو کشتن،
چون علمدارشون رو شهید کردن، اما توی این غم و ماتم می دونستن اگه رهبرشون نیست، سید حسن نصرالله نیست، هنوز سربازاش هستن، هنوز حزب الله پا برجاست...
اما من میخوام بگم: دلا بسوزه برا او آقایی که وقتی توی گودال قتلگاه زمین خورد، دیگه کسی نبود پناه بچه هاش باشه،
اباعبدالله وقتی افتاده بود تو گودال قتلگاه،رمق دیگه تو تنش نبود...تیرهای متعدد خورده بود به خصوص تیری که به سینه ی اباعبدالله خورده بود و از پشت کشید و نیزه ای که به گلوش خورد،رمق رو از حضرت گرفته بود...
صورتش رو خاک بود، زیارت ناحیه مقدسه،حضرت ولیعصر علیه السلام ذکر میکنند" تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِکَ..."صورتش رو خاک بود با گوشه ی چشمش داشت به خیمه هاش نگاه میکرد... زن و بچه هاش رو نگاه میکرد...
افراد دشمن آمده بودند دورتادور گودال قتلگاه رو محاصره کرده بودند،میترسیدند برند جلو،حضرت یه موقع هنوز جان داشته باشه،از دور سنگ پرت میکردند...نیزه پرتاب میکردند...تیر میزدند...با نامردی می جنگیدند...یکی از این نانجیبا گفت: اگه میخواید ببینید حسین زنده هست یا نه! به خیمه هاش حمله کنید...اگه زنده باشه بلند میشه...می دانستند او غیرت اللهِ...می شناختند...همین کار رو هم کردند...
یه عده حمله کردند به خیمه ها...ابی عبدالله که با گوشه ی چشمش داشت نگاه میکرد؛هر چه رمق در تنش بود جمع کرد بلند شد...تکیه داد به شمشیرشکسته ها و نیزه شکسته ها،رو زانوش تونست بشینه،بیشتر از این دیگه نتونست...با این صدای خشکیدش از ته گلو فریاد زد: اگر دین ندارید و از آخرت نمیترسید مرد باشید.مردونه بجنگید...من و شما با هم می جنگیم،زن و بچه چه تقصیری دارند؟یعنی میدونید امام حسین خودمونی چی بهشون گفت؟گفت:نامردا تا من زنده ام جلو چشمم زن و بچمو نزنید... فلذا برگشتند...تا حضرت زنده بود به خیمه ها حمله نکردند...بعد شهادت حضرت حمله کردند سمت خیمه ها.... دلها بسوزه برای عمه سادات زینب کبری سلام الله علیها
چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه...
صَلَّی اللهُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ ،وَ سَیَعْلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ،أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ مِّنَ الاْوَّلِین وَ الاْخِرِین إِلى یَوْمِ الدِّینِ.
#شهید_سید_حسن_نصرالله
#سید_حسن_نصرالله
#شهید_المقاومه
#شهیدالقدس
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
@simaye_haram1_13925547240.mp3
زمان:
حجم:
3.89M
🎙#مهدی_رسولی
#روضه_سید_حسن_نصرالله
ضاحیه غروب جمعه قتلگاه شد
این سینه ی داغدار غرق آه شد
رفتنِ علمدار غمِ سپاه شد
بارون اومده
سید از میدون غرق خون اومده
بارون اومده
حاج قاسم برات مهمون اومده
*سید جان! سلام مارو به حاج قاسم و شهدا برسون...
حالا دلامون رو ببریم کربلا علقمه، عمه ی سادات توی خیمه دل نگرونه، کنار بچه ها نمیتونست حرفی بزنه، هی می اومد طرف علقمه، میگفت:...*
حرم مَرد نداره
تو راضی میشی آب بخوایم شمر بیاره
*دیدید این زن و بچه ها، از غم سید نصرالله ضجه میزدن؟...*
حرم مَرد نداره
تو راضی میشی آب بخوایم شمر بیاره
*دیدید هی خبرا می اومد، که سید حسن نصرالله شهید شده، دوباره میگفتن: نه سلامته، شهید نشده، هی خبر پشت خبر، همه منتظر بودیم، از یه جایی دیگه همه باور کردیم سید شهید شده، اما نمیخواستیم قبول کنیم، همه منتظر بودیم...*
همه منتظرن ، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
*هی بچه ها از خیمه بیرون رو نگاه میکردن کی ابی عبدالله میاد..*
زمین میلرزه، زمان میلرزه
سِنان تو دستِ سَنان میلرزه
* یه نگاه کرد بی بی زینب دید تو گودال چه خبره... گفت: حسین!...*
دستمال پدرم را به سرم می بندم
وسط معرکه چادر کمرم میبندم
* زینب شروع کردن دویدن...*
خدا داره میبینه
بلند شو از رو سینه
آبش نمیدید باشه
خنجر نکش از کینه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ای حسین...
#روضه_سید_حسن_نصرالله
.
✔️فیش روضه شهادت سید حسن نصرالله
بلند شو علمدار، علم رو بلند کن
بازم پرچمِ این حرم رو بلند کن
واسه بچه هایی که چشم انتظارن
میخوان مثل من سر رو شونت بزارن
واسم تکیه گاهی به تو تکیه کردم
تو از خیمه رفتی چقدر گریه کردم!
بلند شو علمدار؛ به این آه جانسوز
به کوری چشم اونایی که امروز؛
توی فکر خلخال! به فکر کنیزن
میخوان آبروی حسینوُ بریزن!
* دیدید، مردم لبنان، خصوصا زنهای لبنانی، حتی اونایی که مسلمان هم نبودن برا از دست دادن سید حسن نصرالله ضجه میزدن، به سر و سینه میزدن، همه توی کوچه و خیابان ها اومده بودن ناله میزدن، چون پشت و پناهشون رو کشتن،
چون علمدارشون رو شهید کردن، اما توی این غم و ماتم می دونستن اگه رهبرشون نیست، سید حسن نصرالله نیست، هنوز سربازاش هستن، هنوز حزب الله پا برجاست...
اما من میخوام بگم: دلا بسوزه برا او آقایی که وقتی توی گودال قتلگاه زمین خورد، دیگه کسی نبود پناه بچه هاش باشه،
اباعبدالله وقتی افتاده بود تو گودال قتلگاه،رمق دیگه تو تنش نبود...تیرهای متعدد خورده بود به خصوص تیری که به سینه ی اباعبدالله خورده بود و از پشت کشید و نیزه ای که به گلوش خورد،رمق رو از حضرت گرفته بود...
صورتش رو خاک بود، زیارت ناحیه مقدسه،حضرت ولیعصر علیه السلام ذکر میکنند" تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِکَ..."صورتش رو خاک بود با گوشه ی چشمش داشت به خیمه هاش نگاه میکرد... زن و بچه هاش رو نگاه میکرد...
افراد دشمن آمده بودند دورتادور گودال قتلگاه رو محاصره کرده بودند،میترسیدند برند جلو،حضرت یه موقع هنوز جان داشته باشه،از دور سنگ پرت میکردند...نیزه پرتاب میکردند...تیر میزدند...با نامردی می جنگیدند...یکی از این نانجیبا گفت: اگه میخواید ببینید حسین زنده هست یا نه! به خیمه هاش حمله کنید...اگه زنده باشه بلند میشه...می دانستند او غیرت اللهِ...می شناختند...همین کار رو هم کردند...
یه عده حمله کردند به خیمه ها...ابی عبدالله که با گوشه ی چشمش داشت نگاه میکرد؛هر چه رمق در تنش بود جمع کرد بلند شد...تکیه داد به شمشیرشکسته ها و نیزه شکسته ها،رو زانوش تونست بشینه،بیشتر از این دیگه نتونست...با این صدای خشکیدش از ته گلو فریاد زد: اگر دین ندارید و از آخرت نمیترسید مرد باشید.مردونه بجنگید...من و شما با هم می جنگیم،زن و بچه چه تقصیری دارند؟یعنی میدونید امام حسین خودمونی چی بهشون گفت؟گفت:نامردا تا من زنده ام جلو چشمم زن و بچمو نزنید... فلذا برگشتند...تا حضرت زنده بود به خیمه ها حمله نکردند...بعد شهادت حضرت حمله کردند سمت خیمه ها.... دلها بسوزه برای عمه سادات زینب کبری سلام الله علیها
چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه...
صَلَّی اللهُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ ،وَ سَیَعْلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ،أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ مِّنَ الاْوَّلِین وَ الاْخِرِین إِلى یَوْمِ الدِّینِ.
#شهید_سید_حسن_نصرالله
#سید_حسن_نصرالله
#شهید_المقاومه
#شهیدالقدس #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رضاابوالحسنی
.
#فیش_روضه
🔰«مرثیه مقاومت»
♦(وَمَن يَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰالِبُونَ) آیه56 مائده
و كسانى كه خدا و رسولش و مؤمنانى [چون على بن ابى طالب] را به سرپرستى و دوستى بپذيرند [حزب خدايند،] و يقيناً حزب خدا [در هر زمان و همه جا] پيروزند.
ابن شهرآشوب از امامباقر عليه السّلام روايت كرده كه اين آيه در شأن امیرالمؤمنین(ع) نازل شد.
حزب الله، پیروان مکتب امیرالمؤمنین(ع) هستند و اینان غالب اند.
🔶(ابن شهرآشوب گفت:در اسباب النزول از واحدى آمده است كه: «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ هُمُ اَلْغٰالِبُونَ» يعنى كه خدا و پيامبر او را دوست بدارند «وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا» يعنى على عليه السّلام «فَإِنَّ حِزْبَ اَللّٰهِ» يعنى شيعه خدا و رسول و ولى او «هُمُ اَلْغٰالِبُونَ» يعنى بر همه بندگان غالبند.)
🔻گوشه ۱ : قدرت و غلبه بر زورگویان، محبوبیت میآورد. مانند سید مقاومت، سید حسن نصرالله که بر جباران و ستمگران غالب بود و محبوب قلوب مؤمنان. بین آنان زیست و در اوج محبوبیت از میان آنان پر کشید.
(گریزمرثیه)
پیشوا و امام او، غالب کل غالب و مظهر العجائب، در شهر خود نیز غریب بود. اهل مدینه پاسخ سلامش را نمیدادند.
🔻گوشه ۲: این سید مجاهد محبوب، مورد اصابت آتش سنگین دشمنان خدا قرار گرفت اما پیکرش آسیبی ندید.
(گریز مرثیه)
اما امام مجاهدان، اباعبدالله الحسین علیه السلام، در محاصره آتش تیر و نیزه و شمشیر و سنگ و عصا، بیش از ۱۹۵۰ زخم بر پیکر پاکش نشست.
🔻گوشه ۳ : برای این سید مجاهد محبوب، ان شاالله در آینده مراسم باشکوهی خواهند گرفت.
(گریز مرثیه)
اما مادر مظلومهاش، حضرت صدیقهطاهره سلام الله علیها بر روی شانه چند نفر، شبانه، مخفیانه و غریبانه تشییع و دفن شد.
#روضه_سید_حسن_نصرالله
............
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_سید_حسن_نصرالله
.
✔️فیش روضه شهادت سید حسن نصرالله
بلند شو علمدار، علم رو بلند کن
بازم پرچمِ این حرم رو بلند کن
واسه بچه هایی که چشم انتظارن
میخوان مثل من سر رو شونت بزارن
واسم تکیه گاهی به تو تکیه کردم
تو از خیمه رفتی چقدر گریه کردم!
بلند شو علمدار؛ به این آه جانسوز
به کوری چشم اونایی که امروز؛
توی فکر خلخال! به فکر کنیزن
میخوان آبروی حسینوُ بریزن!
* دیدید، مردم لبنان، خصوصا زنهای لبنانی، حتی اونایی که مسلمان هم نبودن برا از دست دادن سید حسن نصرالله ضجه میزدن، به سر و سینه میزدن، همه توی کوچه و خیابان ها اومده بودن ناله میزدن، چون پشت و پناهشون رو کشتن،
چون علمدارشون رو شهید کردن، اما توی این غم و ماتم می دونستن اگه رهبرشون نیست، سید حسن نصرالله نیست، هنوز سربازاش هستن، هنوز حزب الله پا برجاست...
اما من میخوام بگم: دلا بسوزه برا او آقایی که وقتی توی گودال قتلگاه زمین خورد، دیگه کسی نبود پناه بچه هاش باشه،
اباعبدالله وقتی افتاده بود تو گودال قتلگاه،رمق دیگه تو تنش نبود...تیرهای متعدد خورده بود به خصوص تیری که به سینه ی اباعبدالله خورده بود و از پشت کشید و نیزه ای که به گلوش خورد،رمق رو از حضرت گرفته بود...
صورتش رو خاک بود، زیارت ناحیه مقدسه،حضرت ولیعصر علیه السلام ذکر میکنند" تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِکَ..."صورتش رو خاک بود با گوشه ی چشمش داشت به خیمه هاش نگاه میکرد... زن و بچه هاش رو نگاه میکرد...
افراد دشمن آمده بودند دورتادور گودال قتلگاه رو محاصره کرده بودند،میترسیدند برند جلو،حضرت یه موقع هنوز جان داشته باشه،از دور سنگ پرت میکردند...نیزه پرتاب میکردند...تیر میزدند...با نامردی می جنگیدند...یکی از این نانجیبا گفت: اگه میخواید ببینید حسین زنده هست یا نه! به خیمه هاش حمله کنید...اگه زنده باشه بلند میشه...می دانستند او غیرت اللهِ...می شناختند...همین کار رو هم کردند...
یه عده حمله کردند به خیمه ها...ابی عبدالله که با گوشه ی چشمش داشت نگاه میکرد؛هر چه رمق در تنش بود جمع کرد بلند شد...تکیه داد به شمشیرشکسته ها و نیزه شکسته ها،رو زانوش تونست بشینه،بیشتر از این دیگه نتونست...با این صدای خشکیدش از ته گلو فریاد زد: اگر دین ندارید و از آخرت نمیترسید مرد باشید.مردونه بجنگید...من و شما با هم می جنگیم،زن و بچه چه تقصیری دارند؟یعنی میدونید امام حسین خودمونی چی بهشون گفت؟گفت:نامردا تا من زنده ام جلو چشمم زن و بچمو نزنید... فلذا برگشتند...تا حضرت زنده بود به خیمه ها حمله نکردند...بعد شهادت حضرت حمله کردند سمت خیمه ها.... دلها بسوزه برای عمه سادات زینب کبری سلام الله علیها
چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه...
صَلَّی اللهُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ ،وَ سَیَعْلَمُ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ،أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ مِّنَ الاْوَّلِین وَ الاْخِرِین إِلى یَوْمِ الدِّینِ.
#شهید_سید_حسن_نصرالله
#سید_حسن_نصرالله
#شهید_المقاومه
#شهیدالقدس
.........
.
#روضه_سید_حسن_نصرالله
🔴 ۵ گریز از شهادتِ شهیدنصرالله 🔴
┄┄┅┅┅❅ بعد از شهادت ❅┅┅┅┄┄
شهید حسننصرالله بعد از شهادتشون...
"کمتر از یکروز" زیر آوار موندند خیلی کوتاه
🔸گریز به روضه: جان عالم به قربانِ
شهیدِ مظلومِ کربلا که "۳شبانه روز"
زیر آفتابِ داغِ کربلا روی زمین افتاده بود
┄┄┅┅┅❅ مدت زمانِ شهادت ❅┅┅┅┄┄
شهیدنصرالله در "یک لحظه کوتاه" شهید شد
زمان شهادتش شایدبه چند لحظه هم نکشید
🔸گریز به روضه: امام سجاد فرمود بابای مارو زجرکش کردن... بیش از ۳ ساعت قتل اباعبدالله طول کشید(قتل صبر)
┄┄┅┅┅❅ گم شدن زیرآوار ❅┅┅┅┄┄
این شهدا زیر آوار بودن داخل گودیِ آوار
گم شده بودن، همه دنبالشون میگشتن
کلمهی کلیدی(دنبال گشتن)
🔸گریز به روضه: حضرت زینب هم توی گودال
زیر نیزهوشمشیر دنبال عزیزبرادرش میگشت
گلی گم کرده ام میجویم او را
┄┄┅┅┅❅ بی خبری از شهدا❅┅┅┅┄┄
"بی خبری" نسبت به شهادت این عزیزان
خیلی سخت بود(بیخبری از سلامتیشون)
همه منتظر بودن"یهو خبر شهادتشون رسید"
🔸گریز به روضه: کربلا اهل خیام هم بیخبر بودن
همه منتظر بودن دم خیمه، یهو دیدن ذوالجناح
بی صاحب برگشت زینش واژگون یالش غرق خون
┄┄┅┅┅❅ سلامتِ نسبیِ بدن ❅┅┅┅┄┄
وقتی سیدعزیز شهید شد، بدنش رو که یه
عده دیدن، گفتن جراحت زیادی و زخمهای
زیادی برنداشته و اعضای بدن سالم بوده
🔸گریز به روضه: امام باقر فرمود اندازهی
نگین یک انگشتر جای سالم توی بدنِ
جد غریب ما باقی نگذاشتن
بیش از ۱۹۵۰ زخم به بدن شریفش زدن
نیزه جای نیزه زدن شمشیر جای شمشیر...
✍مدرّس: #علی_حاجیان_فر
#حزب_الله
#سید_حسن_نصرالله
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها