#روضه_صبحگاهی
#حضرت_زهرا
#گریز_حضرت_رقیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
انجام كار خانه مرا سخت گشته است
▪️دیگه خودم نمی تونم برا بچه هام نون درست كنم، نمی تونم خودم لباس های بچه هام رو بشورم، بابا چند وقت زینب میاد جلو بسترم، توقع داره مثل همیشه بغلش كنم.. 😭
موهاش رو شونه بزنم، آخ كه دیگه دستم بالا نمیآد، بابا برا علی نمیتونم بگم، بچه ها هم كه طاقت ندارن، اومدم برا تو بگم بابا.. 😭
انجام كار خانه مرا سخت گشته است
می دونی چرا بابا؟
ضرب غلاف بال و پرم را گرفته است.. 😭
🔹همسایه ها عیادت نمی اومدند، ای كاش نمی اومدند، وقتی می اومدند، می رفتن بیرون، زینب میشنید، هی با خودشون می گفتن، این خانم دیگه موندنی نیست، این روزها روزهای آخرشه..
همسایه ها همه فهمیده اند كه مرگ
سر تا به پای محتضرم را گرفته است
▪️فاطمه هجده ساله از دیوار كمك میگرفت، می اومد كنار قبر بابا، این روزها وقتی از بابا حرف می زدن دلتنگ میشد،
می گفت:علی جان پیراهنی كه بابام رو در اون پیراهن غسل دادی، بده من بوی بابامُ استشمام كنم.
🔸امیرالمؤمنین علیه السلام می دونه فاطمه چقدر دلتنگه، هی امتناع میكرد، هی زهرا اصرا.
▪️پیراهن رو آورد، روایت نوشته، تا پیراهن رو بو كرد، دیدن خانم غش كرد، رو زمین افتاد
#گریز👇
▪️می خوام بگم بی بی طاقت نداشتی، پیراهن بابا رو ببینی، من بمیرم برا اون سه ساله ای كه تا بهانه ی بابا رو گرفت، دیدن نانجیب ها از در خرابه یه طبقی دارن میارن، قول بده ناله هات تموم نشه برای باقی شعر، همچین كه رو پوش رو كنار زد، بچه ترسید، عمه جان این سر كیه؟ آخه حق داره بچه، باباش این طوری نبود، همه صورت زخمی ، لبها تركیده، بی بی كنار قبر بابا با باباش حرف می زد، اما این سه ساله، كنار سر بریده بابا، گفت:بابا، خیلی درد و دل دارم باهات بابا..😭
در شام بی كسی مرا داد می زند
زخمی كه بال چشم ترم را گرفته است
▪️اگه كسی تا حالا برا رقیه سلام اللله علیها گریه نكرده باشه، با این بیت تلافیش رو در بیاره..
هر جا ز قافله عقب افتاده ام
زجر از روی اسب موی سرم را گرفته است.
▪️هر جا رقیه رو می زند رو می كرد به عمه جانش میگفت:اگه عموم بود، اینها جرأت نداشتن منو بزنن.. 😭
دق مرگ كرده حرمله ام بس كه در برم
بر نی سر عموی حرم را گرفته است
این یكی رو به اندازه ی غیرتی كه پا روضه ی بی بی داری باید پاش ناله بزنی..
انگشت های طعنه امانم بریده است
خیرات شهر دور و برم را گرفته است.. 😭
این كه بی تابِ، رو زمین خوابِ، دختر شاهِ
شده بی بابا، اما حالا، با كیا همراهه
▪️اونجا اگه تو مدینه، غربت اگه بود، اما علی بود سلمان بود، اباذر بود، اینجا هر وقت سر از محمل بیرون میكرد، باید سرهای بریده رو میدید، یا باید شمر و خولی رو می دید..😭
شده بی بابا، اما حالا، با كیا همراه
نزنید اینقدر، بی گناهه
توی ویرونه، یه ریز می خونه
كجایی بابا
كی میگه بابا، نَوه ی زهرا
بی كس و كاره
یتیم تنها كه نشسته، با لباس پاره
آخه كی گفته، خنده داره
آفتاب از كدوم طرف در اومده
كه بابام با سر اومده
لب تشنه بریده حنجر اومده
كه بابام با سر اومده
غریب مادر امده. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_صبحگاهی
#مقتل
#مصائب
#امام_حسین
#رأس_مطهر
#محرم
#شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🩸دیر راهب و سر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام
در نقلها آمده است:
🥀 در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیهالسّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیهالسلام خارج میشد و به طرف آسمان صعود میکرد.
🥀 آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیهالسّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب میگفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد.
🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم میدهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود:
📋 أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ
▪️من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد.
📋 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ
▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیهالسّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود.
🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود:
به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه.»
🥀 امام حسین علیهالسّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهمها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهمها به سنگ تبدیل شدهاند!
📚المناقب ج۴ ص۶۰
📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳
✍ این چه وضعیست که در این سر و صورت باشد
این سر سوخته مملوّ جراحت باشد
روضه ی صورت تو دامنهاش بس باز است
راهب دیر، پی ذکر مصیبت باشد
از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟
هر چه کردند به این رأس جنایت باشد
لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟
این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟
لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است
لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد
گونه های تو چرا جای کبودی دارد
این هم انگار که سوغات تلاوت باشد
دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی
ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟
مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند
میرسانند زنی را که روایت باشد
هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد
این پریشانی از آداب زیارت باشد
دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه
دختران عاطفه دارند حواست باشد
من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف
دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد
برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر !
هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
هشتک کانال حذف نشود ❌