eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای به تو دلگرم، آه سرد من همزبان و همدل و همدرد من هستی من جان من جانان من این قدر بازی مکن با جان من ای چراغ من مگو از خامشی ورنه پیش از خود علی را می کُشی روبهان در مکر خود با شیر نر تیغ هاشان آخته، من بی سپر ای مسیحای علی اعجاز کن مشکلِ مشکل گشا را باز کن ای کتاب عشق من، بسته مشو همچو مَردم از علی خسته مشو رفتنت، خانه خرابم میکند ماندنت چون شمع آبم میکند ای علی را سرو باغ آرزو هرچه میگویی، حلالم کن مگو نه دلم را از فراقت چاک کن نه به دست خویش اشکم پاک کن ای به دردم، چشم بیمارت طبیب مانده ام مضطر، بخوان «امن یجیب» باز زهرا چشم خود را باز کرد راز دیگر با علی آغاز کرد : کی پسر عم هرچه گویم گوش کن آتشم را از درون خاموش کن یا علی امروز گردیده چو شام عمر زهرای تو میگردد تمام من که بستم چشم از من دل بشوی شب تنم را زیر پیراهن بشوی شب مرا تشییع کن تا آن دو تن یک قدم نایند بر تشییع من گر به تشییع من آید قاتلم داغ محسن تازه گردد در دلم در دل شب دور از چشم همه کن نهان درخاک جسم فاطمه تا نشان ماند به جا از غربتم بی نشان باید بماند تربتم چون به دست خویش بارنج و تعب پیکرم را دفن کردی نیمه شب در کنار قبر پنهانم بمان تا صدایت بشنوم قرآن بخوان گرچه رفت از دست یار و یاورت فاطمه تنهاترین همسنگرت غم مخور داری یگانه یاوری تربیت کردم برایت دختری او تو را مردانه یاری میکند مثل زهرا خانه داری میکند شب که خاموشی و جانت برلب است چاه غمهای تو قلب زینب است علی انسانی✍
. آن شب که بین هاله‌ای از نور بودم بین پَر و بالِ ملک مستور بودم وقتی مرا بردند از پیش پیمبر تا خانه‌ی مردِ دلیرِ بدر، حیدر گفتم: علی جان گرچه ناموس خدایم اما برای تو کنیزی می‌نمایم من آمدم در خانه‌ات سوسو کنم من با عشق زیر پات را جارو کنم من گفتم علی جان کارهای خانه با من گردیدن دور تو چون پروانه با من گفتى: تو كه باشى دلم گرم است زهرا با تو تنور خانه‌ام گرم است زهرا آوردمت در خانه‌ام ريحانه باشى بانوى من خانوم اين كاشانه باشى گفتى: بيا تا جان به پاى تو بريزم گفتى براى اولين دفعه "عزيزم" گفتى: اگر چه خواجه‌ی لولاک هستم زهراى من بر ساحت تو خاک هستم از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم زهرا كه دارم، پس زره را می‌فروشم گفتى' كه می‌بالم به پيوند تو زهرا جانِ على قربان لبخند تو زهرا گفتى تو را احمد امانت داده بر من بيرون نيا از خانه‌ات حتى اگر من... با دست بسته رفتم و زانويم افتاد يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است آرى زمين افتادنِ ناموس سخت است از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند ای‌كاش بين كوچه چشمم را ببندند بلكه نبينم زير دست و پا می‌اُفتی در كوچه تا پا می‌شوى از جا می‌اُفتی حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد ميخ درِ خانه به پهلويت نگيرد حيدر بميرد با مغيره در نيفتى بر روى خاکِ كوچه‌ها با سر نيفتى حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو آن شب به او گفتم علی یار تو هستم هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم گفتم تحمل کردن مسمار با من افتادن بین درودیوار با من گفتم که پژمردن میان کوچه با من حتى زمین خوردن میان کوچه با من گفتم علی جان سایه‌ی بالاسرم باش کوچه که رفتم خواهشاً دوروبرم باش هردم کنارم باش بارِ من نیفتد در بین کوچه گوشوار من نیفتد... ✍ و .
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
#فاطمیه کربلایی اميرحسين یعقوبیان #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
. آن شب که بین هاله‌ای از نور بودم بین پَر و بالِ ملک مستور بودم وقتی مرا بردند از پیش پیمبر تا خانه‌ی مردِ دلیرِ بدر، حیدر گفتم: علی جان گرچه ناموس خدایم اما برای تو کنیزی می‌نمایم من آمدم در خانه‌ات سوسو کنم من با عشق زیر پات را جارو کنم من گفتم علی جان کارهای خانه با من گردیدن دور تو چون پروانه با من گفتى: تو كه باشى دلم گرم است زهرا با تو تنور خانه‌ام گرم است زهرا آوردمت در خانه‌ام ريحانه باشى بانوى من خانوم اين كاشانه باشى گفتى: بيا تا جان به پاى تو بريزم گفتى براى اولين دفعه "عزيزم" گفتى: اگر چه خواجه‌ی لولاک هستم زهراى من بر ساحت تو خاک هستم از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم زهرا كه دارم، پس زره را می‌فروشم گفتى' كه می‌بالم به پيوند تو زهرا جانِ على قربان لبخند تو زهرا گفتى تو را احمد امانت داده بر من بيرون نيا از خانه‌ات حتى اگر من... با دست بسته رفتم و زانويم افتاد يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است آرى زمين افتادنِ ناموس سخت است از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند ای‌كاش بين كوچه چشمم را ببندند بلكه نبينم زير دست و پا می‌اُفتی در كوچه تا پا می‌شوى از جا می‌اُفتی حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد ميخ درِ خانه به پهلويت نگيرد حيدر بميرد با مغيره در نيفتى بر روى خاکِ كوچه‌ها با سر نيفتى حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو آن شب به او گفتم علی یار تو هستم هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم گفتم تحمل کردن مسمار با من افتادن بین درودیوار با من گفتم که پژمردن میان کوچه با من حتى زمین خوردن میان کوچه با من گفتم علی جان سایه‌ی بالاسرم باش کوچه که رفتم خواهشاً دوروبرم باش هردم کنارم باش بارِ من نیفتد در بین کوچه گوشوار من نیفتد... ✍ و کربلایی اميرحسين یعقوبیان 🎤 .https://eitaa.com/eetazeinab
. سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها ✍ یارب غریب و مضطرم؛ عجّل وفاتي آمد بلایا بر سرم؛ عجّل وفاتي خانه نشینیِ علی بی‌طاقتم کرد از بغض، پُر شد حنجرم؛ عجّل وفاتي دنیاپرستان یک به یک بیعت شکستند می‌سوزم و شعله ورم؛ عجّل وفاتي در پشتِ در خوردم زمین و چادرم سوخت در آتشِ دور و برم؛ عجّل وفاتي محکم زد و ضربِ غلافِ قنفذ انداخت بر دست و بازویم ورم؛ عجّل وفاتي ماندم میانِ هجمه‌ی دیوار و مسمار آزرده شد بال و پرم؛ عجّل وفاتي بی مادری سخت است، گرچه فوراً آمد فضه به جایِ مادرم؛ عجّل وفاتي خیلی برای داغِ محسن گریه کردم، هر شب میانِ بسترم؛ عجّل وفاتي طاقت ندارم اشکِ حیدر را ببینم جانِ همین چشمِ ترم؛ عجّل وفاتي آغوش می‌خواهد حسین اما توان نیست، در جای‌جایِ پیکرم؛ عجّل وفاتي باید به زینب بسپرم چندین کفن را در روزهای آخرم؛ عجّل وفاتي...! «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت
. گشتم اسیر پیری در موسم جوانی شد تیره در نگاهم ایام زندگانی وا می کنم به زحمت در روی شوهر خود با دست ناتوان و با قامت کمانی تا پای جان حمایت از رهبرم نمودم از او جدا نگشتم باحال ناتوانی دشمن به قصد کشتن زد تازیانه بر من من زیر پا فتادم در حد نیمه جانی رفتم فدک بگیرم از دشمن سیه دل برگشته‌ام به خانه با روی ارغوانی درکنج دیده ی من یک آسمان کبودیست مانده ز پنجه ی کین بر صورتم نشانی یا رب پس از خزانم با غنچه ها چه سازد این باغبان مظلوم در گلشن خزانی ✍ .
. نمی آید نفس بالا از این بغض گلو گیرم به جای مرهم دردم سراغ از مرگ می‌گیرم نه پهلویی نه بازویی نه جانی در بدن دارم بسوزد جان طفلانم ز سوزِ آه دلگیرم چنان ماندم میان آن فشار درب کاشانه که با ناله برون آمد صدای بانگ تکبیرم در این هجده بهار عمر خزان شد هستیم از کین دفاع از رهبرم کردم همین است،جرم وتقصیرم اگر مویم سپید و قامتم همچون کمان گشته غریبی علی یارب مرا کرده چنین پیرم بیا ای مرگ راحت کن مرا و جان من بستان که من راضی به مرگ خویشم و از عمر خود سیرم چنین است قسمت من با تو ای تنها تر از زهرا که ماندن از تو و رفتن بود در حکم تقدیرم بیا بنشین کنارم یا علی جان، در دم رفتن که چون آئینه بینم، در رخ ماه تو تصویرم ✍ .
. لب فرو بسته ام و خاموشم بی رمق گشته ام و مدهوشم شبنم اشک بود بر رویم با اشاره سخنی می گویم زخمه دارم به تن تب دارم مدتی هست که من بیمارم دست کین سنگ به آیینه زده میخ افروخته بر سینه زده صید تیره ستم و غم شده‌ام در جوانی چو کمان خم شده‌ام گل لبخند به لبم پژمرده دلم از باد خزان آزرده شدت ضعف زمین گیرم کرد غم ایام چنین پیرم کرد به غم و غصه گرفتار شدم یا علی دست به دیوارشدم یاعلی جان به فدایت جانم چند روزی به تو من مهمانم ای تو بیمار ز بیماری من مکن اینقدر پرستاری من تو بکش دست از این درمانم ظاهراً زنده ولی بی جانم پرزند پیک اجل دور و برم از رخم هست عیان محتضرم باغبان شوق شکفتن دارم یا علی میل به رفتن دارم ابر غربت که به من می باری از چه سر بر سر زانو داری جمع این خانه پریشان ز هم است همچو گل عمر منِ زار کم است ✍ .
. در پشت در یارت اگر غرق خون شد۳ تنها نه یار تو چنین واژگون شد۳ ببین غنچه‌ی باغت رفته از دستم گرفت از من دشمن ثلثی از هستم محسنم شده شهید فدای سرت۳ قامتم اگر خمید فدای سرت۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ ای امام بی کسم علی یاعلی۳ از زبان مولا (علیه السلام): ای رنگ رخسارت ز سیلی مکدر۳ رویت مکن پنهان ز چشمان حیدر۳ مگیر دستت بر دیوار توان من مسوزانم بانوی جوان من من تک و تنها شدم فدای سرت۳ طعمه‌ی اعدا شدم فدای سرت۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ فاطمه یافاطمه تویی کوثرم۳ ✍ .
. 🎤 کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار می‌داند دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه‌ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار! گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهارِ زندگی‌ام در خزان نشست؛ بیا! «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی، به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست... ✍ ...................... جز به مهدی روی سیلی خورده نگشایم به کس منتقم باید ببیند روی سیلی خورده را ............ . از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد این روزها که می دید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم) مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد استاد حاج ✍ .👇
. با ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ وقتی که زن های قریشی تنها گذاشتن تو رو مادر مونس تنهائیت شدم من که خاطِرت نشه مُکدّر (۲) مسافر من ولی ، حرفاش ، از دوری و هجرونه مسافر من ولی ، حرفاش ، دلم رو میلرزونه مسافر من ولی ، برام ، روضه می‌خونه روضه می‌خونه أنا المظلوم روضه ی عطش أنا العطشان روضه می‌خونه أنا الغریب روضه ی کفن أنا العریان 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ وقت ولادتِ من اومد هودجی و نشست روی فرش چهارتا بانو که رسیدن برای یاریِ تو از عرش (۲) بازم اومدن ولی ، اینبار ، کنار رأس بی تن بازم اومدن ولی ، اینبار ، دور تنورن با من بازم اومدن ولی ، اینبار ، سینه می‌زنن سینه می‌زنن حسین تنها روضه می‌خونم حسین بی سر سینه می‌زنن حسین تشنه روضه می‌خونم رو خاکستر . 👇
. سلام الله علیها (س) با حضرت خدیجه(س) _ به این ماه شب تیره/همه دردامو گفتم الهی خوب شی ای مادر/ بی تو از پا میافتم بلند شو تا که بهتر شه/ با حالت حال زارم غیرتو غیر باباجون/ آخه من کیو دارم میدونی، تو نباشی، بدون تو این، دلم میگیره حالت، داره تموم، امید من رو، ازم میگیره پاشو، که فاطمت داره، ازنگاه، توغم میگیره مادر مادر مادر تو بری.. غریب تر میشه پدرم تو بری.. آتیش میگیره جیگرم تو بری.. دنیا خراب میشه سرم (وای...... مادرم) _ مگه میشه بدون تو/دنیا خوب باشه بامن شب عقدم کنارم باش/ مادری کن برامن نمیشه باورم داری/ میری از پیش زهرات اینقدْ گریه نکن واسم/ بمیرم واسه اشکات بعده، تو سخته خیلی، برام تو این شهر، بی مروت اینها، نقشه کشیدن، از همین الان، که سر فرصت هر طوری، که می‌تونند، برای بابام، نزارن حرمت مادر مادر مادر بعد تو... به لب میارن جونمو بعد تو... آتیش میکشن خونمو بعد تو... میگیرن یه دردونمو *(بعد تو... غم میگیره کاشونمو)* (وای...... مادرم) _ بزار نور نگاه تو/ روی چشمام بتابه بدون تو پریشونم/ حال و روزم خرابه یه حرفایی تو چشماته /چقدَر بی قراری یه رازی داره این اشکات/ مثه ابر بهاری دیشب، دیدم یه چند تا، کفن آورده، واست بابایی حرفایی، زد کنارت ، ابر بهاری ،  شدین دو تایی حرف از، یه بی کفن بود، حرف غریبی، حرف جدایی مادر مادر مادر شنیدم..حرفْْ بودْ از آتیش وحرم شنیدم.. غریبْ میمونه پسرم شنیدم.. خون میشه چشمای ترم شنیدم.. میگیرن دورو برش و شنیدم.. میشینن رو پیکرش و شنیدم... میبرّن بزور سرش و (وای... حسین) شعرونغمه : ✍ .👇