#زمزمه_کربلایی
زمزمه روضه شبهای محرم
#زمزمه_امام_حسین_ع
#زمزمه__حضرت_مسلم_ع
شب اول محرم
دلا میشه خونه ی غم
روی طاق عرش از امشب
میزنه زهرا یه پرچم
پرچمه فاطمه یک پیرهنه
که غنیمت سپاه دشمنه
دستشو میزاره روی پهلوش و
ناله های «یا بنی» می زنه۲
شبای جمعه چه غوغاست
شب مهمونی زهراست
مادری قامت خمیده
روضه خون قبر آقاست
میگه «یابنی» مادر اومده
دیدن بریده حنجر اومده
اومده شونه به موهات بزنه
دیگه صبر مادرت سر اومده
پسرم پاشو عزیزم
پاشو تا بهم نریزم
خاک دور قتلگاه و
به روی سرم می ریزم
پیش چشمام بدنت ریخته بهم
همه اعضای تنت ریخته بهم
الهی آتیش بگیره نیزه دار
چرا آخه دهنت ریخته بهم
من سفیر سربه دارم
گره افتاده به کارم
کاش میشد بگم نیایی
دیگه چاره ای ندارم
بالب پاره بهت سلام میدم
از همین جا به تو یک پیام میدم
سر بازار جای ناموس تو نیست
این و پیام وبین ازدحام میدم
راهم و تو و کوچه بستن
رو و بلندی ها نشستن
یارای چند روز پیشم
حرمت منو شکستن
نگران حرمت خواهرتم
نگران غیرت دخترتم
لااقل رباب واصغر و نیار
نگران گلوی اصغرم
پی دشت لاله خیزن
روسرم آتیش میریزن
نگران دختراتم
اینا دنبال کنیزن
بگو معجر اضافی بردارن
کوفیا چشمای پاکی ندارن
ترسم اینه آبرو ریزی بشه
روی چادرا همه پا بزارن
#زمزمه_ورودیه
#ورودیه
داداشم دلهره دارم
دستام و روسر میزارم
کربلا گفتی دلم ریخت
چه کنم که بیقرارم
نمی دونم چی داره سرم میاد
بارون از دو دیده ی ترم میاد
خاک اینجا بوی کوچه رو میده
صدای ناله ی مادرم میاد
خاک سرخ این بیابون
کرده زینب و هراسون
زود بیا بریم ازینجا
تانشم گیسو پریشون
جون مادر نگرونم چه کنم؟
نده گودال و نشونم چه کنم؟
فکرشم میکشه زینب و بگو
تو بری زنده بمونم چه کنم؟
خواهرم بشین کنارم
دست روی قلبت بزارم
کربلا رو خوب نگا کن
حرفای نگفته دارم
کمتر از ده روز دیگه پیر میشی
دیگه از زندگی کردن سیر میشی
یکی یکی محرمات و میکشن
وسط نامحرما اسیر میشی
چادر تو قبله گاهه
برا بچه ها پناهه
اون سرازیری و دیدی
اسم اونجا قتلگاهه
دشمنا شرم وحیایی ندارن
پیش چشمات رو تنم پا میزارن
موی من بازی دستشون میشه
صدای مادرم و در میارن
حرف آخرم همینه
چشم تو این و میبینه
یه نفر با چکمه پیشت
به روی سینم میشینه
با نوک پا زیر و رو میشه تنم
نیزہ بازی میکنن با بدنم
میریزن بھم مناجات منو
پا میزاره یکیشون رو دهنم
قاسم نعمتی
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
زمزمه روضه شبهای محرم
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
بابائی آخه کجایی
میکشه منو جدائی
گریه هام دست خودم نیست
خواب دیدم رو نیزه هایی
نزدیکه یه ماهه که رفتی سفر
نداری ز حال دخترت خبر
راستی روسریم ببین پاره شده
اومدی برام یه روسری بخر
شده جای من خرابه
وعده ی ما وقت خوابه
نمی خوای بیای عیادت
دیدن یتیم ثوابه
می دونستی؟چند شبه تب میکنم
با دل شکسته لب لب میکنم
به دلم افتاده که امشب میای
سر و وضعم و مرتب میکنم
عمه زده به موهام
میاد امشب دیگه بابام
پاک بکن با تای معجر
یه کمی خون رو لبهام
دختری که سوخته زیبا نمیشه
زانوی شکسته که تا نمیشه
پایی که هزار تا آبله داره
برای دختر تو پا نمیشه
شده فرصتی فراهم
بشینیم روبروی هم
هر دو تائیمون یتیمیم
گریه میکنیم براهم
چرا انقدر عوض شدی بابا
مثل من موندی به زیر دست و پا؟
پاشو تا بریم به دخترا بگم
من بابا دارم ببینید بچه ها
بابا اون شب که نبودی
منو پیدا کرد یهودی
موهام و کشید داد زد
شده سر تا پام کبودی
چشمت و دور دید و بازوم و شکست
فاطمه بودم و پهلوم و شکست
جای انگشتر اون رو چشمامه
یه جوری زد طاق ابروم و شکست
#زمزمه_طفلان_حضرت_زینب_س
#شهادت_طفلان_حضرت_زینب_س
دل به عشق تو سپردم
نمک سفرت و خوردم
کربلا منای عشقه
قربونی برات آوردم
زندگیم نذر تو و محبتت
نبینم غریبی و تو صورتت
اجازه بده به میدون بزنم
می کشی منو آخر با غربتت
دست رد نزن برادر
به دو تا هدیه ی خواهر
اگه تو رو مو نگیری
قسمت میدم به مادر
همه مادرا برات جوون دادن
پیش پای اکبر تو خون دادن
این دو تا سپاه خواهر تو اند
ارث مادری شون و نشون دادن
این دو فدای یارن
به پای تو جون میذارن
دوتایی اگر جوونن
مثل تیغ ذوالفقارن
خون زینب می جوشه تو رگشون
میکشم دیگه برات خط و نشون
نزاری برن، خجالت از حرم
قبل تیغ ونیزه ها می کششون
بزا تا برن به میدون
یادته یه راز پنهون
برای پسر چه سخته
ببین مادر و حیرون
یادته مدینه بین کوچه ها
مادر و کتک زدن به پیش ما
یادته چطوری بیرون کشیدیم
مادر و ماها ز زیر دست و پا
نمیام ز خیمه بیرون
نبینم چشات و گریون
انقدر با گریه کردن
دل خواهر و نسوزون
پسرام فدای موی اصغرت
فدای قد و بالای اکبرت
هواتو دارم که روز اربعین
نگیری تو هم سراغ دخترت
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#قاسم_نعمتی