.
سکینه ام که در آن التهاب، آب شدم
کنار عمه ام از اضطراب، آب شدم
ازینکه با لب تشنه عمو رسید و گرفت
ز دستهای خودم مشک آب، آب شدم
پدر میآمد و گفتم بگو کجاست عمو؟
من از سکوت پدر در جواب، آب شدم
من از شنیدن آن حرفهای تند و بدِ
کسی که بست به دستم طناب آب شدم
ز روی نی که سر شیر خواره خورد زمین
منِ سکینه به جای رباب آب شدم
مرا ز #طشت_طلا دید چشمهای پدر
که از ورود به بزم شراب آب شدم
✅سید حجت بحرالعلومی✍
#حضرت_سکینه سلام_الله_علیها
#شام #اسارت
#مجلس_یزید
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها