eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴 هر کجا این روزها حرف از چگونه رفتن است عده ای پای پیاده عده ای با پای دل بس بَدم آقا من از این قافله جا مانده ام تا به کی باید بمانم پیشتان خار و خِجل؟!
طبقِ معمول من از قافله ات جا ماندم مثلِ ماهی به لبِ ساحلِ دریا ماندم تشنه ی جرعه ی آبم عطشم کن سیراب من که عمری به تبِ این همه رؤیا ماندم!
دردم دوا قرضم ادا، هر بار گفتم یا حسین(ع) حاجت گرفتم از خدا، هر بار گفتم یا حسین(ع) در گیرو دار زندگی صد بار خوردم بر زمین_ اما نیفتادم ز پا، هر بار گفتم یا حسین(ع)
نذر_اربعین_حسینی🏴 اربعین آمد دلم شد بی قرارِ کربلا می کشد آخر مرا این انتظارِ کربلا دیده ها در خون نشسته از فراق روی یار جان فدای آن سرِ نیزه سوارِ کربلا!
کاش بودم خاکِ پای زائرانِ کربلا می شدم این اربعین را میهمانِ کربلا
کربلا داغش همیشه تا همیشه تازه است جای زخمش بر مشامِ ما همیشه تازه است تا جهان پاینده است و چرخ هستی بر مدار خون سرخِ  موجِ این دریا همیشه تازه است!
4_5945086468333505488.ogg
زمان: حجم: 956.1K
خیز ای سردارِ بی سر بین که سر آورده ام من سرت را از میانِ طشتِ زر آورده ام کن حلالم ای برادر راس پُر خونِ تو را گر که از کاخِ یزیدِ بد گُهر آورده ام خیز ای سردارِ بی سر من فقط این اربعین قدرِ صدها اربعین بر تو خبر آورده ام زینبم در چهل منزل رنج و غمها دیده ام شرحی از ویرانه های پُر خطر آورده ام بر سرم یک اربعین جز نیزه و خنجر نبود سینه ای آکنده از خونِ جگر آورده ام خیز ای جانم ببین از شامِ ویرانِ خراب قصه ی آن دختر و راسِ پدر آورده ام ای تو نورِ دیده ام شرمنده ام گویم اگر زخم های تن پُر از تیغِ شرر آورده ام خطبه خواندم، خطبه ی قراء و زهرا گونه ای اشکِ عالم را من از این خطبه در آورده ام خوانده ام شرحِ سقیفه ماجرای پشتِ در باغِ غصبیِ فدک را من ثمر آورده ام ای برادر جان برایت تحفه ای از این سفر آهِ سردِ سینه و اشکِ بصر آورده ام شاهِ بی غسل و کفن اینک برای شستشوت من گلابِ تازه ای از چشم تَر آورده ام!
🏴🏴 اربعین است و دلم شوقِ زیارت دارد این گدا از تو تمنّای اجابت دارد اربعین است و پیاده همه راهی شده اند دلِ جا مانده ی من روضه ی حسرت دارد منِ بی مایه کجا وُ حرمِ آلِ رسول حَرَمت جای کسی است که حُرمت دارد مثلِ مرغی به قفس مضطرب و غمگین است دم به دم بر لبِ خود آهِ ملامت دارد دل پُر از آهِ غم و دیده پُر از اشکِ فراق بس که نوکر به تو ارباب ارادت دارد طولِ یکسال فقط خرجِ سفر اندوخته به خیالش که گذر نامه ی جنت دارد دل هوای حَرَمت کرده تو که میدانی_ چِقَدَر بوسه به شش گوشه حلاوت دارد یا حسین جان بطلب زائرِ تو گر چه بد است لیک در نوکری ات مُهرِ اصالت دارد نشده قسمتم آخر به وصالت برسم ای خوشا حالِ کسی پیشِ تو عزت دارد بلکه با هر قدَمم بارِ گنه کم بشود آن که بر زائرِ خود لطف و عنایت دارد نوکرِ عاصی ام و لیک به لطفت بپذیر گر چه جا ماندن از این قافله عادت دارد مقصدم کرب و بلا است و مسیرم به بهشت چِقَدَر نوکرِ ارباب سعادت دارد خواهرت مویه کنان می رسد از شامِ بلا بس که در سینه ی خود زخم و جراحت دارد .................................. اربعین است و دلم کرب و بلا می خواهد قبرِ شش گوشه ی شاهِ شهدا می خواهد این چه عشقی ست که دل را به طپش وا دارد این حسین است تو را باز فرا می خواند اربعین است و چِهِل روز پس از اشکِ فراق روضه ی طشتِ زر و راسِ جدا می خواهد یاحسین اِبنِ علی نوکرِ خود را بطلب زیرِ پرونده ام امضای تو را می خواهد!
سفر خوب است اگر مقصد به سمتِ کربلا باشد که در جان و دلت شوقِ حسین سر جدا باشد سفر خوب است اگر رفتی طوافِ قبرِ شش گوشه به هر گوشه لبت تکبیر و تسبیحِ خدا باشد به یاد خواهرش زینب که از شامِ بلا آمد غم و رنجِ اسیری اش به کامت آشنا باشد سلام ای داغِ جاویدان که اینگونه وفاداری سلام ای قلبِ تفتیده که اینگونه پریشانی به یاد عصرِ عاشورا ز داغِ لاله های خون غریبانه عزاداری غریبانه غزلخوانی وَ نقل است اربعین یعنی سری که رفته بر گشته خوشا بر تو که آن سر را ز خون آغشته مهمانی به روی شانه ات داری تو کوهی از مصیبتها تو آن میعاد عشقی که تجلی گاهِ جانانی سلام ای اربعینِ خون که اینگونه خروشانی تداعیِ غم زینب تداعیِ شهیدانی سلام ای مشکِ خون افشان، دو دستِ ساقیِ عطشان طبیبِ ساغرِ عشقی که بر هر درد درمانی میانِ عقل و عشقِ ما حسین معیار و میزان است که درسِ مکتبش بر ما به چون تفسیرِ قرآن است سفر خوب است اگر در سر هوای اربعین باشد به فردا در صفِ محشر شفیع ات شاهِ دین باشد!
منتظر بودم بیایی، حال اجابت کرده ای آمدی زینب خیالم را تو راحت کرده ای آمدی جانم به قربانت ولی ای نازنین_ عالمی را اربعین غرقِ مصیبت کرده ای گوئیا از شام ویرانه خبر آورده ای شامیان را سر به سر در بندِ ذلت کرده ای خطبه های آتشینت گوش عالم هم رسید که یزید بی حیا را خار و خفت کرده ای گر گلم جان داده در ویرانه من شرمنده ام تو چرا خود را سرِ این غم ملامت کرده ای خواب دیدم مادر از رنجِ سفر پرسید و تو_ دردِ خود را یک به یک بر او شکایت کرده ای از فداکاری و لطفت تا ابد ممنونتم اینچنین کرب و بلا را غرقِ عزت کرده ای!
من زینبم جا مانده ای در کربلا دارم در اربعینت آمدم شور و نوا دارم من آمدم عنوان کنم تا شکوه های دل در سینه ام داغِ حسینِ سر جدا دارم در سرزمینِ کربلا نام آوری همچون_ عباس علمدارِ رشید و با وفا دارم من زینبِ بی معجرم چون در چهِل منزل رأسِ شهیدان را به روی نیزه ها دارم جولانگهِ خواهر در این کوه و بیابان است خارِ مغیلان را به هر سو زیرِ پا دارم می گردم امشب دشت را دنبالِ مجنونم با اشکِ چشمم بهرِ هر زخمت دوا دارم می سوزد آهِ سینه ام در شعله های غم یک اربعین از داغِ تو بزمِ عزا دارم از راسِ خونینت بپرس زینب چها دیده هِجده بدن جای کفن از بوریا دارم جانِ برادر داغِ  تو در سینه سنگین است از این بلا صبر و صلابت از خدا دارم بین غصه ی کرببلا کرده زمین گیرم چون خاطراتِ تلخی از هر ماجرا دارم جانِ برادر گو تو را من در کجا جویم؟ هر لحظه آهِ حسرتِ روی تو را دارم دیگر مرا سوی مدینه میلِ رفتن نیست هفتاد و دو آلاله را در نینوا دارم نه پای رفتن دارم و نه رغبتِ ماندن هر دم گلویم ناله های بی صدا دارم تو شاهدی ای کربلا از سینه ی زارم در هر طرف داغِ وداعِ لاله ها دارم آه و فغانِ کودکان را آن شبِ تاریک_ هر دم به گوشم ناله ی وا غربتا دارم شش ماه ی نشکفته را بر روی دامانم بین در گلویش تیرِی از جور و جفا دارم پیش خدای ذالجلالِ حیٌِ سبحانم دادِ شکایت از عدوی بی حیا دارم من زینبم جا مانده ای در کربلا دارم بعدِ چِهِل روز آمدم شور و نوا دارم!
4_5945086468333505488.ogg
زمان: حجم: 956.1K
خیز ای سردارِ بی سر بین که سر آورده ام من سرت را از میانِ تشتِ زر آورده ام کن حلالم ای برادر راس پُر خونِ تو را گر که از کاخِ یزیدِ بد گُهر آورده ام خیز ای سردارِ بی سر من فقط این اربعین قدرِ صدها اربعین بر تو خبر آورده ام زینبم در چهل منزل رنج و غمها دیده ام شرحی از ویرانه های پُر خطر آورده ام بر سرم یک اربعین جز نیزه و خنجر نبود سینه ای آکنده از خونِ جگر آورده ام خیز ای جانم ببین از شامِ ویرانِ خراب قصه ی آن دختر و راسِ پدر آورده ام ای تو نورِ دیده ام شرمنده ام گویم اگر زخم های تن پُر از تیغِ شرر آورده ام خطبه خواندم، خطبه ی قراء و زهرا گونه ای اشکِ عالم را من از این خطبه در آورده ام خوانده ام شرحِ سقیفه ماجرای پشتِ در باغِ غصبیِ فدک را من ثمر آورده ام ای برادر جان برایت تحفه ای از این سفر آهِ سردِ سینه و اشکِ بصر آورده ام شاهِ بی غسل و کفن اینک برای شستشوت من گلابِ تازه ای از چشم تَر آورده ام!