eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
6_144227340189489522.mp3
3.74M
🏴 🎤•| |• عمو منو ببخش اگه فریادم مردونه تر نمیشه عمو منو ببخش اگه این دستام برات سپر نمیشه آرزو به دل نمی مونم آخه نمی تونم تو رو تنها بین این لشکر ببینم تا برای تو فدا شمو دیگه نباشم و تو رو زیر تیغه خنجر ببینم نمیذارم بگن دیگه کسی و نداری نمی تونی عمو منو تنها بذاری راه و وا کنین داره میاد عبدالله تا که جون بده تو دامن ثارالله عمو مگه منو قاسم برای تو مثل اکبر نبودیم عمو مگه همیشه ما کنار تو سینه سپر نبودیم عمه جون ببین چه خبره عمو یه نفره اما هر کی دورشه داره می جنگه گفتی دنبال عمو نرو دیگه نگو نرو داره می کشه منو دلی که تنگه عموی من داره زمین گیر میشه عمه بذار منم برم داره دیر میشه عمه.
6_144227340189520185.mp3
10.48M
🏴 🎤•| |• خواهرم جون تو و جون حرم خواهرم جون تو و دسته گل برادرم اگه آماده شدی وقت جداییمونه باید این بچه یتیم پیش خودت بمونه دخترا جدا نشن از پیش مادراشون تو گوش کسی یه وقت گوشواره جا نمونه دل من نگرونه برادرزادمونه میترسم خودش و بیاد به مقتل برسونه برادرم تنها نذار خواهرتو برادرم یکم بمون تا ببوسم حنجرتو این که جون به لب میشه با گریه کردن تو جایی آروم نمیشه جز روی دامن تو هنوز هیچی نشده جون به لبش رسیده وای اگه ببینه خنجر روی گردن تو ببینه توی مقتل پر از خون تن تو چه جوری بمونه ببینه پرپر زدن تو ای خدا عمو جونم میخواد بره ای خدا چیکار کنم چرا من و نمیبره عمه جون طاقت موندن میدونی ندارم کاش منم یه نامه داشتم که براش بیارم کاش تو نامه بابام اسم منم میومد یا من رو ببر عمو یا که بمون کنارم عمو جون شبیه علی اصغر فداییتو نگاه کن یه شمشیر بده و جنگیدن منو نگاه کن عمه جون میون میدون و ببین عمه جون بذار برم عمو جون افتاد رو زمین عمه تا دیر نشده بذار برم تو میدون نگا کن بالا و پایین میره شمشیر هاشون دیگه نه میبینمش نه میشنوم صداشو صدای عمو دیگه گم شده تو صداشون یکی از بین لشکر داره میاد با خنجر ببین عمه بهش اب نمیدن لحظه آخر نه تنش جا واسه نیزه داشت و نه کسی نیزه داشت به جایی بزنه هر کی هر چی داشت تو مقتل میریخت جا نبود که دست و پایی بزنه مادرش داد میزد و نگاه میکرد بدنای کم و مبهم شده رو نتونستن آخرش جدا کنن حسن و حسین درهم شده رو