eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
جانم فدایش می فرماید: ای اهل عالم چشم هایم اشک وخون است هر صبح تیره هر شب من نیلگون است ای اهل عالم عمه ام در راه شام است کار جنون غصه های من تمام است ای اهل عالم قصه اینجا سوز ناک است هشتاد و چار اختر اسیر و روی خاک است می بارد از چشمان دنیا خشم و کینه افتاده از پا عمه جان من سکینه ای اهل عالم گم شده طفلی در این دشت در گوشه تاریخ باید در پی اش گشت او در کتابی سوخته مکتوم مانده بغض احد در تنگه نامختوم مانده باید بیاید هرکه در این عشق پایه ست چشم انتظار دست عباسم رقیه ست ای اهل عالم جد من بوده ست تشنه دیروز نه امروز هم او هست تشنه ای اهل عالم وقت یاریمان رسیده اینک به لب دیگر تمام جان رسیده قد قامتی خواهد صلات صبح قائم شیران روز و عبد شب چون حاج قاسم من از شما خواهم که از غیبت درآیید ای اهل عالم غایب و پنهان شمایید دیگر بس است از هجر و از دوری نخوانید خود را بری از کوفیان هرگز ندانید این کوفه ها را در جهان بسیار دیدیم کوفه همان داغی ست که از پینه چیدیم از پینه های روی پیشانی بعضی آنان که بودند از نماز خویش راضی ای اهل عالم جد من بی شک غریب است مضطر تر از مضطر خود امن یجیب است وقتی که دریک قطره نقل از قول دریاست انگار خورشیدی به دام شام یلداست آقای نورانی من شب را ببخشید بر زینب این شیدای زینب را ببخشید زینت کریمی نیا(شیدای زینب
جانم فدایش می فرماید: ای اهل عالم چشم هایم اشک وخون است هر صبح تیره هر شب من نیلگون است ای اهل عالم عمه ام در راه شام است کار جنون غصه های من تمام است ای اهل عالم قصه اینجا سوز ناک است هشتاد و چار اختر اسیر و روی خاک است می بارد از چشمان دنیا خشم و کینه افتاده از پا عمه جان من سکینه ای اهل عالم گم شده طفلی در این دشت در گوشه تاریخ باید در پی اش گشت او در کتابی سوخته مکتوم مانده بغض احد در تنگه نامختوم مانده باید بیاید هرکه در این عشق پایه ست چشم انتظار دست عباسم رقیه ست ای اهل عالم جد من بوده ست تشنه دیروز نه امروز هم او هست تشنه ای اهل عالم وقت یاریمان رسیده اینک به لب دیگر تمام جان رسیده قد قامتی خواهد صلات صبح قائم شیران روز و عبد شب چون حاج قاسم من از شما خواهم که از غیبت درآیید ای اهل عالم غایب و پنهان شمایید دیگر بس است از هجر و از دوری نخوانید خود را بری از کوفیان هرگز ندانید این کوفه ها را در جهان بسیار دیدیم کوفه همان داغی ست که از پینه چیدیم از پینه های روی پیشانی بعضی آنان که بودند از نماز خویش راضی ای اهل عالم جد من بی شک غریب است مضطر تر از مضطر خود امن یجیب است وقتی که دریک قطره نقل از قول دریاست انگار خورشیدی به دام شام یلداست آقای نورانی من شب را ببخشید بر زینب این شیدای زینب را ببخشید زینت کریمی نیا(شیدای زینب )
ما با تو عهدی داشتیم از نوع باران گفتیم می باریم بر هر خاک و طوفان گفتیم می مانیم پای عهد و پیمان پای وصیت های خونرنگ شهیدان امضای خون کردند اگر مردان میدان ما نیز امضا می کنیم از جوهر جان ما وارث شمشیر تیز ذوالفقاریم از نور اسلام و تشیع بهره داریم هر صبح همراهیم با تجدید عهدی یعنی برای شام ما صبح است مهدی از کربلا تا حال در دل آه مانده در انتظار رویت آن ماه مانده گفتیم ما آماده ایم و جان نثاریم ما آرزویی جز ظهور تو نداریم اینک ظهور آغاز گشته نور پیداست نوری ز یک شعله به کوه طور پیداست موسی صفت نعلین را باید درآورد باید کف دستی نشان داد و خطر کرد باید عصا بشکست و شکل اژدها کرد از دست صهیون قدس را باید رها کرد یاران احمد مرد پیکارند هر چند در مهربانی هم مثل دارند هر چند با دشمنان دین حق هستند اشداء هم سبز فروردین و هم مرداد حمراء یا از جهان آرا جهان بینی گرفتند یا از برونسی درس آیینی گرفتند اسکندری یک اسم نه رسم ست ما را نام سپاسی سبز کرده سرو ها را بغدادها را درنوردیدند اینان تا دست از پیکر جدای مرد میدان از مردهایی که حماسه آفرینند سردارهای نسل سرخ آخرینند السابقون السابقون تفسیر آنهاست یاران منجی بودن از تقدیر آنهاست از قلب خونین شهر ها خرم شد ایران از سینه مجنون دچار غم شد ایران اکنون رسیده روز موعود دعامان روز اجابت ، حاصل و سود دعامان چشم انتظار ماست صاحب _عصر اینک ما منتظِر ها منتظَر گشتیم بی شک وقت است یکباره از این غیبت در آییم وقت ظهور ماست خیبر را گشاییم باید سر اين سامری را بشکنیم و طرح نفاق و کافری را بشکنیم و آن وقت طالب بر ظهور یار باشیم وقتی به چشم دشمن دین خار باشیم آنها که قتل کودکان در دست آنهاست آنها که حتی سامری هم مست آنهاست آنها که سرباز یزید این زمانند کودک کشی کردند تا که می توانند آمد به یادش حرمله شاعر به هم ریخت ارکان این شعر از خروش سیل غم ریخت زینت کریمی نیا.