eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
Halabikom.mp3
10.28M
مداحی ٫٫حَلَبیکُم٫٫ گروه نجوا تنظیم کننده :جواد مکرمی کربلایی اکبر راشد کربلایی محسن نیک ضمیر ذاکر اهل بیت کربلایی سجادپاشایی
نوحه حضرت رقیه(س) زمزمه نوحه ای گل ناز و مه جبینم - نازنین دخترغمینم گریه کمتر کن ای رقیه - لاله از ماه تو بچینم می کنی ذره ذره آبم گل من پرشکسته شدی تو ای بلبل من یا حسین و یا حسین و یا حسین /./././ عمه جان با تو من بگویم-ای همه شوروآرزویم جان عمه بده جوابم - درکجا رفته پس عمویم بر دلم کی خبر زیاران می رسد عمه جان کی سفر به پایان می رسد یا حسین و یا حسین و یا حسین /./././ آخر عمر من رسیده -چشم دنیا دیگه ندیده نیمه شب دردل خرابه - دختری با سر بریده آمدی حاجتم روا شد ای پدر نیمه شب درد من دوا شد ای پدر یا حسین و یا حسین و یا حسین /./././ یوسف حق پرست(غریب
🎤🥀 روضه_اربعین  اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم   دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود همین جاغرق درغم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل با ختم من ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ز جا برخیز ای نور دو دیده  ببین مویم سپید و قد خمیده قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... آخ کاروان رسید کربلا.... این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن اما اما اما آی کربلائیا..... روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... هر یکی سوی مزاری میدوید هر یکی قبری در آغوش میکشید ناگهان بانوی قد خمیده ای قد خمیده مو پریشان خسته ای گفت یارب چه سازم یا کریم رو سوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود با شور و شین دید بنشسته سر قبر حسین زینب اومد کنار قبر برادر.... (شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش آورده ام تمام عزیزانت ای حسین جز دختر سه ساله ات ای مهربان من از من مپرس حال دل آن سه ساله را در گوشه خرابه برفت از کنار من صل الله علیک یا ابا عبدلله
دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند چشمه ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند امشب دختردارها حرف منو بهتر میفهمند سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کرده اند کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا(س) کرده اند ای بابا،ای بابا،معذرت می خوام از بی بی حضرت سکینه سلام الله علیها،از امام زمان(عج)، این روضه ها رو اگه کم بذاریم، کم کم میآن حقانیت روضه رو زیر سئوال میبرند. گفت:بابا صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست کاشکی حداقل یکی با من هم دلی میکرد، وقتی گریه میکردم هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا کرده اند آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند یه پشت دست ان شاءالله از کسی نخوری،اگه محکم بخوری،دندانهای آدم بزرگم میریزه ،این بچه دندوناش شیریه،نه یه بار،نه دو بار،هر موقع گفتم بابا،هی زدند،هی زدند آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند بی هوا تا آستینِ غیظ بالا کرده اند تا به حدِّ مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا کرده اند فهمیدی یانه؟ یعنی هی میزدند،میگفتند خدا مرگت بده،چقدر مارو به زحمت میندازی،هی از رو ناقه می اُفتی……دختردارها از اینجا رفتی هر وقت خواستی موهای دخترت رو شونه کنی یادت باشه،دختر وقتی باباش داره میآد، هی میره زود التماس مادر میکنه ، مادر بیا موهام رو مرتب کن،بابا داره میآد،میخوام منو قشنگ ببینه. بابا بابا ریشه ریشه فرش ِ سرخِ گیسوانم ریخته می دونی چرا؟ بر سرم با پا یهودی ها تقلّا کرده اند شامیان ناز ِ یتیمانه نمی دانند چیست!  غیرِ اَخم و قهر و تندی کاری آیا کرده اند؟ دخترت را زَجر کُش کردند هَرزه چشم ها غربتم را سنگ و خاکستر تسلّا کرده اند خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند بابا خیلی بهم بر خورده،بابا غرورم رو له کردند،تو مجلس یزید زن یزید سر برهنه اومد، دیدم یزید عبا شو در آورد رو سرت انداخت،بابا ما با آستین رو صورتمون رو پوشوندیم خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند مهربانِ من رفیق ِ تازه پیدا کرده ای خیزرانها بر لبِ تو جشن بر پا کرده اند این همه روضه شنیدیم و خوندیم،اگه از این گروه داعش ملعون این مسائل رو ندیده بودیم،باورش سخت بود زیور آلاتِ حرم بازیچه هایِ دختران چند سر اسباب بازیِ پسرها کرده اند…….               شاعر: علیرضا شریف سرت روی نیزه انگار تکون خورده رو لب و دندون ِ تو خیزران خورده زخم پیشونیت رو سنگ ها وا می کردند روی نی سرت رو جا به جا می کردند بابایی حسینم،بابایی حسینم بعد تو ماها رو به اسیری بردند بابا گوش تو بگیر دست شمر و زجر و حرمله سپردند نمیدونی درد این کبودی ها رو طعم رد شدن از تو یهودی ها رو بابایی حسینم،بابایی حسینم حالا که بابا جون مرهمی ندارم زخمات و میبندم با لباس پاره ام دیگه قصه ی زخم سرم بمونه سوختن لباس و معجرم بمونه بابایی حسینم،بابایی حسینم خیلی حرف ها داشت میخواست به بابا بزنه،تا میومد راه بره،تاول های پاش مزاحم بود،هر کی میومد بغلش میکرد،میگفت: برید اگه بابام بیاد به بابام میگم،همه حرف ها،درد و دل ها،کبودی ها،زخم هایی که داشت،اما تا روپوش رو از رو طبق کنار زد،نگاش افتاد به سر بابا،ای کاش فقط سر بریده بود،لب ها پاره، صورت زخمی،محاسن سوخته، همه حرف های خودش یادش رفت، صدا زد مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ، مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی؟ می خوای با رقیه هم ناله بشی بسم الله،هر کجا هستی بگو:حسین….گره تو کار ِته،شب باب الحاجات ِ،می خوای حرم رقیه بری؟کربلا می خوای؟حسین…….   الا لعنت الله علی القوم الظالمین😭😭
روضۂ دفتری حضرت رقیه(س) 👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️ 👈🏻تایپ وارسال: علیمحمدی✍🏻 «السلام علیکَ یا اباعبدالله السلام علیکِ یا بنت الحسین یا رقیه السلام علیکِ یا باب الحوائج» دلی ای عمه پُر غم دارم امشب که دلتنگِ پدر بسیارم امشب من امشب مینشینم عمه تاصبح به امید پدر بیدارم امشب وُ مگر بابا خبر از من نداره که منزل در خرابه دارم امشب پدر جان آه و فریاد از یتیمی که جای اشکِ غم خون می بارم امشب ◾آقا جانم یا اباعبدالله اجازه بده امشب برا غصه های دلِ جگر گوشه ات در این مجلس بسوزیم، امشب میخوایم دوای دردهامونو از دست عمه ی سه ساله ی سادات بگیریم آی عاشقان ابا عبدالله آی گریه کنندگان حسین ، آی اونایی که طعم یتیمی نچشیدین قدر پدراتونو بدونید، آی مریض دارا ،آی حاجتدارا میگن یه روزی بچه های شهدا رو برای بازدید از مناطق عملیاتی جنوب به سفر برده بودن، یکی میگفت دیدم یه دختر کوچولو روی خاک ها نشست هی خاکها رو بر سر میریزه و گریه میکنه ، داره با خودش یه چیزی رو زمزمه میکنه ، نزدیک شدم ، گوش دادم شنیدم میگه: رقیه جان(خوشبحالت)۲ حداقل سرِ باباتو دیدی اما من چی حتی سرِ بابامو هم ندیدم😭 آخ عمه جان دلم تنگِ بابام شده ، کاش امشب بابا به دیدارم بیاد، (به یاد شهدا ، به یاد همه ی کسانی که بچه های کوچیک ازشون به یادگار مانده و بهانه ی بابا می گیرن) هی میگفت عمه جان من بابامو میخوام اگه بابام رفته سفر پس کی بر میگرده کودکی را که پدر در سفر است دائماً چشمِ امیدش به در است هر صدایی که زِ در می آید به خیالش که پدر می آید هر وقت تو راه شام منو کتک میزدن میگفتی بذار بابات بیاد حسابشونو میرسونه اما چرا بابام نمیاد، حرفای رقیه دل زینبُ خیلی سوزوند، هی میگفت عمه دخترای شامی به من میگن تو بابا نداری تو یتیمی😭😭😭عمه جون یتیم چیه ؟ یتیم کیه ؟(بمیرم آخه یه دختر سه ساله که معنی یتیمی رو نمی دونه) یه وقت بی بی زینب دید خرابه نورانی شد ، صدا زد برادر جان به خرابه خوش اومدی، به یاد اون ساعتی که رقیه سر بریده رو به آغوش کشید (الهی کسی دختر بی بابا بزرگ نکنه) بابا جون خوش اومدی اما چرا دیر اومدی بابا جون خیمه هامونو آتیش زدن، گوشواره هارو از گوشام کشیدن، عمه جونمو کتک زدن، بابا خیلی دلم میخواد رو زانوهات بشینم اما تو که بدن نداری😭 انقدر رقیه با سر بریده درد دل کرد دیدن دیگه آروم شده، خیال کردن رقیه خوابیده، اما همین که جلو رفتن دیدن سر بریده یه طرف رقیه یه طرف😭😭😭 لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
نوحه حضرت رقیه س 🏴 بابا رسیده است بابا کنار دختر تنها رسیده است امشب دو کام تشنه به دریا رسیده است بابا رسیده است بابا جاااان... میگم به شامیا بدونن دیگه منو یتیم نخونن مسافرم اومده و بابام همین جاست حتی اگه سر بریده اگه به خاک و خون کشیده بابای من قشنگترین بابای دنیاست یا ابتاه، یا ابتاه،یا ابتاه، یا حسین یا ابتاه، یا ابتاه یا ابتاه، یا حسین مهمان رسیده است کنج خرابه یک مه تابان رسیده است در دامن سه ساله ی گریان رسیده است مهمان رسیده است بابا جاااان... بزار بگم که این خرابه خونه ی وحشت و عذابه یه شب نشد بدون دردسر بخوابم یه گوشه از خرابه تنها تو رو صدا می زدم اما به جز کتک نداده هیچ کسی جوابم یا ابتاه، یا ابتاه،یا ابتاه، یا حسین یا ابتاه، یا ابتاه،یا ابتاه، یا حسین پر در میاورم امشب ز رازهای تو سر در میاورم تو آمدی بهانه ی دیگر میاورم پر در میاورم بابا جااااان... بهانه ام این شب آخر میخوام برم کنار اکبر هر جا بری میخوام بشم همسفر تو برات می میرم گُل زهرا کارم تمومه جون بابا محاله دیگه جا بمونم از سر تو یا ابتاه، یا ابتاه، یا ابتاه، یا حسین یا ابتاه، یا ابتاه، یا ابتاه، یا حسین
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 صدای ناله ی زینب شد ای داد عمود خیمه عباسم افتاد چه جانسوزانه نالیداز دل تنگ که بشکافد زسوزش سینه سنگ ببینیدای همه طفلان و زنها حسین از علقمه برگشت تنها خداوندا نمی دانم چه رخ داد حسین هم در کنار خیمه افتاد زحالات حسینم دارم احساس نمی بینیم دگر ما روی عباس حسین جان ای غم ودردت بجانم چه شد عباس ما ای مهربانم مگر درعلقمه رفتی چه دیدی؟ که اینسان ای برادرجان خمیدی؟ چه شدبر زانوی غم سر نهادی مگر عباس را از دست دادی؟ مگر داغ برادر دیده ای تو؟ که اینگونه زهم پاشیده ای تو بگو تا جان ندادم جان مادر چرا تنها تو برگشتی برادر؟ زعباسم بگو حالم خراب است بگوکه زینب تو دل کباب است حسین کز دیده اشک خون ببارد سرش برشانه ی زینب گذارد بیا خواهر خبر آوردم از درد دگر عباس جانم بر نگردد من وتو ای عزیز جان مادر دوباره دیده ایم داغ برادر سزاوار است دیده خون ببارد که این خیمه دگر صاحب ندارد هرآنکس تشنه آب زلال است دگر رفع عطش کردن محال است تن عباس رادر خون کشیدند دو دست نازنینش را بریدند چه گویم مشک اوچون گریه می کرد دو دست وچشم اوخون گریه می کرد چنان با گرز آهن زد به فرقش که در دریای خون کردند غرقش چه گویم خواهرم زآن جسم گلگون تمام پیکرش شد چشمه خون زهم پاشیده کردند بندبندش نمانده هیچ زآن قد بلندش دگر از آسمانم آن قمر رفت ز داغش دستهایم بر کمر رفت اگر دارم به پهلوهر دو دستم بجان مادرم دیگر شکستم نباشد درسپاه من امیری تو دیگر می روی زینب اسیری پس از عباس سردارم تو هستی سپاهم را علمدارم تو هستی بیا خوب این بیابان را ببینیم همه خار مغیلان را بچینیم عزیزانم بیابانی ندیدند هنوز خار مغیلانی ندیدند نشد تا پیکرمن پاره پاره بگیر ازگوش طفلان گوشواره دلت گردد پس ازاین پرجراحت ندارند کودکانم خواب راحت مگو «مداح» دگر ازداغ عباس که می سوزدبه سینه باغ احساس شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 آمدی جانم به قربان شما بابای من مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا من بدم می آید از طشت طلا بابای من من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش از گلویم در نمی آید صدا بابای من باورش سخت است اما راه رفتن های من سخت گردیده برایم بی عصا بابای من ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است چشم های بی حیا کشته مرا بابای من تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من حسن کردی حضرت رقیه (س)
119.8K
🍂🍁🍂 نوای کربلایی صمدی التماس دعا 🧡🧡🧡 من به فکر معجر تو ؛ تو به فکر حنجر من خواهر غم پرور من عصر فردا می شنوی ناله های مادر من خواهر غم پرور من خواهر غم پرور من رسته دل از کرببلا پا به پای اهل حرم می روی تا شام بلا من زمانی بر سر نی؛ گه میان تشت طلا می برد انگشت مرا، ساربان از پیکر من خواهر غم پرور من زینب غم دیده ی من جانم و جانانه تویی تا همیشه تا به ابد شمعم و پروانه تویی بعد زهرا تا به کنون مادر این خانه تویی می روی تا بوسه زنی غرق خون بر حنجر من خواهر غم پرور من عصر فردا می شنوی ناله های مادر من خواهر غم پرور من عصر فردا روی زمین خفته می بینی شهدا ساقی لب تشنه ی من دستش از تن گشته جدا قتلگه تا بر سر نی گشته جاری خون خدا نیمه شب یک باره طلوع می کند بر نی سر من خواهر غم پرور من عصر فردا می شنوی ناله های مادر من خواهر غم پرور من دست سقا روی زمین اربن اربا اکبر من خون من ریزد به زمین تا بماند دین خدا راه حق تضمین شود از سرخی خون شهدا زنده ماند تا به ابد هرکه چون من گشته فدا 🍂🍁🍂 🧡
4_5947161392804006832.ogg
736.1K
‍ مناجات 🍂🍁🍂 نوای آقای صمدی شب شد و از يار جدا مانده‌ام در طلبش مرثيه‌ها خوانده‌ام شب شد و اندوه به جانم خزيد از نفس سركشم آتش وزيد از غم دلدار هوایی شدم بيدل و مجنون خدایی شدم آه، ندانم به كجا رو كنم؟ آمده‌ام پيرهنش بو كنم! آمده‌ام باز گدایی كنم شِكوِه ز دوران جدایی كنم آمده‌ام باز خدا، سوی تو دست من و دامن گيسوی تو شرم ز ديدار تو دارم، خدا! گر چه نباشی دمی از من جدا آه خدايا تو پناه منی مشتری ناله و آه منی گر چه گرفتار گناهم، مدد! خسته دل از بار گناهم، مدد! گفتی اگر عاشق و مستی بيا گفتی اگر باده پرستی بيا جام به کف، لولی و مست آمدم باده خور و باده پرست آمدم آمده‌ام تا كه پناهم دهی بر در اين ميكده راهم دهی من جگر سوخته آورده ام چشمِ تر اندوخته آورده ام دامن ترديد رها كرده ام روی به درگاه تو آورده ام از همه كس غير تو دل خسته‌ام دل به تمنّای رُخَت بسته‌ام خانه‌ی دل را به غمت ساختم از همه كس غير تو دل باختم گام به امّيد تو برداشتم پای به اقليم تو بگذاشتم ياد تو در فصل پريشانی‌ام بوسه‌ی مُهری‌ست به پيشانی‌ام باز، به درگاه تو باز آمدم با دل پر سوز و گداز آمدم آه، مرا با تو سَر و سِرّي است در طلب گفتن راز آمدم پای دلم زخمی و پر آبله‌ست از سفر دور و دراز آمدم گر چه گرفتار گناهم، ولی دست به دامان نماز امدم سفره‌ی سجاده، سحر پهن شد شعرم از آهنگ تو خوش لحن شد چشم موذن به اذان باز شد مأذنه آماده‌ی پرواز شد از نَفَسَش عود پراکنده شد نغمه‌ی داوود پراکنده شد بر سر گلدسته، اذان در تپش نغمه‌ی حق نعره زنان در تپش باز کنم در، به کلید نماز تا که بگویم
🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭🥀 خون بدل دارم ز لاله دم زنم امشب از داغ سه ساله دم زنم دختری کز آه و ناله خسته بود سخت به بابای خود دلبسته بود دختری که کوهی از غم در دلش شد یتیمی و اسیری حاصلش دختری که درد شد غمخوار او با یتیمی ساختن شد کار او کربلا تا شام تازیانه خورد آخر از هجر پدر دِق کرد و مُرد یا رقیه دست من بر دامنت جان به قربان کبودیِ تنت یـا رقیـه حـوریِ نیلـوفـری نازنینی که حسین را دختری لاله ی سه ساله ی باغ حسین گو چه کرده با دلت داغ حسین؟ فاطمه ی کوچک دشت عطش بارها از سیلی دون کرده غش من شنیدم اوفتادی از شتر شد تمام پیکرت از درد پُر در بیابان تا که پهلویت شکست یا رقیه زخم جسمت را که بست؟ گفته اند هرجا که بابا گفته ای با نوازش های خولی خُفته ای گفته اند هر دم میان قافله نیشخند می زد به جانت حرمله دیده ای سه سالگی سی سال درد داغ تو دانی که با زینب چه کرد؟ نـازنین شیـرین زبـان کـاروان خون بدل شد ازفراقت عمه جان تـا سـر بُبریده بگـرفتی بـه بر عمه شد از داغ تو خونین جگر بوسه تا بگرفته ای از روی ماه رفتنت اما حکایت داشت آه صبر زینب از کَفَش بیرون شده قلب «مداح» درعزایت خون شده 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭🥀
شعرحضرت ابوالفضل(علیه السلام) همیشه روی لبم ذکر یا ابالفضل است چرا که حضرت مشکل گشا ابالفضل است دودست داده به راه خدا و پس چه عجب اگر که معنی دست خدا ابالفضل است به جمله جمله یا کاشف الکروب قسم که استجابت صدها دعا ابالفضل است نمونه است ابالفضل و در مسیر حسین کسی که شدهمه چیزش فدا ابالفضل است از ابتدا به من آموخت مادرم تنها دوای درد گرفتارها ابالفضل است چه ترس دارد از آتش چه ترس از دوزخ اگر شفاعت هر شیعه با ابالفضل است خود امام زمان گفته است می آید به مجلسی که در آن ذکر یا ابالفضل است بگیر ذکر ابالفضل با امام زمان ببین که بر لب صاحب عزا ابالفضل است   •◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇
زمینه🍃 السلام علیک یا اباعبدالله بابی انت و امی یاحسین ثارالله ميخونم با دلي بيتاب – مددي حضرت ِ مهتاب يا ابالفضل آقا امشب – حق مولا – منو درياب – منو درياب دست ِ خالي ِ منو دست ِ كريمت منم آقا گداي لطف ِ عظيمت باب ِ حاجات و كرم ، حضرت ِ ساقي دوست دارم بيام حرم ، حضرت ِ ساقي السلام علیک یا اباعبدالله بابی انت و امی یاحسین ثارالله خيمه ها در انتظاره – عمو رفته آب بياره طفل شش ماهه بي حاله – خواب نداره – بيقراره – بيقراره بچه ها قول ِ عمو نشد نداره گفته كه ميره برامون آب مياره يل ِ كربلا زده به قلب ِ دريا مشك ِ پر آب مياره حضرت سقا السلام علیک یا اباعبدالله بابی انت و امی یاحسین ثارالله توي ميدون شده غوغا – علم افتاده رو خاكا خميده از غم سقا – پشت بابا – شده تنها – شده تنها بعد عباس ديگه واي به حال ِ خيمه ميگه واي از بي كسي با گريه عمه دشمنا خيلي بدن برگرد عموجون بچه ها سيراب شدن برگرد عموجون السلام علیک یا اباعبدالله بابی انت و امی یاحسین ثارالله عمه زينب عزاداره – گوشوارم رو در مياره براي معجر ِ ماها – غصه داره – سوگواره – سوگواره ميگه آماده بشين برا اسيري دخترم داره مياد روزاي پيري بدون ِ ماه ِ حرم تاريك ِ خيمه بي حياها اومدن نزديك ِ خيمه السلام علیک یا اباعبدالله بابی انت و امی یاحسین ثارالله
نوحه🎙 سِبطُ الشّهیده ای قد خمیده در علقمه دست علمدارت جدا شد عباس تو در مکتب قرآن فدا شد یابن الزّهرا ... *گفتا پریشان بیا حسین جان بر چشم من تیر جفا و فتنه خورده سقّای تو با کام تشنه جان سپرده یابن الزّهرا ... *حیدر جَمالم بِنما حَلالم سقا شود قربان این چشم ترِ تو شرمنده هستم از سکینه دختر تو یابن الزّهرا
واحد🌾 دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا به هوای سر زلفش تو هواداری کن تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست عشق! ساکت منشین با دل من زاری کن چشم! دیدی علم و مشک به خاک افتادند قطره ی اشک تو در غربت من جاری کن بانوی تشنه لبان! دست روی سینه مَنِه لااقل بهر من سوخته دل کاری کن آب را تا به در خیمۀ اصغر برسان بعد آن بر من بی دست عزاداری کن ✍️سید محمد جوادی
واحد▪️ ای علمدار من یا ابالفضل میر و سالار من یا ابالفضل ای سپهدار من یا ابالفضل یار و غمخوار من یا ابالفضل در،خون نشسته سقا در،علقمه شد غوغا از،عطر و بوی زهرا یا قَمَرَ العَشیرَه... کرده خون گریه چشمان افلاک بر علمدارِ من با دل چاک نالۀ العطش در خیام و ساقیِ تشنگان بر روی خاک آه،غرق غم ربابه در،فکرِ قدری آبه آه،اصغرش بی تابه یا قَمَرَ العَشیره.....
دودمه🏴 ای برادر جان چرا تنها ز میدان آمدی؟ ، پس علمدارت چه شد؟ محرم زینب چرا مبهوت و حیران آمدی؟ پس علمدارت چه شد؟ *** ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ، علمدار نیامد سقای حسین(س) سید و سالار نیامد ، علمدار نیامد
شور 🎙 *ای پسر ام البنین ای یاس من/ای کعبه ی احساس من جانباز دشت کربلا عباس من ای رتبه ات بالا تر از هفت آسمان/ای گوهر والماس من جانباز دشت کربلا عباس من ای بر شب ِ غریبی ام سپیده/از داغت ای مرا چو نور دیده خیز و ببین که قامتم خمیده/ آه و واویلا...عزیز زهرا *ای ساقی لب تشنه ی آل عبا/ای پهلوان نینوا دستت جدا شد از تنت واغربتا لب تشنه برگشتی تو از شطّ ِ فرات/سقای دشت کربلا دستت جدا شد از تنت واغربتا دلگرمی و پشت و پناه لشگر/تو رفتی ای رزمنده ی دلاور من ماندم و لبهای خشک اصغر/ آه و واویلا...عزیز زهرا *ای آنکه هستی باب حاجات همه/لطف و کرم را خاتمه تو زائر زهرا شدی در علقمه از خجلت از روی سکینه یا اخا/داری دمادم زمزمه تو زائر زهرا شدی در علقمه خیز و ببین که اشک او روان است/خیز و ببین که قامتش کمان است منتظر سیلی و خیزران است/ آه و واویلا...عزیز زهرا