eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
امروزهوای روضه سقاگرفته ام امروزدل ازاهالی دنیاگرفته ام یابن الحسن(عج)بهانه دیدارحاضراست چون روضه عموی شماراگرفته ام آسیم سربه روضه ی سقارسیده ای من هم بپای منبرتان جاگرفته ام گ یاصاحب الزمان.مجلس مجلسه عموتون ابوالفضل العباسه...مجلس بنام قمرمنیربنی هاشم ابوالفضل العباس نوجوان بودیروز ازمنزل بیرون اومد.اروم اروم اومدکنارقبرستان بقیع..اومدکنار قبرای خاکی...شروع کردبه۵۵۵ حرفزدن..مادراگه من بودم نمیزاشتم اون نامرددست روی شمابلندکنه مادراگرمنه عباس بودم نمیزاشتم تازیانه بربدنت بزنند...یوقت امیرالمومنین امدن منزل.دیدن ام البنین مضطربه.چشده خانوم؟یاعلی،عباسم ازصبح ازمنزل بیرون رفته هنوزبرنگشته،فرمودند یاام البنین عباس بچه نیست.برمیگرده،امادیدن مادره دلنگرانه بچشه.اروم اروم اقااومدبیرون روانه قبرستان بقیع شدند.میدونست پسرش کجاست؟اماهرچی نزدیکترمیشدصدای نجوایی میشنید،اروم اومددیدن ابوالفضل باادب ایستاده دست به سینه هی میگه مادر..مادراگرمن بودم انروزچنان سیلی بصورت اون نامردمیزدم.دستشو میشکستم..چشده عباسم؟روبرگرداند،بابا یاامیرالمومنین.صبح که ازمنزل بیرون اومدم صدایی میومد:هی میگفت:ولدی؟صدایی ازسمت قبرستان بقیع.میگه خودمورسوندم صداازاینجا میاد.ینفرهی صدامیزد پسرم؟عزیزم؟میوه دلم امااینوبگم،صدازدمادر،من اومدم به دیدنت .یروزیم شمابیا کربلا؟اومداکجااومد؟ اون لحظه ایکه یوقت شنیدن صدازد:یااخاادرک اخا😢برای اولین بارپسرفاطمه رابرادرخطاب کرد چه شد؟تعجب کردند؟یک عمری: تومرا سیدوسرور خواندی؟ چشداین باربرادرخواندی؟ اما میگن هرکی ازبلندی میخواد.به زمین بیفته دستشوجلوصورت میگیره تاصورت ضربه نخور؟ اینوبگم؟پسرام البنین دست دربدن نداشت. عباس داره به زمین می افته؟روی اسب بود.دستاشوقطع کردن،مشک به دندان،بدن تیرباران شده/تصورشم سخته ها😢 اما ینفرداره این صحنه رومیبینه؟اونم زینب کبری است.اونم پسرفاطمه حسین بن علی😔 نگاه کردن چخبرشده؟بدن غرقه به تیر.مشک ازش اب میریزه.فرق شکافته.تیربرچشم آخ/چنان برزمین افتاد.اومدسرعباسوبه دامن گرفت.برادرم چشدعباسم؟چشداینبار مرابرادر خطاب کردی؟درنفسهای اخرش فرمودند:اقاجان مادرت فاطمه امدبسرم/اومراخواندوصدازدپسرم تااومدم زمین بیفتم،صدازد:ولدی.عباسم.مادر.. امادیدن نفس بالانمیاد.ههمه دیدن باباداره برمیگرده؟چه برگشتنی؟زینب داره نگاه میکنه؟ چشدبرادرم؟علمدارم کجاست؟ یدست به کمرویدست به قبضه شمشیر.چشدحسینم.فرمودند:زینبم.بریداماده بشیدبرااسیری.دیگه علمدارندارم😢 امامیگن: وقتی سیلی خوردی بگو یازهرا(س) وقتی گرفتارشدی.دستاتوبستن بگویاعلی(ع) وقتی بی یاورشدی بگو یاحسن(ع) وقتی تشنه شدی بگویاحسین(ع) وقتی شرمنده شدی بگویااباالفضل(ع) اما:ینفروسراغ دارم،هم تشنع بود.هم بی یاوربود هم سیلی خورد.هم شرمندش کردن.هم اسیرش کردن(آخ امان ازدل زینب)😢 💔💚💔💚
متن روضه 1 ای اهل حرم میرو علمدار نیامد یا ابوالفضل العباس ای اهل حرم میرو علمدار نیامد سقای حرم سید و سالار نیامد یاابوالفضل العباس باب الحوائج... اقا جان.... امشب اومدیم در خونه شما اقای من... آقا امشب کلیمی ها... امشب مسیحی ها میان در خونتون... دست خالی ردشون نمیکنی آقا... من که یه عمره گدای در خونه شمام.... میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا.... خدا ميدونه ... اینها همشون عاشق شما هستند... امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا... به یه امیدی اومدند آقا... خیلی ها مریض دارند... گرفتارند...حاجت دارند... سقای حرم میر و علمدار نیامد روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد... ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر... صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده... دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم... ‌ اجازه میدان بده ... ابی عبدالله فرمودند.. برادرم... يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی .‌.. تو پرچمدار منی .. عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری... تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم... این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند... هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند... فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم... صدا زد سمعا و طاعتا مولای... عباس علمدار مشک و گرفت... حرکت کرد... اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده... هی بچها میگن االعطش العطش... خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس... رفت به سمت شریعه ی فرات... دیدن مشک رو پر از آب کرد ... دست برد زیر آب... میخواد آب بنوشه اما... ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین... یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله... آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند... صداشون به ناله بلنده... هی میگن العطش... برگشت به سمت خیمه ها... یه نانجیبی خدا لعنتش کنه... دست راست حضرت رو قطع کرد... صدا زد... وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم... یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد... (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه... ای مشک تو لااقل وفاداری کن من دست ندارم تو مرا یاری کن من وعده آب تو به اصغر دادم یک جرعه برای او نگهداری کن چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد... آب روی زمین ریخت..‌. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا... فَوَقَف متحیرا متحیر ایستاد... دیگه دست دربدن نداره... آب هم نداره... با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها... در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک.... ای وای... ای وای... هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد... سر رو خم‌ کرد... ‌‌ نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد... صدای ناله اش بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا... هر کسی از بلندی بر زمین میخوره... اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه... عباس که دست در بدن نداشت... بمیرم باصورت به زمین افتاد... تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید... خودش رو سریع رساند کنار برادر... خدایا چکار کردن با برادرم... اومد کنار بدن عباسش نشست... صدا زد... گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم... بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم... بگید عموجانمون عباس برگرده... قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده... بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش... دید دستهای برادر رو قطع کردن... تیر به چشم عباسش زدند... عمود آهنین به فرقش زدند... بدن رو قطعه قطعه کردند... طاقت نیاورد... دستهاش رو گذاشت روی کمر... صدا زد... اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند... بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده... تا تو بودی خیمه ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی خیمه ها پاینده بود اصغر ششماهه ی من زنده بود تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند دستها آماده سیلی شدند
فاطمیه 🏴🏴🏴🥀 روضه حضرت عباس (ع) گریز فاطمه زهرا(ص)🥀 مداح احمد بهزادی🥀 بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمان یا رحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها هرحاجتی دارید از بی دست کربلا درخواست نماید انشالا حاجت روابشید شفای مریضها انشالا همه اموات فیض ببرند السلام علیک یا ابوالفضل العباس یا قمربنی هاشم بارگاه با صفای در کربلا دارد ابوالفضل تاقیامت عاشقان بی ریا دارد ابوالفضل هر که ازصدق وصفا بنمودرو درخانه او دیدازراه وفا جو روسخا داردابوالفضل گر دوای دردخواهی روکن درخانه او ازبرای در بی درمان شفا دارد ابالفضل تالب شط فرات آمد ولی لب تشنه برگشت همت مردانگی بین تا کجا دارد ابوالفضل قربان مرامت قربان ادبت قربان حرم و بارگاهت یا ابوالفضل یادم امدآن زمانی که حسین باچشم گریان دید درخون غوطه ورقدو رسا دارد ابوالفضل آقا ابوالفضل درروز عاشورا صدا زد حسین جان بادر برادر برادر درخون تپیده ات را دریاب صدای ابوالفضل به گوش امام حسین رسید آمد کنار بدن پاره پاره برادر دید برادر دست دربدن ندارد تیر به چشم برادر اصابت کرده فرق ابوالفضل تا به ابرو شکسته امام حسین صدا زد 😭 عباسم برادر آیا وصیتی دارید صدا زد چرا برادر سه وصیت دارم وصیت اول برادرجان خون ازچشمم پاک کن تا یک بار دیگرتو برادرم راببینم حسین جان یک بار دیگر عزیز زهرا راببینم😭 وصیت دوم تا زنده هستم مرا به خیمه مبر برادرجان چون به سکینه ات وعده آب دادم😭 مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم چراکه ز روی سکینه خجالتی دارم سکینه اب طلب کرد وپاره شد جگرم نشد که قطره ابی برای او ببرم😭 اما وصیت سوم برادر حسین جان سلام من را به خواهرم زینب برسان بگو زینب جان وقتی رفتی مدینه سلام من را به مادر چشم انتظارم ام البنین برسان انشالا هیچ مادری را چشم انتظار فرزند نکنه😭 بگومادرجان اجل مهلت نداد بیام یک باردیگر ببینمت مادر😭😭 صبابیا مددی کن که سخت دلگیرم سلام من را برسان نزد مادر پیرم بگو گذشت آمدن من دگر به وطن مادر غرض که جان تو و طفلهای بی کس من مادر😭 ایام فاطمیه وعزاداری فاطمه زهرا (ص) انشالا درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید دلها بره مدینه ، فرمودند : اسماء برایم آب بیاور وضو گرفتند ، به روایتی غسل کردند ، خود را معطر نمودند ، جامه نو به تن کرد آخر فاطمه می خواهد به ملاقات رسول الله برود ، یک جامه به بدن کشیدند فرمودند  : اسماء ساعتی صبر کن ، مرا صدا بزن اگر دیدی جواب ندادم بفرست مسجد امیر المؤمنین را خبر کنند ، اسماء می گوید: ساعتی بعد زهرا را صدا زدم ، دیدم جواب نمی دهد ، همین که جامه را از روی زهرا کنار زدم دیدم فاطمه جان داده ، صدای ناله اسماء بلند شد ، گریبان خود را چاک زد  حَسنین وارد خانه شدند اسماء هیچوقت سابقه نداشت مادر این موقع بخوابد . دوید امام حسین کنار بستر مادر همین که بدن مادر حرکت داد  دید مادراز دنیا رفته صدا زد : یا اَخاه آجَرَکَ اللهُ فی ِ الوالِدَةِ .😭 امام حسن آمد کنار بدن مادر صورت به صورت مادر گذاشت ، امام حسین صورت به کف پای مادر ، صدا می زند مادر من حسینم با من حرف بزن . اینجا صورت به کف پای مادر جوانش گذاشت کربلا هم خم شد کنار بدن علی اکبر ، صورت به صورت غرق خون میوه ی دلش علی اکبر گذاشت ، همه بگوئیم یا حسین .😭 لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات تایپ مداح اهل بیت (ع)احمدبهزادی✍ صلوات شادی روح پدرومادرم 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
❁﷽❁ سبک:صل الله علیک یافاطمه(تسبیحات) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ برلب دارم ذکــر نام تو ابوفاضـــل اسم تو زینت هر محفل عشقت حک شده توو جان و دل الله اکبر سقـــای حــــرم الله اکــــبر ارباب کــــرم تومشکل گشای دردای منی الله اکبــــرســایه ســـرم ســـقای حـــرم ابوفاضل دریای کــرم ابوفاضل(۲) آب فرات شــرمنده شد از لبای تو افتاده به زیــــر پای تو می سوزه برا غمــای تو سبحان الله از ایـن همه وفا سبحان الله ازلحظه ی وداع سبحان الله از مشـک پاره و آه ازاون سه شعبه ای که شدرها ســـقای حـــرم ابوفاضل دریای کــرم ابوفاضل(۲) دستای تو یادگار حـیــــــــدره آقا توو  دســــتای مادره آقا بهــــر روز محشــــره آقا ای سلطـان باوفا یاعباس اقای گـره گــــشا یاعباس توالگوی غیرت واحساسی ای آقای با حـــیا یاعباس ســـقای حـــرم ابوفاضل دریای کــرم ابوفاضل(۲) نهر علقم دنیای قشـنگ احســـاسه رد پایـــی از گل یاســــه مـــادر بالا ســــر  عباسه الحمــدلله مـــاه علقمــه داره سر بر زانوی فاطمه الحمـدلله  دشـــت کربلا قـــدمـگاه بانوی عــالمه سقــای حـــرم ابوفاضل دریای کرم ابوفاضل(۲) شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
بسم رب الحسین(۹) :به سمت گودال از خیمه دویدم من... ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ مــاه بنـــی هـاشـــم دوباره سقـــا شد مشک و علم بر دوش ، راهیِ دریا شد مسیـــر سقـــا بود از دلِ نخلستـــان پیش فرات آمد ساقی لب عطشــان وای از دل سقــا (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ تا چشمــای عبــاس به روی آب افتاد فـــراتِ بیچــــاره در تب و تاب افتاد مشک و پر از آب کرد شیرِ علی صولت موجِ خروشان شد فرات از این هیبت وای از دل سقــا (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ به لب نزد حتی قطــره ای از اون آب به یــاد طفــلان و تشنــگــــیِ  ارباب آب و به دریا ریخت ، تشنه ترین دریا غرق خجـــالت شد فراتِ این صحـــرا وای از دل سقــا (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ تو راه برگشتــن ، علقمــه غوغـا شد ســــاقیِ آب آور ، اسیـــرِ اعـــدا شد کمین گشود از کین ، دشمن سنگین دل به دست سقــا زد ضــربت نا غــافل امان از این غـــربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ فدا شد از غیرت ، کوه وفا ، عباس شــد اِربـاً اِربــا در راه خدا ، عباس سه شعبه شد سهم چشم ابو فاضل ضربهٔ سر خورد از  عمود نا غافل ساقـــیِ دریای کـــرم زمیــن افتاد میـــر و علمـــدارِ حرم زمیـن افتاد امان از این غـــربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ برای احوالـــش علقمـــه شد فریاد مقطـــع الاعضــا نالهٔ غــم سر داد عطر گل یاس از علقمــه پیدا شد صدای زیبــای فاطمــه پیـــدا شد دست علم گیرش به روی صحرا بود سرش به دامان حضرت زهرا بود غریب مـــادر وای (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ به اذن مادر گفت اَدرِک اخا ، عباس علقمــــه را پر کرد نوای  یا عبــاس "اِنکَسَـــرَ ظَهـــری" بر لب ثاراللــه امـان ز غمهــــــای زینبِ ثار اللـــه امان از این غـــربت (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۵/۱۵
۴ (حضرت ابوالفضل ع) تو گل ام البنینی،شیعه را حبل المتینی در خصال و خلق و خویت،چون امیرالمؤمنینی گل باغ ولا،همه امید ما کنی از شیعیان،شفاعت در جزا ابوفاضل مدد۳ شمع جمع عالمینی،بر علی نور دو عینی گل گلزار ولایت،تو علمدار حسینی الا صاحب کرم،گدای این درم دعا فرما که من،شبی باشم حرم ابوفاضل مدد۳ تو امید این جهانی،شیعه را آرام جانی بر تمام اهل عالم،چون حسینت مهربانی عزیز فاطمه،شهید علقمه بود با یاد تو،به لب ها زمزمه ابوفاضل مدد۳ کعبه ی دل ها تویی تو،شافع عقبی تویی تو در شجاعت همچو حیدر،در صف هیجا تویی تو تو پور حیدری،امید مادری در عالم تا به حشر،تو از خوبان سری ابوفاضل مدد۳ منم مهمان اباالفضل،غرق احسان اباالفضل از طفولیت شدم من،از محبان اباالفضل منم عبد فقیر،تویی مهمان پذیر ز لطف و مرحمت،آقا دستم بگیر ابوفاضل مدد۳ عمریه هستم گدایت،میهمانم در سرایت یاد دستان بریده،سوزم و گریم برایت تویی یار حسین،علمدار حسین چراغ روشن،شب تار حسین ابوفاضل مدد۳ دشمنان عترت و دین،در کمین تو نشسته با عمود آهنین از،کینه فرقت را شکسته کنار علقمه،دو دستت از جفا ز ظلم کوفیان،شده از تن جدا ابوفاضل مدد۳ تا حسین بشنید صدایت،ناله ی ادرک اخایت شد روان سوی تو و دید،دست از پیکر جدایت کنار هر دو دست،دگر از پا نشست کنار پیکرت،حسین پشتش شکست ابوفاضل مدد۳
4_6001307508633766979.ogg
1.89M
. (س) 😭 (ع) زن غساله اهسته تر بریز آب که تازه رفته این دلخسته در خواب بده اهسته غسلش را که زینب بیاد مادرش افتاده امشب مکن زهرای زینب را کفن پوش نمی بینی که زهرا رفته از هوش بخاک این خرابه کن نظاره چه خونی می چکد از گوش پاره به بازویش بکش اهسته تر دس که جای تازیانه مانده در دست کبودیهای دستش جای سنگ است ببین زهرای زینب چه قشنگ است مگر اب از فرات آورده عباس خرابه می دهد بوی گل یاس اگر رخسار این دردانه نیلی ست زن غساله اینها جای سیلی ست خودم اورا به خاکش می سپارم سرم را روی قبرش میگذارم بسازم روی قبرش سایبانی کنم هرشب برایش نوحه خوانی 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
674.6K
▪️زمزمه و نوحه تاسوعا از درون خیمه ها آید صدای تشنگان ای سپهدارم برو بر خیمه ها آبی رسان ای عموی مهربان ای امید کودکان جان من عباس من... حالیا که می روی سوی فرات آب آوری گوییا جان برادر را تو با خود می بری ای علمدار حسین یار وغمخوار حسین جان من عباس من... آن قد و بالای تو آرامش اهل حرم زود برگرد خواهرت زینب بماند محترم چشم ما ماند به راه تا که برگردی تو ماه جان من عباس من... تا که بر گوش حسين او رسید ادرک اخا برد رو به آسمان دست دعا خون خدا ای خدا آب آب آورم رحم کن من مضطرم جان من عباس من... چون رسیدش دست عباسش زتن افتاده بود تیر در چشم وسر وتن پر زخون، جان داده بود در کنار او نشست گفت که پشتم شکست جان من عباس من... مداح اهل بیت کربلایی درویشی🎤 ✍اسماعیل تقوایی