eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20230818-WA0127.
2.75M
دانلود اهنگ دشتی ای دل ای دل « صالح جعفرزاده ⊗ شروه ای دل » عزیزم گهی ●  نالم گهی شب نالم …  !! وای از بخت بی تدبیر نالم …  !! وای گهی نالم پلنگ  ● تیر خورده …  !! عزیزم گهی  ● چون شیر در زنجیر نالم …  !! عزیزم به دریا شک بردم ●  از شب …  !! ای از این ●  عمری که تلخ تلخ بگذشت …  !! ای دل به هر موجی که میگفتم غم خیش …  !! ای سری میزد به سنگو  ● باز میگشت …  !! ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
Baba-Jon-Khosh-Omadi.mp3
1.78M
بابا جون خوش اومدی 😭 ز شرار غم میسوزم به تمامی وجود ♬! دوباره باید بخونم یکی بود یکی نبود بلبلی گوشه ویرونه میخوند برای یار ♬!بعد مدت ها کنار بابا بگرفته قرار تمومِ رنج سفر رو برا یار داره میگه، از غم بچه ها و عمه داره حرف میزنه ♬! بابا جون خوش اومدی به منزل فقیرونه ♬! بیا بنشین بشنو درد دلِ یتیمونه بابا جون خوش اومدی قربون خاک قدمت ♬! به خدا دلم میسوخت رفتی سفر ندیدمت وقتی رفتی دشمنا آتیش زدن به خیمه ها ♬! برا خاطر چی میزدن کتک به بچه ها بابا جون بین همه عممونو خیلی زدن ♬! باباجون منو ببین به صورتم سیلی زدن باباجون دردت به جونم ♬! هر کی صورتم رو دیده میگه چون زهرا شده ♬! صورت مادر تو آخه مگه چطور شده؟
1_6060390392.mp3
4.36M
😭😭😭 شاه بی کفن... 💔 شعر مداحی ای شاه کفنت کو محمود کریمی 💫من کجا در بین خون و خاک دنبالت بگردم 💫آمدم تا دور جسمِ بی پرو بالت بگردم پا به پای من آمدند می آمدم و میزدند آواره شدم وای حسین ای شاه کفنت کو عقیق یمنت کو 💫بگو پیروهنت کو تنت کو 💫تا که لب را میگذارم روی رگهای بریده میزد فواره خون زخم اعضای بریده تو که دست و پا میزدی 💫وقتی زیر رو میشدی 💫صیحه زد تمام فلکوای حسین ای شاه قمرت کو کنارت پسرت کو 💫ردا و سپرت کو سرت کو 💫ای شاه کفنت کو عقیق یمنت کو آمدم اما به سختی 💫این نفس بالا می آید 💫من که رفتم از کنارت مادرم زهرا می آید پاشیده ز هم پیکرت از هم میربایند سرت 💫سینه میزند مادرت وای حسین 💫ای پیکر عریاندر این شام غریبان ببین ناله طفلان… حسین جان ای شاه کفنت کوعقیق یمنت کو 💫بگو پیروهنت کو تنت کو
بیا عمه زینب کفن کن مرا کفن در همین پیرهن کن مرا در این کنج ویران     دهم جان به جانان غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب الا همسفر هـا حلالـم کنی همه گریه امشب به حالم کنید مه نور عینم    یتیم حسینم غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب سفر نامه ی من شده خواندنی شدم کنج ویرانه من ماندنی من و شام ویران     به یاد اسیران غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب عزیز دلم  از سفر آمده به مهمانی من پدر آمده به نیزه نشسته     جبینش شکسته غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب عمـویم کنارت نبوده چرا لبانت پدر جان کبوده چرا بمیرم برایت    رقیه فدایت غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب شاعر : یوسف حق پرست
اگر دست پدر بودی به دستم چرا من در خرابه می نشستم اگر می بود بابای نکویم نمی زد شمر دون سیلی به رویم * بابا چرا سر از خاك یک لحظه بر نداری حق داری ای پدر جان زیرا که سر نداری ما را رسوا کردند با ضرب تازیانه بابا مگر تو با ما ، عزم سفر نداری * بیاای عمه جان کامشب زمرگ خودخبردارم هوای دیدن رخسار زهرا را به سر دارم خبر کن دختران شام را از بهر دیدارم که تا ثابت کنم من هم در این عالم پدر دارم * من دختر سه ساله ی حسینم در باغ دین آلاله ی حسینم نامم به لوح عشق جاویدانست دیباچه ی رساله ی حسینم امروز بیائید بریم گوشه خرابه شام ، بریم یتیم نوازی کنیم ، انشاءالله هیچ وقت دختر بی بابا در زندگیت بزرگ نکنی ، امروز حاجت دارها دست به دامن سه ساله امام حسین بزنید ، بمیرم برای زینب که هر وقت بچه های امام حسین را می زدند زینب می آمد خودش را سپر می کرد ، صدا زد عمه جان : مگر ما بلبلان لانه نداریم         به جز ویرانه کاشانه نداریم همه رفتند سوی خانه خویش        مگر ای عمه ما خانه نداریم رحمت خدا بر آن چشمی که برای حسین و بچه های حسین گریه کند ، انشاءالله کنار حرمش گریه کنی. امروز بیائید بریم گوشه خرابه شام ، بریم یتیم نوازی کنیم ، انشاءالله هیچ وقت دختر بی بابا در زندگیت بزرگ نکنی ، امروز حاجت دارها دست به دامن سه ساله امام حسین بزنید ، بمیرم برای زینب که هر وقت بچه های امام حسین را می زدند زینب می آمد خودش را سپر می کرد ، صدا زد عمه جان : مگر ما بلبلان لانه نداریم         به جز ویرانه کاشانه نداریم همه رفتند سوی خانه خویش        مگر ای عمه ما خانه نداریم رحمت خدا بر آن چشمی که برای حسین و بچه های حسین گریه کند ، انشاءالله کنار حرمش گریه کنی. صدا زد عمه جان : دوست دارم که شب هجر پدر سر گردد          دیده از دیدن او باز منور گردد من دعا می کنم ای عمه تو آمین بر گو        کز سفر باب من خسته جگر بر گردد عمه دلم براب بابا پر می زند ، عمه دلم تنگ شده می خواهم بابایم را ببینم ، از کربلا تا شام هر وقت این دختر بهانه باب می گرفت عوض اینکه نوازش کنند با تازیانه آرام می کردند . آمد چو یار آشنا آرام شو ، آرام شو دیگر شدی از غم رها ، آرام شو ، آرام شو گفتی پدر جانم چه شد ، گفتم که درمانم چه شد این است پدر ، این است دوا ، آرام شو ، آرام شو  **************** ببین ای پدر شدم از این ویرونه خسته بین ای پدرکه پروبال من شکسته   ببین ای پدر رو صورتم جای یه دسته بی سامونم دل خسته کنج ویرونم   بالاخره دیدید امشب مردم اومد باباجونم وای صورتم نیلی و سوخته معجرم  وای شدم آخر عمر مثل مادرم وای بابایی بابایی بابایی حسین ببین ای پدر درد و غم و رنج اسیری ببین ای پدر تو حال و روزگار پیری ببین ای پدر شکسته دندونای شیری شبها بابا رو خاک ویرونه تنها سرم و میذارم و میبینم سرت رو نیزه ها وای صورتم نیلی و سوخته معجرم وای شدم آخر عمر مثل مادرم وای بابایی بابایی بابایی حسین بیا ای پدر بی تو بهارمن خزونه بیا ای پدر بیین چشام کاسه خونه بیا ای پدر ببین که قامتم کمونه خون میباره هنوز از این گوش پاره بیا ببین که سه سالت بابا نداره گوشواره وای صورتم نیلی و سوخته معجرم وای شدم آخر عمر مثل مادرم  ************ دلها را ببریم خرابه شام ، برای دختر سه سالة ابی عبدالله گریه کنیم ، بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید . صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد . دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچة کوچکی بهانه بابا بگیرد او را نوازش می کنند ، برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد : بابا جانم که رگهای گلوی ترا بریده ، بابا که محاسن تو به خون سرت خضاب کرده ، هی ناله زد ، گریه کرد ، یک وقت هم دیدند آرام گرفت ، زینب فرمود : آرام باشید رقیه دوباره به خواب رفته بگذارید مقداری استراحت کند اما وقتی نزدیک آمد دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ، صدا زد : رقیه جان دید جواب نمی دهد یک وقت هم نگاه کرد دید رقیه جان داده .  ************ دختر دُر دانه منم      به کنج ویرانه منم        عمه چه آمد به سرم           چرا نیام پدرم      الله اکبر، الله اکبر امروز می خواهم نوحه بخوانم، همه با من بخوانید:   دختر در دانه منم       به کنج ویرانه منم           عمه چه آمد به سرم        چرا نیامد پدرم      الله اکبر، الله اکبر  
یک وقت دیدند غلامی آمد یک طبق هم در دستش است. یا الله! یا الله! این بچه دوید جلو روپوش را از روی طبق برداشت، دید سر بریده حسین(ع) است. عمه بیا گمشده پیدا شده                           کنج خرابه شب یلدا شده                      پدر! فدای سر نورانیت سنگ جفا که زد به پیشانی ات                بس که دویدم عقب قافله                      پای من از ره شده پر آبله   سر بابایش را به سینه چسباند. صدا زد: بابا! چه کسی مرا یتیم کرد؟ یک وقت دیدند این بچه دیگر ناله نمی کند. وقتی زیر بغل بچه را گرفتند دیدند رقیه جان داده است.  
گریه می کرد، بهانۀ پدر را می گرفت. هر چه به او می گفتند پدر به سفر رفته و منظورشان سفر آخرت بود، آرام نمی شد. تا یک شب خواب پدر را دید. وقتی بیدار شد خیلی بی تابی کرد. هر چه خواستند او را ساکت کنند، نشد. بلکه بی تابی اش بیشتر شد. زنان و دختران دیگر اختیار از دستشان رفت، از گریه و حال او به گریه افتادند.   منتخب تریهی می گوید:   زنان و دیگر دختران با گریۀ او لطمه به صورت می زدند، خاک خرابه را به سر می ریختند و مو پریشان می کردند و این همه ضجه و ناله یزید را از خواب بیدار کرد. پرسید: چه خبر است؟ خواب دختر را گفتند. گفت: سر پدر را برایش ببرید، بچه است، متوجه نمی شود، دیدن چهر ه پدر آرامَش می کند. سر را در طبقی که روپوشی رویش انداخته بودند آوردند پیش بچه گذاشتند.   گفت: من طعام نمی خواستم، من پدر می خواستم. گفتند: پدر آمده است. وقتی روپوش را برداشت، سر بریده را دید، با آن دستان کوچک سر را برداشت و به سینه گرفت. مرتب می گفت:   پدر، چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرده است؟ چه کسی رگ هایت را برید؟ چه کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟ پدر چه کسی به فریاد یتیمان برسد؟ چه کسی از این زنان غصه دار پرستاری کند؟ چه کسی از این زنان شهید داده و اسیر دلجویی کند؟ چه کسی به فریاد این چشم های گریان برسد؟ پدر، کدام دست موهای پریشان این بچه ها را نوازش کند؟ پدر، بعد از تو تکیه گاه ما کیست؟ وای بر حال زار ما، وای بر غربت ما، پدر، ای کاش برایت بمیرم.   پدر، ای کاش پیش از این کور شده بودم و این منظره را نمی دیدم. و بعد لب بر لب پدر گذاشت، چنان گریه کرد که غش کرد، ولی وقتی او را حرکت دادند دیدند از دنیا رفته است. حضرت زینب سلام الله علیها در بیان آنچه در طول سفر از مدینه تا مدینه برایشان گذشته بود می فرماید: در هر منزلی با مصیبتی روبرو شدیم تا در خرابه شام که جور و جفا بر ما کامل شد لکن مصیبت برادر زاده ام رقیه در آن خرابه قدم را خم و مویم را سفید کرد.
نوحه حضرت رقیه(سلام الله علیها) بـوی بابا  بـر مشامم میرسد(2) عمه جان امشب امامم میرسد(2) می نشینم تا سحر در راه او بوسه میگیرم زماه روی او برجهان امشب امامم میرسد عمه جان امشب امامم میرسد ------------- ای اسیران بشنوید آوای من میرسد امشب ز ره بابای من امشب آن ماه تمامم میرسد عمه جان امشب امامم میرسد -------------- ای یتیمان ناله وزاری کنید عمه زینب را شما یاری کنید برشما هردم سلامم میرسد عمه جان امشب امامم میرسد                          یوسف حق پرست(غریب)
. . . 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ای وای... ای وای... ‌من نمیدونم چی به آقا گذشته 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید یا صاحب الزمان از امام سجاد پرسیدن... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام...الشام... الشام 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید 🔳 حتما شنیدید وقتی فاطمه معصومه به شهر قم آمد مردم با معرفت قم چه قدر باشکوه از خواهر امام رضا استقبال کردند ... اما یا فاطمه معصومه، چه استقبالی شد از عمه جانت زینب تو شهر شام… دل عالم بسوزه برا دردای دل دخترِ علی، بی بی زینب .. سه روز اسرارو جلو نگه داشتن مردم شهرو آذین کردند ، لباسای قیمتی پوشیدند آخ اومدن استقبال بی بی ، چه استقبالی  شد... بجای دسته های گل، سنگ زدند و خاکستر ریختن آتش می‌ریختند… . یا امیرالمؤمنین ای ارض و سما خاکِ رهِ قنبرِ تو ای گردش کائنات بر محور تو بنما قدمی رنجه به دروازه شام افتاده به شمر؛ حاجت دختر تو . حضرت  زینب(س) در ورودی به قاتل برادرش شمر لعنت الله علیه می‌گفت: دو حاجت دارم یکی آنکه نیزه‌داران سرها را از میان ما زنان بیرون برند دیگر آنکه ما را از راهی ببر که اجتماع خلق کمتر باشد. اما چه کردند؟ اول سنگشان زدن ، خاک و خاکستر به سرشان ریختند مقابلشان زدن و رقصیدن امان از دل زینب خیلی که تو شهر گرداندن خسته شدند یه جایی رو زمین نشاندن  سراها را به شاخه آویزان کردند روضه من همین جمله است نگهبان سر ها میگه از خستگی سرم را به قبضه شمشیر گذاشتم از گوشه چشم نگاه می کردم دیدم یه دختر بچه ای آرام بلند شد اومد مقابل سر بریده بابا دستهای کوچکش دراز کرد سر رو بغل بگیره قدش نمیرسه میگه دیدم شاخه خم شد سر بابا رو بغل گرفت صورت بابا رو می بوسه سرهم دختر رو داره میبوسه حسین جان)) (اوج) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب (حسین جان) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب ▪️منه غمدیده کجا بزم شراب آخ داداش ▪️خیزران تا که به لبهایت خورد ▪️گفتم ای کاش که زینب می مرد یه وقت دختر علی سرشو بالا کرد ، آخ دید چوب یزید بر لب و دندان حسین… چه کشید بی بی زینب … (دشتی)(فرود) 🔘آخ مزن ظالم حسین مادر ندارد 🔘غریب است و کسی بر سر ندارد 🔘تنش در قتلگه افتاده پر خون  🔘دگر انگشت و انگشتر ندارد 🔘مزن چوب جفا ای بی مروت  🔘دگر این تشنه لب سقا ندارد ✨حسین … آرام جانم ✨حسین … روح و روانم ✨حسین… سالار زینب ✨حسین… غمخوار زینب ✨حسین… دلدار زینب .
. از همون بچگیام تا به حالا شب و روز لعن امیه میکنم همه ی دارو ندارم و فقط نذر حضرت رقیه میکنم نذر اون خانومی که سه سالشه ولی کار صد تا دریا می‌کنه با همون دست کوچولوش به خدا تموم گره ها رو وا میکنه معذرت می‌خوام من از سادات جمع معذرت می‌خوام من از امام رضا(ع) با اجازه از امام عصرمون میخونم روضه از عمه ی شما چه جوری بگم من از مصائبش کاش دروغ باشه تمومه روضه ها آخه کی دیده که یک سه ساله و این همه کوه مصیبت و بلا بی بی جان شما کجا و غربته کوفه و کرببلاو شهر شام واقعا سخته برام تصورش چرا بردنت تو رو تو ازدحام شنیدم بعد وقوع قتلگاه دیگه تو رنگ خوشی رو ندیدی شنیدم وقتی که خیمه ها می‌سوخت پا برهنه رو خارا می دُویدی شنیدم یه عده بی حیا و پست معجر و النگو هاتو دزدیدن شنیدم عروسکاتو و بردن و شنیدم گوشواره ها تو کشیدن شنیدم خیلی اذیت شدی و شنیدم خیلی تو رو دادن عذاب زبونم لال شنیدم بردنتون تو و عمه زینب و بزم شراب شنیدم تو هم شبیه مادرت صورتت کبوده و یا نیلیه شنیدم این یادگاریا همه اثرات ضربه های سیلیه شنیدم تو هم شبیه مادرت یه روزه سفید شده کل موهات دست به دیوار میگیری و راه میری رمقی نمونده بود توی پاهات شنیدم برای عشقت جون دادی آخرش به آرزوهات رسیدی شنیدم توی خرابه رفتی و رو سر بابات تو هم پر کشیدی ═ ೋღݪبیڪ‌یـٰازِيـنَـݕღೋ═ .
◼️حکایت زنی از اهل شام، که می‌خواست آب و نان برای رقيه خاتون سلام الله علیها ببرد... نقل کرده اند: در شام زنی بود به نام "حمیده"؛ پسری داشت به نام "سعید". روزی پسرش غبارآلود آمد خانه؛ حمیده پرسید: کجا بودی؟ گفت: به دیدار اسيران رفته بودم؛ از مدینه پیامبر صلی اللّه علیه وآله بودند. حمیده برخواست آمد سمت خرابه؛ دید غلامان زنگی و ترکی و رومی با لباس سرخ ایستاده اند بر در خرابه و به کسی اجازه ورود نمی‌دهند. حمیده دید طفل کوچکی آن قدر گریه کرده که چشمانش متورم شده و یک طرف صورتش خاکی است. حمیده پرسید: شما کیستی؟ حضرت رقيه سلام الله علیها فرمود: دختر امام حسین علیه السلام از پدر و عمویش پرسید؟ بی بی فرمود:همه را کشته اند. حمیده گفت: کاری نداری انجام دهم؟ حضرت با صدای آهسته فرمود: قدری آب و نان می خواهم. حمیده رفت آب و نان آورد،هر کار کرد نگهبانان نگذاشتند،پنج مرتبه تلاش کرد در آن شب نتوانست آب و نان را برساند تا اینکه صبح آمد دید جمعی از زنان دور قبری خاکی گریه می کنند. زینب کبری صلوات اللّه علیها رو به حمیده فرمود: آب و نان را برگردان که آن دختر دیگر بین ما نیست... 📚مقتل خطی جامع المجالس ص١٢٩
. سلام_الله_علیها ۷۹۶ یتیم گیر آوردنت سیلی زدن تو دهنت فدای بابا گفتنت باتازیانه زدنت یتیم گیرآوردنت توکوچه ها کشیدنت سیاه گشته بدنت شدکفن توپیرهنت یتیم گیرآوردنت لگد زدن به تو همه شدی شبیه فاطمه عمه میگفت بازمزمه یتیم گیرآوردنت زخمی شده چقد تنت بزم شراب بردنت برا کنیزی خواستنت یتیم گیرآوردنت **** .👇
29146-1688282191256.mp3
1.54M
به سبک (اومدم دوباره بادل هزینم) این روزا درسته/ تار می بینه چشمام کشته منو امشب/ زخمِ چشمِ بابام قلب من رو زخم کرد/ زخمِ رو پیشونیت دخترت بمیره/ واسه لبِ خونیت از زندگی بی تو سیرم برای زخمات بمیرم با دست لرزون نمیشه خاکِ موهاتُ و بگیرم بابا موهات چرا بهم دوخته شده انگار مثل موهای من سوخته شده۲ * [بابا حسین مَنِ الذي اَيتَمَني] ۴ بند ۲ کاش میشد که از تُو/ روموُ بپوشونم تا نبینی ردِ/ سرخیِ رو گونم بی بابا که باشی/ درد تو زیاده دشمن تُو من رو/ زجر بدی داده درد از تنم رفتنی نیست زخمای من گفتنی نیست عمه میدونه کبودی از رو تنم شستنی نیست صورتم شد شبیه گلهای لاله گریه میکرد واسم زن غساله۲ * [بابا حسین مَنِ الذي اَيتَمَني] ۴ بند ۳ چیده شد گلت از/ شاخ و برگ و ساقه دل خونم بابا از/ خاطره‌ی ناقه کار من شب و روز/ اشک و اضطرابه سهم تو تنور و/ سهم من خرابه اون مرد شامی اهلِ ناسزا و ستیزه رسیده کار به جایی که صحبت از کنیزه سیلی زدن به صورت منی که تو شهرمون بهم میگن ملیکه۲ * [بابا حسین مَنِ الذي اَيتَمَني] ۴ . حسن کردی روح الله نوروزی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
آمدی جانم به قربان شما بابای من مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا من بدم می آید از طشت طلا بابای من من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش از گلویم در نمی آید صدا بابای من باورش سخت است اما راه رفتن های من سخت گردیده برایم بی عصا بابای من ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است چشم های بی حیا کشته مرا بابای من تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من حسن کردی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
7773.mp3
688K
کی دیده ، سه ساله دختری راه بره ، با قدِ خمیده کی دیده ، یه دختر بچه ای پشت ، مرکبها می‌دویده کی دیده یه دختر شاه و سیلی صورتش و دریده سخته ، ببینه آسیبی سخته ، سه ساله شه بی بی سخته ، وقتی که خواب باشی سخته ، بایه لگد پاشی ای وای رقیه جان ای وای ** سر من ، فدای سر تو کی زده ، پر تو شکسته خیر نبینه ، الهی بابا اونی که ، سر تو شکسته خدا نگزره از اونی که دل دختر تو شکسته بابا ، دخترای اینجا میگن ، نداری تو بابا بابا ، به ماهاخندیدن با دست ، مارو نشون میدن ای وای رقیه جان ای وای شعرو سبک:کربلایی ابوالفضل آلوئیان ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
؛ ؛ ؛ تنها نه این که داده رزق نوکران را بخشیده آب و نانِ بنده پروران را معشوق‌ها، دلداده‌ی حب الحسین‌اند عشقش مُسَخَّر کرده قلبِ دلبران را هرکس که مشمولِ نگاهِ رحمتش شد هرگز نمی‌خواهد عطای دیگران را گریه برایش خیرِ بی مانند دارد حتی مقرب می‌کند پیغمبران را نامش که زینت‌بخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی می‌بَرد نوحه‌گران را دیوانگی ما در این میخانه، لطف است بخشیده زهرا این جنونِ بیکران را یک عمر داغ سینه‌ی عریان ارباب آتش زده جان و دلِ جامه‌دران را ** باید چگونه با پر زخمی، عقیله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را؟! باید چگونه زینب کبری ببیند در شام، بر کام امامش، خیزران را؟! ✍ ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
◾نوحۂ حضرت رقیه(س)◾ سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2) به گوشِ جان آمده گویا صدایی طفلِ یتیمِ خسته کرده نوایی با حالِ حزن واندوه گوید پیاپی بابایی، بابایی، بابا کجایی سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2) خرابه غوغا شده با آه وناله یتیم نوازی کنید بهرِسه ساله اشکای نم نم داره بی بی رقیه زندگی بعد از پدر براش محاله سوی خرابه رَوید با گلِ لاله برای دیدار طفلِ سه ساله(2) امشب بگیر دامنِ دخترِ ارباب که بهرِ بابا شده دلش چو بیتاب اگرچه طفل است ولی داردکرامت مشکل گشایی کند این دُرِّ نایاب سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله برای دیدارِ طفل سه ساله(2) دخترِ ناکام شد بابِ مناجات بهرِ تمامِ عالم قبلۂ حاجات امشب بگو رقیه،بی بی دخیلم طفلِ سه ساله ولی عمۂ سادات سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2) کنارِ رأسِ پدر مرغ خوش الحان زِ داغِ بابا رَوَد از تن او جان اهلِ خرابه همه با حالِ مُضطر زینبِ خونین جگر گشته پریشان سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2) یارب بحقِ اشکِ چشمِ رقیه بده تو مرهم روی زخمِ رقیه (هستی)بگو زِ داغ وغمِ رقیه (پرویزی)خوانده توی بَزمِ رقیه سوی خرابه رَوید با گُلِ لاله برای دیدارِ طفلِ سه ساله(2) التماس دعای فرج🤲🏻 اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️ سراینده شعر: علیمحمدی📝
سید راستی: ( صلی الله علیه وآله ) مداح: •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• مدینه ای ، شهر پیغمبر، ای شهر غربت و غم مدینه ای ، حسرت و غربت ای قبله گاهِ عالَم تو شهر دلتنگی زهرا، به سوگ مصطفایی تو در داغ دوری زهرا انیسِ مرتضایی عزادار بی قراری بر مزار مجتبایی آآآآی ... مدینه بگو راز پنهان را مپوشان ز ما ، آتش جان را بپا کن ز نو ، بیت الحزان را آآآآی ... تو و صادق و باقر و سجاد تو و مجتبی ، خلوتت خوش باد مرا میدهد غربتت بر باد ( مدینه ای ، شهر پیغمبر) تکرار بقیعم من ، تربتِ عشقم همزادِ کربلایم بیا و از این همه غربت روضه بخوان برایم منم آنکه از مصیبت ها همیشه رفته از هوش مزار خوبان عالَم را گرفته ام در آغوش سراپا صبر و سکوت تویی حماسه های خاموش آآآآی ... نه خاکم ، که من آسمان هستم که با عرشیان ، همزبان هستم زیارتگهِ عاشقان هستم آآآآی ... چراغانی از ، اشک و آهم من شبستانِ خورشید و ماهم من اگر بی پناهی ، پناهم من ( بقیعم ، خاک غریبم من ) تکرار •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
مدینه جایی بین ابراست که هر ابری به دورش گریونه . یه اقیانوس خاکی اونجاست که خورشید تو عمقش پنهونه . ملائکه توی ملکوت سمت مدینه پر میزنن . تو عالم معنا تو بقیع دارن حرم درست می کنن . فرشته ها از روز ازل خادم حرم امام حسنن . یه روضه خون دائم بالا سرِ قبرش می خونه از داغش ؛ می خونه از صبرش . مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر مگه یادم میره زخم روی صورت مادر مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر . مدینه شهری توی دل هاست که اسمش دل رو می لرزونه . دلو می لرزونه قبرایی که زیر آفتاب و بارونه . دلی که شد امام حسنی دیگه زمین براش قفسه . آزاده و رهای رهاست با آسمونا هم نفسه . یه روزی زائرش میشه و به همه آرزوهاش میرسه . یه روضه خون بین مقام بالاسر می خونه از کوچه می خونه از مادر . مگه یادم میره من بودم و کوچه ی غم ها مگه یادم میره دستی سیاه که میره بالا مگه یادم میره روی زمین ناله ی زهرا . مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر مگه یادم میره زخم روی صورت مادر مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر . یه روضه خون دائم بالا سرِ قبرش می خونه از داغش ؛ می خونه از صبرش . منو بزنید مادرمو نزنید . مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر مگه یادم میره زخم روی صورت مادر مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر . مدینه ! تو با شعری که خوند دم آخر آقا می سوزی . به آیینه ش روز آخر گفت مثل روز تو نیست هیچ روزی . امام حسن خودش دلا رو برده به کربلای حسین . بخشیده روضه ی خودشو به اشک روضه های حسین . کریم عالم بود و گذاشت دار و ندارشو برای حسین . با جیگر پاره با اون تن بی حال می خونه از مقتل می خونه از گودال . ای کشته ی دور از وطن دور از وطن وای ای تشنه ی صد پاره تن ای بی کفن وای .
4_5960728610376517997.mp3
1.87M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 .. نـــــــوحــــــه شهادت امام حسن ع 🌒🌒🌒🌒🌒🌒 زینبم کن به حالم نظر ...... بردلم زهر کین زد شـــرر راحت ازاین همه غم شدم ...... خواهرم کن حسینم خبر منکه در حجره ام دست وپا میزنم جای همسر حسین را صدا میـزنم. 2 من غریبم غریبم غریبم غریب 3 🕳🕳🕳🕳🕳🕳 قاتل من شده همسرم ... . آتش افکنده پــا تا ســرم زهر نشسته به جانم دگر ...... وقت رفتن شـده خواهرم راحت از دیدن درب و دیوار شدم راحت از دیدن خون مسمار شدم 2 من غریبم غریبم غریبم غریب.. 3 🕳🕳🕳🕳🕳🕳 از غم کوثری پر دردم ... . بین خانه نظـرمی کردم بعد آن سیلی بی پروا ...... مادرم را خودم آوردم بعد آنروز شدم خسته و دلغمین بین خانه شدم بیکس و بی معین 2 من غریبم................ 🌒🌒🌒🌒🌒🌒🌒 .. . ✍ عیسی دین محمدی 💦💦💦💦💦💦💦
۱۹ پسر ارشد حیدر،حسن یا مولا هستی و جان پیمبر،حسن یا مولا تو امام سومینی ز سوی حی مبین جد تو احمد مختار بود رهبر دین پدرت حیدر کرار بود حبل متین مادرت حضرت کوثر،حسن یا مولا هستی و جان پیمبر،حسن یا مولا بحر دین را تو حسن گوهر یکتا هستی در سپهر دین حق ماه دلارا هستی بهر شیعه ی علی کعبه ی دل ها هستی بر سر شیعه تو افسر،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی تو کریم ابن کریم ابن کریمی مولی همچو احمد صاحب خلق عظیمی مولی در دل شیعه ی حیدر تو مقیمی مولی تویی مولی ذره پرور،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی بر همه عالم هستی تو عنایت داری بر همه تو لطف و جود بی نهایت داری بر همه شیعه ی حیدر ولایت داری در کرامت تویی محشر،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی در جهان تو صاحب قدر رفیعی مولی گل حیدر زینت خاک بقیعی مولی شیعیان را صف محشر تو شفیعی مولی تویی در مدینه زیور،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی شکر لله که همه عمر سعادت دارم مهر تو در دلم از روز ولادت دارم بر تو و حیدر و زهرا ارادت دارم بر منی مولی و سرور،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی همسر نامهربان تو شده قاتل تو حق گواه است چه کرده زهر کین با دل تو زد شرر بر دل و سوزانده همه حاصل تو زده بر جان تو آذر،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی آمده بهر تسلای دلت خواهر تو با دلی خون شده بنشست حسین در بر تو گرید و بر سر دامن گرفته سر تو زینبت با دیده ی تر،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی در مدینه تو حسن غربت حیدر دیدی یابن زهرا پشت در ناله ی مادر دیدی خواهر کوچک خود را دیده ی تر دیدی کشته شد محسن حیدر،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی دیدی آتش ز در خانه زبانه می زد با لگد بر در خانه وحشیانه می زد دشمن از کینه به مادر تازیانه می زد شنیدی ناله ی مادر،حسن یا مولی هستی و جان پیمبر،حسن یا مولی