eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
430 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 پشت درب خانه‌ات بر خاک، صورت می‌کِشم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پشت درب خانه‌ات بر خاک، صورت می‌کِشم تا که تحویلم بگیری، از تو مِنَّت می‌کشم بندگان مخلصت آماده‌ی مهمانی‌اند آن قدر خالی است دستانم، خجالت می‌کشم غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه هرچه خواری می‌کشم از دست غفلت می‌کشم کور خوانده نفسِ اماره، دلم در دست علی است هرچه هم باشم مگر دست از ولایت می‌کشم؟! با ولای مرتضی آقای این عالم شدم بی‌علی یک لحظه هم باشم، حقارت می‌کشم دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت می‌کشم تا که چشمم تَر شود یادِ لب خشکِ حسین جای سرمه، بر دو چشمم خاک تُربت می‌کشم دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت می‌کشم یک توسل بر رقیه حاجتم را می‌دهد بی‌خودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت می‌کشم دیده‌ای بابا مرا؟! همراه عمه‌های خود... در سنین کودکی درد اسارت می‌کشم *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. |⇦•بر نفس خود دچارم... و توسل به صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم ای شمس روزگارم، یابن الحسن اغثنی از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم از شرم بی‌قرارم، یابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم می‌آیی؟ بالاسرم می‌آیی هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی هستم فقیر خوانت، بر لطف بی‌کرانت خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی مانند والدینم، گریه‌کنِ حسینم این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی عقده گشاییم کن، کرب و بلاییم کن دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
حاج سید رضا نریمانی4_6003586267957172314.mp3
زمان: حجم: 31.55M
🔊 بخش اول | از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ من مانده‌ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟ از نعمت سرمایه‌ی خود، بهره نبردم سرمایه‌ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟ گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟ یکبار نگفتم به خودم، لحظه‌ی غفلت آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟ از بس که نچرخیده زبانم به مناجات شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟ غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟ دلبسته‌ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟ درمانده‌ام از معرفت حق که مرا هم با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟ مقصود، علی باشد و فردوس بهانه‌ست بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟ صد شکر که در خیل محبین حسینم خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟ در کوفه همه پشت به ارباب نمودند حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟ از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟ ✍ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حاج سید رضا نریمانی4_6003586267957172314.mp3
زمان: حجم: 31.55M
🔊 بخش اول | از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ من مانده‌ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟ از نعمت سرمایه‌ی خود، بهره نبردم سرمایه‌ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟ گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟ یکبار نگفتم به خودم، لحظه‌ی غفلت آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟ از بس که نچرخیده زبانم به مناجات شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟ غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟ دلبسته‌ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟ درمانده‌ام از معرفت حق که مرا هم با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟ مقصود، علی باشد و فردوس بهانه‌ست بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟ صد شکر که در خیل محبین حسینم خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟ در کوفه همه پشت به ارباب نمودند حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟ از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟ ✍
|⇦•آلوده دامانم... ومناجات با خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت در دست‌های خالی‌ام حتی کلافی نیست یکبار شد توبه کنم مردانه برگردم؟ شرمنده‌ام که توبه‌ام چون بُشرحافی نیست هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن یارب! چیزی بگو! بخشیدنِ تنها که کافی نیست سرچشمه‌ی توحید امیرالمؤمنین باشد این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست تا نورِ راهم از نجف هست و از ایوانش راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست گفته می آید وقت مرگ و در کنارم هست حق است حیدر، وعده هایش را خلافی نیست لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست درد علی اما، شکاف سینه‌ی زهراست زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست دور سر حیدر چنان پروانه می‌چرخید آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟! بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می‌دوخت سهم حسینش جز لباس دست‌بافی نیست ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می‌فهمید پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست شاعر:
. |⇦•آلوده دامانم... و مناجات با خدا ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت در دست‌های خالی‌ام حتی کلافی نیست یکبار شد توبه کنم مردانه برگردم؟ شرمنده‌ام که توبه‌ام چون بُشرحافی نیست هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن یارب! چیزی بگو! بخشیدنِ تنها که کافی نیست سرچشمه‌ی توحید امیرالمؤمنین باشد این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست تا نورِ راهم از نجف هست و از ایوانش راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست گفته می آید وقت مرگ و در کنارم هست حق است حیدر، وعده هایش را خلافی نیست لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست درد علی اما، شکاف سینه‌ی زهراست زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست دور سر حیدر چنان پروانه می‌چرخید آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟! بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می‌دوخت سهم حسینش جز لباس دست‌بافی نیست ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می‌فهمید پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
دلتنگ و خراب آمده‌ام باز رو به راهم کن مسیح من بِدَم و عاری از گناهم کن نیامدم به تمنای آب و نان سویت کمی به حُرمت ام البنین نگاهم کن فدای جُون شوم، روسپید عالم شد نگاهِ لطف به ظرفِ دلِ سیاهم کن عطا به جای خودش، جای این همه گریه... برای سینه زنت، ذوالکرم دعا هم کن به زیر بارِ گران علامتت گفتم: گذر ز توشه‌ی سنگین اشتباهم کن مُقدم است به کارم، همیشه کار شما بیا و پیرِ همین راه و دستگاهم کن عجیب دلهره دارم به کربلا نرسم برات کرب و بلای مرا فراهم کن میان گودیِ قبرم، زمان تلقینم اسیرِ روضه‌ی گودیِ قتلگاهم کن زمان تشنگیِ حشر، یاد تشنگی‌ات جواز گریه بده، غرقِ اشک و آهم کن ✍
. ، وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان غم بر دلت نشست، حدیث کسا بخوان حبل المتین، تمسکِ بر دامن علی است تا رشته ات گسست، حدیث کسا بخوان آسان شود مقرب آل عبا شدن جبریل شاهد است، حدیث کسا بخوان روزی خلق در گرو امر فاطمه است ای عبد تنگدست، حدیث کسا بخوان وقتی که بغضِ دوریِ از صحن کربلا راه گلوت بست، بخوان وقتی تمام دهر به تو پشت می کنند وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان شاعر: ........................... جبـرئـیل آورده از ســـوی خــدای پنـــج تن آیــه ی تطهـــیر را بهـــر ثــنـای پـــنج تن خـــالق عـــرش و زمـین و آســمان و کائـنات افـــریده هــر دو عــالـم را بــرای پنـــج تن چشمـه ی نورند و در عــرش خدا روشنگرند روشـــنی کهکشـــانـها از ضـــیای پنــج تن اب و خــاک و باد و اتش را تو بنگر در جهان چار عنصــر هســـت در تحــت لوای پــنج تن توبه ی ادم که شــد در مسجـــد کوفـه قبول مستجـاب از خمســــه ی ال عـــبای پنــج تن کشتـی نـوح نبـــی اله اگـــر ایمـــن گــرفـت بـوده در طوفــان بـه امـــر ناخـدای پنج تن اتـش نمــرودیان چــون شد گلستان بر خلیل نار سـوزان همچــو گل شد از عطا ی پنج تن خاتـــم پیغمبـران احمـــد چـو رفت ازین سرا ماتـــم و بــزم عـــزا شـــد در سرای پنج تن پهلوی زهرا ز در بشکست ومحسن شد شهید محسن ششماه جانـــش شد فــدای پنـــج تن پعد پیغــمبر چــو زهـــرا رفـــت از دار فــنا احمد و زهرا شــده کــم از کــسای پنـــج تن شد به محراب عبـادت کشــته در ماه صیـام شــیر حــق مولا علی و ان صــفـای پنــج تن زهر کین زد شعله ها بر جسـم وجان مجتبی کشته ی زهـر جــفــا شــد مجتــبای پنج تن کر بلا و کــشته هــای بـی کفـــن روی زمین لاله ها پرپر شــده بهـــر بـقـــای پـــنج تـن ســـرور ازادگان مــولا حســـیــن ابــن علی کشته ی راه خــــدا و در رضـــای پنـــج تن زینب کبــــری چــــو امــد در کنـــار قتـلگاه با تعجــــب گفـــت ای مهـــر ولای پـــنج تن گر حسین من تویی ، پس کو سر و پیراهنت خواهرت زینب شده ݟــرق عــزای پــنج تــن شعر ماتم خیز "حلوایی"پر از درد وغم است چـون که از دل او سـروده در رثای پنــج تن شعر:حاج محمود حلوایی
. از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن بی نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن" من صدایم در نمی آید... خجالت می کشم در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن هر شبم بی ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت پس بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن من جوانی کرده ام آخر سرم خورده به سنگ با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن معجزه می خواهد آخر این دل آلوده ام با ولای مرتضی در سینه ام اعجاز کن یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین جلوه ی رحمانی ات را باز هم ابراز کن سینه زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن و... ...بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن چاره ای بر تیر آن ملعون تیر انداز کن دستبافم را به غارت برده اند، ای بی کفن چادر من را بگیر و زود رو انداز کن .
Mohjat.NetShab 29 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net].mp3
زمان: حجم: 5.28M
شب آخر ماه رمضان 1403 آمد ندا که وقت اقامت تمام شد چشمی بهم زدیم و ضیافت تمام شد یار دلم دعای ابوحمزه الوداع صد حیف انس ما به چه سرعت تمام شد کم میکنیم زحمت خود را و میرویم ای میزبان ببخش اذیت تمام شد مانند ابرهای بهاری دلم پر است ماه نجات و بخشش و رحمت تمام شد ای وایِ من اگر دوباره شوم تحبس الدعا باید چه کار کرد ماه اجابت تمام شد هر شب به یاد صحن نجف مست میشدیم شبهای دلنشین زیارت تمام شد گفتند نماز و روزه و حجم فقط علیست گفتند با علیست که دِینت تمام شد او یکه جانشین بلافصل مصطفاست روز غدیر بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در برم دلتنگی اش به وصل شهادت امام شد وقت وداع آمد و زینب به یار گفت ایام زود طی شد و فرصت تمام شد بوسه به حنجرت زدم و گریه ام گرفت پنجاه و شش بهار چه راحت تمام شد ✍ بانگی رسید وقت اقامت تمام شد .
جانم فدای آن امامی که غریب است از سنگ قبر کوچکی هم بی نصیب است   یک روضه خوان یا شاعری پیشش نمانده خاکی است قبر و زائری پیشش نمانده   نان کریمی حسن را خورد تاریخ روز وداعش را ز خاطر بُرد تاریخ   هفتِ صفر روز غم و حزنی عظیم است مَردم... زمان داغ آقایی کریم است   بی مهریِ این قوم، تنها ساخت او را حتی امیر لشگرش نشناخت او را   سردارهایش غیر زر چیزی ندیدند سجاده را از زیر پاهایش کشیدند   گرچه میان خیمه اش تنهای تنهاست درد حسن تنها همان جریان زهراست   دیوار سنگی... تو بگو او چه کشیده؟! درد عظیمی بین آن کوچه کشیده   یک روز خوش دیگر ندید از آن دوشنبه موی سرش هم شد سپید از آن دوشنبه   مردی که روزی فاتح جنگ جمل شد ایام سخت غربتش ضرب المثل شد   وای از هوای خانه ای که سرد باشد مظلوم یعنی همسرت نامرد باشد   مظلوم یعنی هی بیافتی برنخیزی خونِ جگر را روی دامانت بریزی   مظلوم یعنی تشنه باشی آب خواهی بر خود بپیچی در کنار روسیاهی   وقتش شده تا که حسینش را بجوید با کام خشک و خونی اش لا یوم گوید   مانند آن تشییعِ سختِ مادرانه ای کاش تشییع تنش می شد شبانه   وقت نمازش یک سواره فتنه کرده فتنه گر یثرب دوباره فتنه کرده   آن زن که نفرین خدا دائم بر او باد دستور بر قوم کمان داران خود داد   آورده شیخ عباس آن شیخِ مقید تیر نخستین را خودِ ملعونه اش زد   جسمی که روزی روی دوش مصطفی بود حالا اسیر مردمانی بی حیا بود   از تیرها یکباره شد یاقوت، خونی دیوارهای کوچه و تابوت، خونی   دیگر حسینش جز دو چشم تر ندارد غارت زده یعنی حسن دیگر ندارد