مدینه را غم گرفت
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
سرای هر خانه را عزای خاتم گرفت
از این عزا در عزا گلوی آدم گرفت
از آسمان بر زمین فغان نم نم گرفت
حضرت خیرالنسا غم دمادم گرفت
غم حسن با رسول به سینه با هم گرفت
حبیب عرش و زمین
پیمبر آخرین
رسول مهر آفرین
محمّد مصطفی
میان آه و فغان
نگین پیغمبران
سفر نمود از جهان
به سوی عرش خدا
دم به دم از شهر مدینه رسد آوای غم
امّت واحد شده مستغرقِ دریای غم
شیون و غوغا رسد از نایِ زمین بر سما
بر در و دیوار زمان مانده به جا جای غم
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
درون این همهمه
شکسته قلب همه
علی الخصوص فاطمه
چنان دل مرتضی
عزا شده مستمر
خمیده مولا کمر
نهال اندوه ثمر
در این دیارِ عزا
قامت مولا به عزای شه والا خمید
روح عزا بر تنِ غم بستة زهرا دمید
اشک حسن ها شده از دیده روان روز و شب
پَر زده از خانة سلطان دوعالم امید
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
دوباره بزم محن
شده عزای حسن
غریب بیت و وطن
امام حق مجتبی
به زهر أسما شهید
شده امامی وحید
نزول غم ها مزید
به روی ارض و سما
کینة عمّال امیّه شده هردم شدید
می رسد از هرطرفی بارش داغی جدید
خاک بقیع مدفن سلطان کریمان شده
بدعت تیر و کفن و پیکرِ بی جان پدید
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
چه بوسِتان غمی
چه شیون و ماتمی
چه گریة نم نمی
چکیده بهر رضا
صفر به پایان رسد
غم امامان رسد
دو چشم گریان رسد
به سینه ای مبتلا
مشهد طوس و غم سلطان خراسان رضا
بُرده دگرباره قرار از تنِ اهل ولا
سروری از سوگ حسن ، داغ رضا ، نوحه گو
بهرِ تسلاّی دلِ حضرت خیر النسا
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
شاعر محمدرضا سروری
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
#روضه
#حضرت_رسول_اکرم_(ص)
⚫️⚫️⚫️
فرمود:علی جان، بیا عزیزم،كنار من بنشین، لب های پیغمبر تكان می خورد،امیرالمؤمنین گوش مبارك رو آوردند كنار ِ لب های رسول خدا،خانه آرام،رسول خدا آرام آرام حرف می زد، علی شونه هاش تكون می خوردند، زیر لب علی فرمود:چشم. شاید فرموده باشند:علی جان حق تو رو می برند باید صبر كنی، علی گفته:چشم. اشك جاری شد،یه چند لحظه ای رسول خدا صحبت كرد با علی،علی غم فراق پیغمبر، اینكه فاطمه می خواد یتیم۵ بشه،غم بچه هاش، غم این امت،دل ِ تنگ ِخودش،همین جور گریه می كرد؛حالا این بارها می خواد بیاد رو دوش علی،علی لنگر ِ زمین و آسمان ِ، هی میگه:چشم،ولی خوب دلش به درد میآْد؛ گوش كرد و گوش كرد وگوش كرد،صدای پیغمبر آرام آرام، یه صدای زمزمه داشت می اومد فاطمه داشت نگاه می كرد، دوباره علی فرمود:چشم،سر امیرالمؤمنین پایین ِ، اصلاً بالا رو نگاه نمی كرد، شاید رسول خدا فرموده باشن، علی جان درب خانه ات رو آتش می زنند، دوباره شروع كرد پیغمبر حرف زدن، اما این دفعه آروم آروم رنگ صورت ِ مولا تغییر كرد، برافروخته شد، صورت در هم رفت، رگ ِ غضب شیر خدا متورم شد، دستاش رو فشار می داد، سر بالا آورد به فاطمه اش نگاه كرد،گفت:چشم،چشم.شاید پیغمبر گفته باشن:علی جان فاطمه ات رو میزنند، هی نگاه به فاطمه می كرد، هی میگفت:چشم، شاید داره روضه می خونه برای علی، محسنتم می كشند.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
صلوات بر شهدای کربلا
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
-------------------------
بر قافله سالار شهیدان صلوات
بر خون خدا بالب عطشان صلوات
بر شبه رسول عربی سبط نبی
اول قمر رفته به میدان صلوات
بر غیرت سردار حسین ابن علی
بفرست مدام از دل و جان صلوات
ششماهه به میدان پسر شیر حنین
برطفل رضیع به روی دستان صلوات
چون عابِس و جونْ در ره دین خدا
جان دادن عاشقان به قرآن صلوات
پروانه به دور شمع می گردد آب
بر تشنه لبان راه جانان صلوات
ای خسته دلان موقع دلداری ماست
برنم نم اشک حضرت باران صلوات
بر ساجد عابد که به تب می سوزد
بر حکمت آن خالق سبحان صلوات
برشقایق بی سر و مجروح به دشت
بر حسین با پیکر عریان صلوات
زینب که بود قافله سالار حرم
براشک دوچشمِ طفلِ گریان صلوات
بر اهل خیام در سفر کوفه به شام
بر جمله غریبان و اسیران صلوات
---------------------------------
شاعر و ستایشگر اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
༺༺༻༻༻
*«بســــــمه تعالـــی»*
*«روضه پنج تن علیه السلام»*
ترکی..
به وقت عاشقی، میخوانم امشب
بسم ربّ الـمهـدی زهرا، عزیز حضرت طاها
به نام حضـرت طاها،به نام نامی پیغمبر خاتم، امیـــر عالم وآدم
به نام حضرت مولا، امیرالمـوئمنیـــن، شاهـنشـه والا،
به قدرو کـوثرو طاها،
به نام حضرت زهرا، فاطمه ام ابیــــها سیدة النساالعالمیـن.
به دستان کریم مجتبــی وبه نام نامــــی آقای دشت نـــیـنوا، که امضا گردد این شعر کیمیا به نام پنج تن حالا،
༺༺༻༻
*ان شاءالله مجلـس حضرت زهرا بِــیَــنَـن مجلس اولا، نظری اولا، عنایتی اولا، حاجـتلریـمیـز روا، دعالریمیـز مستـجاب اولا،*
༺༺༻༻
*السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله صلوات الله علیه*
*السلام عیلک یاامیرالموئمنیـن یاعلی بن ابیطالب ع*
*السلام علیکِ یافاطمة الزهرا، سیدةالنساالعالمین*
*السلام علیک یاابامحمد یاحسن بن علی یامظلوم*
*السلام علیک یاسید الشهدا یامظلوم یا حسبن بن علی ایها الشباب اهل جنة*
༺༺༻༻
شمس دین غروب ایلین زمان
دوره سین آلوبدی ستاره لر
برج عصمتین بدری فاطمه
مجتبی کیمی ماهپاره لر
سس سسه ویروب ایتدیلر نوا
بال و پر شکسته هزاره لر
وای بابا دیوب گوزیاشین توکر
گل یوزه شه کربلا بوگون
༺༺༻༻
*«ناگهان قاپو دوگولدی»*
*«گئت قزیم آچ قاپونی مهماندی عزرائیل منه»*
قاپی دوگولدی گیدوب گلدی آچدی فاطمه اول جلالتلی قاپونی
گوروبدی بیر عرب آماده اولوپ عرض حاجتینه
جهانِ جسمینی ترک ایتدی روحِ پیغمبر
یومولدی نرگس مخموری تک ،گوزل گوزلر
علی اگلدی دوداقلارینی قویوب گوزینه
صورا عباسینی چکدی او حضرتین یوزینه
سرشگ حسرتیلن دولدوروب گوزین چکوب آه
دئدی قوتاردون اوزون ایندی یا رسول الله
سنوبدی سّد دلیم داشلانور جماله سئلیم
دیزیمده قالمادی طاقت عم اوغلی سیندی بلیم
بو سیل خونـیــــدی دیلدن جماله باغلــــیورام
شکسته دیل قیزون اوخشور سنی، من آغلیورام
غرض اینکه ائیتدیگین وصیت نظرلردن دوشجاخ
فدک اوسته فاطمه نین سینسی اودان یاناجاخ
درگه آل رسوله اوت سالیپ قوم ظلم
عزرائیل اذن ایستیـن درگهیوی یاندیراجاخ
༺༺༻༻
*زهرا دیـور باباجان*
نه روا مجلس شورا قـورالار
رأی آلوپ درگهیـــمی یاندیرالار
نیلمیشدیم آی بابا، منه کوچه ده سیلی ویرالار
چون یاندی قاپی بیتیده غم ناله سی گلدی
ظلم عرشه چاتوپ، عرشیده ماتم سسی گلدی
یاندوخجا قاپی توسدو داغیلدی گوی اوزونده
مظلوم امامین باشینا غم سایه سی گلدی
غمون عـلینی ایلدی غم آشناسی فاطمه
گتوردی تنگه سیـنمی سینون یاراسی فاطمه
نه اولدی دردیوه دوا نه قالدی محسنون سنه
الیم بئلیمده قالدی ای الیم عصاسی فاطمه
༺༺༻༻
گلدی اووقت اولدی که کوفَــده سس دوشدی محرابیده بیــــر باش یارالاندی
طبیب عالمه بستر سالیندی
پرستاری کمکـسیـز زینب اولدی
اولدی بابا جان زینبیوین غصه نصیبی
احوالیـوه یانام یاره ویـن یوخدی طبیبی
یوردو بو غریبلیک سنی ای کوفه غریبی
قویدون آتاسیز زینبی ماه رمضــاندا
سن ملاقات ائدوسن خالق سبحانـی بابا
بس کیمه تاپشوروسان زینب نالانی بابا
بولوسن یوخدی آنام قلبیمی آرام ایلیه
آتاسیز قویما قیزون زینب نالانی بابا
༺༺༻༻
لبالب ائتدی ساقی زمانه زهر ساغرین
که پاره پاره زهریله ائدوب حسن جگرلرین
نصف شبیدی یاتـمیـشیـدی اهل مدیــنه
بیـرفاجعه اولدی که اوایش تازه دن اولماز
مظلوم آقا آهیله همان کـوزه نی گوتدی
سو ادینه عالمده بئله زهر ایــچن اولماز
ایشجک دیدی زینب جگریم گل اوتا دوندی
قارداشه باجی اولماسا تســکیـن ویرن اولماز
هئچ کیمسه غریبلیکده امام حسن اولماز
آند اولسون حسینه بیله مظلوم اولن اولماز
*دئدی حسین، قارداش*
سن باخوب بو طشته یانما، توکمه چوخ اشک بصر
من باخوب بوطشته یانّام، سالّام آفاقه شَـرر
سن گورورسن طشت ایچینده لخته خون جگر
اما من بیــر کسیـک باش، قانـلی لب دندانـی قارداش آغلاما
༺༺༻༻
اولسون سلام فاطمه بوسه ووران باشا
نوک جداده شام یولوندا دوران باشا
یاامام زمان عذر ایستورم آقاجان سن دی تامنده دیــــوم
اولسون سلام آلنینی داش سیندیران باشا
اولسون سلام مجلس ابن زیادیده طشت طلا ایچینده
قانلی گوزیــن آچیپ اوسرایه باخان باشا
حسین قارداش
نه باخان وار پوزولان حالیمه نه گوز یاشیما
یوخدور کمگیـــم چاتمور الیم حیف ابالفضل قارداشیـما
سسلورم داده گله قمچی ویریلار باشیــما
یدی قارداشی اولن زینب غم دیده منم
قلبی قانلان دولی ال باشدا حسینیم دینم
حسیــــــن ۳
روضه پنج تن آلعبا ع
التماس دعا 🙏
نبی در بستر و زهرا كنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم كمتر نوا كن
برای رفتن بابا دعا كن
شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب كبری سلام الله علیها و ام كلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یك اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت كه مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری كرد و هم مادری. پیامبر اكرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یك روز شخصی در كنار مسجدالحرام شكمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری كثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین كه این وضع را مشاهده كرد بلافاصله پدر را تطهیر كرد،لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض كرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به كار برده است. روزی كه پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیك هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می كردند. اما این دو سه روزی كه پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند. نوشته اند همین كه پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می كرد؛ زهرا گریه می كرد و می فرمود: وَاكَرْباهُ لِكَرْبِكَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) 1 همین كه پیغمبر متأثر می شد، اشك فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی كه با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تكان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می كرد{ یا بقیة الله، ان شاءالله یك شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت كنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛2 پیامبر در حالی جان دادن كه سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد كه سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.پیغمبر در خانه غسل داده شد،كفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاك سپرده شد.اَنس بن مالك می گوید: وقتی پیغمبر را به خاك سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یك خانم كنار دیوار ایستاده و گریه می كند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریك بود،جلو آمد،عرض كرد:اَنَس پیغمبر را به خاك سپردید؟ عرض كردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاك كنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاك بر بدنش فشاندید؟3 اتاق را خلوت كردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها
صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا 4
بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله كنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمة الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاك بریزند.شما را احترام كردند. وارد اتاق شدی كنار قبر پیامبر اشك ریختی.اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران كردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمةالزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران كردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاك بر بدن بابا بریزند. شما هم یك دختری و دختر اباعبدالله هم یك دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را كنار قبر بابا آزاد گذاشتند كه اشك بریزید،گریه كنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا كردند!
1-مستدرك ج2،ص451،بحارالانوارج22،ص458،منتهی الآمال،ص148
2-نهج البلاغه،خطبه197،غررالحكم،ص120،ح2103
3-سوگنامه آل محمد،ص23
4-بحارالانوار،ج79،ص106؛مناقب ج1،ص242؛مسكن الفؤاد،ص112
منبع كتاب مقتل" روضه های استاد رفیعی " ص15-13
#روضه_حضرت_رسول_اکرم(ص)
🌴🌴🌴🌴🌴
2. می باره بارون.mp3
3.53M
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
میباره بارون
روی سرِ مجنون
توی خیابون رویایی
میلرزه پاهاش
بارونیه چشماش
میگه خدایی تو «آقایی »
#اوج
من مانوسم
با حرمت آقا
حرم تو والله
برام بهشته ...
انگار دستی
اومده و از غیب
روی دلم اینجور
برات نوشته :
کربلا ، کربلا ،کربلا
اَلَّلهُمَّ الرزُقنا
کربلا ، کربلا ،کربلا
اَلَّلهُمَّ الرزُقنا
#آرام
می دونم آخر
میرسه یه روزی
کنارِ تو آروم ، بگیرم
با چشمای تر
یا که توی هیئت
یا وسطِ روضه ،« بمیرم »
#اوج
یادم میاد
که مادرم هر شب
منو میاوردش
میونِ هیئت
یادم میاد
مادرِ من ، با اشک
می گفت : تو رو کُشتن
توو اوجِ غربت
کوچیک بودم
که مادرم ،
حِرز تو گردنم می کرد
وقتی مُحرم میومد
لباس سیاه
تنم می کرد
#آرام
بزرگترای من ، منو
به مجلسِ تو بُرده ان
هوامو داشته باش، آقا
منو به تو سپرده ان
#سینه_زنی_کربلا
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
_اربعین امام حسین
سبک : راس تو میرود بالای نیزه ها
ای خاک کربلا ای خانه ی محن
با من بگو کجاست قبر امام من
ای سرزمین غم ای خاک لاله گون
با من بگو چه شد آن جسم غرق خون
ای حسینم ای حسینم ای ضیائهر دوعینم
اینجا دم غروب در بین گریه ها
با تازیانه من از تو شدم جدا
بار دگر اخا من را صدا بزن
گم کرده ام تو را ای پاره پاره تن
ای حسینم.....
باور نمیکنم هستم کنار تو
دستم رسیده بر خاک مزار تو
با اشک دیده ام خاک تو تر کنم
حاشا که من دگر بی تو سفر کنم
ای حسینم......
ای بی کفن چنین با تو روا نبود
آیا به کربلا جز بوریا نبود
غسل تن تو شد با خون حنجرت
آب مزار توست از اشک خواهرت
ای حسینم....
#اربعین
#زیارت_اربعین
#امام_حسین_ع
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
4_5926845583313601782.mp3
3.63M
بدرقه زائر کربلا
#هر که میگوید حسیـــــن زیـــــنب دعایش میکند
#شور چاوشی بدرقه زائر
دارم میرم به کربلا، بشم کبوتر حرم ....... منم به آرزوم رسیدم
دارم میرم به کربلا، آب بریزین پشت سرم ......منم به آرزوم رسیدم
دارم میرم به کربلا، من با دعای مادرم ...... منم به آرزوم رسیدم
حالا چی می خوام از خدا، دیگه شدم حاجت روا
مارو طلبیده حسین ،برا حرم کربلا
سلام کرببلا ...... سلام کرببلا
همین خوبه امام رضا، امروز و فردا میکنه .... منم به آرزوم رسیدم
بیاد ببینید که آقام، داره گره وا می کنه ..... منم به آرزوم رسیدم
داد می زنم وقتی داره، برگمو امضا می کنه...... منم به آرزوم رسیدم
کار خودشو کرده آقا، کرببلا جور شد برام ....منم به آرزوم رسیدم
اون همه سلام بر حسین، رسیده جواب سلام
سلام کرببلا ..... سلام کرببلا
دارم می رم توی حرم ،با اولین نگاه بگم...... منم به آرزوم رسیدم
سرم رو بالا بگیرم، برم تو قتلگاه بگم ..... منم به آرزوم رسیدم
غریب مادربخونم، کنار خیمگاه بگم ......منم به آرزوم رسیدم
دل منو این روضه ها، بروی لبم این دعا
حالا که میمیرم یه روز، اون روز باشم کرببلا
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#بدرقه_زائر
این دل تنگم عقده ها دارد گوئیا میل کربلادارد
ای خدا بنگرکوفیان را در کشور اسلام کشور قرآن
ای خدا مارا کربلایی کن امت مارا نینوایی کن
می روم بینم درکجا زینب شِکوه ازشمر بی حیا دارد
می روم بینم در کجا لیلا نو عروسش را در بغل دارد
می روم بینم در کجا عباس هر دو دست از تن جدا دارد
می روم بینم در کجا اکبر تیرُ در پیکر از جفا دارد
می روم بینم در کجا اصغر تیر حرمله بر گلو دارد
می روم بینم قاسم داماد در کجا دست درخون حنا دارد
این دل تنگم عقده ها دارد گوئیا میل کربلادارد
شاعر:حاج حبیب الله معلمی
#سینه_زنی_امام_حسین_ع