eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•همه بت های عالم.... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ همه بت‌های عالم، همه افتاده در چاه یه‌دفعه نغمه پیچید، صدای قُل هوالله کیه مگه که دلامونا میبره آسمون پیش پاش حقیره خدا برای خلقتش عالمی رو شاهد میگیره نفَس توی هوای اون واقعاً چقدر دلپذیره سر به‌زیر انداختیم، ما تو را نشناختیم تا که اسمت اومد، دلباختیم دلباختیم «نغمه‌ی هر آگاه، هر نفس با هر آه میخونه قلبم یا، رسول‌الله رسول‌الله» «یا رسول الله..یا رسول الله..» همه شور و نُشورم، همه عشق و سرورم همه از رحمت اوست، اگه من غرقِ نورم ثمرِ دین عشق زمین پایه‌ریز کل مکتبم بوده همیشه همه‌ جا ذکر تو همیشه به لبم مَحبت و مِهر شما بوده از ازل تاب و تبم نورِ حضرت زهرا، آفرینش دنیا ساحلیم و تو دریا، یا مولا اباالزهرا «نغمه‌ی هر آگاه، هر نفس با هر آه میخونه قلبم یا، رسول‌الله رسول‌الله» «یا رسول‌الله... یا رسول‌الله » خدا بین خلائق، از اول تا به آخر فقط گفته امیر است، علی مولا یاحیدر زبانِ قاصرم فقط اسم مرتضی رو بلده از کودکی تا پیری‌ام مِهر او با من تا لحده ذکرِ تموم انبیا ذکر یا علی‌ جان مدده داده یادم مادر، اینو تا دَم آخر هرکجا دلگیری، بگو حیدر بگو حیدر «نغمه‌ی هر آگاه، هر نفس با هر آه میخونه قلبم یا، رسول‌الله رسول‌الله» «یا رسول‌الله...یا رسول‌الله»
4_5931729231712094054.mp3
16.16M
|⇦•همه بت های عالم.... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله به نفسِ سید رضا نریمانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بعثت، انقلاب بزرگ بر ضد جهل، گمراهى، فساد و تباهی است مبعث، پیام‌آور عدالت و کرامت انسانی است.
62974_13981229144239_504652.mp3
573K
▪️نوحه سنتی شهادت امام کاظم علیه السلام داده جان موسی بن جعفر از جفا با دیده ی تر دارد از غم به پیکر نشانه ضربت سیلی و تازیانه وامصیبت مصیبت مصیبت... روز و شب اندر مناجات گشته ممنوع الملاقات اشک چشم رضا گشته جاری فاطمه می کند سوگواری وامصیبت مصیبت مصیبت... کاظمین گشته سیه پوش صوت کاظم گشته خاموش گشته معصومه زین غم عزادار می زند سینه با حال افکار وامصیبت مصیبت مصیبت... جسم تو بر جسر بغداد لعن حق بر دشمنت باد قلب مهدی ازاین غم حزین شد فاطمه در جنان دلغمین شد وامصیبت ،مصیبت، مصیبت... پیکر تو روی دوش است شیعه در جوش و خروش است پیکر جد تو شاه عطشان پاره پاره شد از سم اسبان وامصیبت مصیبت مصیبت... من گدایم در سرایت هم غلامم بر رضایت حق جدت حسین شاه عطشان دست (فرج) بگیری ز احسان وامصیبت مصیبت مصیبت... ✍ امیر رضا فرجوند
20240203_180947-AudioConverter.mp3
934.2K
▪️نوحه سنتی شهادت امام کاظم علیه السلام به دست ظالم دوران، غریبانه به زندانم گذشته سالیان و من، اسیر بند عدوانم واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا... دلم خون و جگر پاره، پریشانم پریشانم ز زهر کینه هارون، شرر افتاده بر جانم واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا... غل و زنجیر من باشد، در اینجا دست و پا گیرم ز دست من توان رفته، به خاک افتاده میمیرم واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا... ندارم همدمی اینجا، شدم دلتنگ طفلانم بیاید کاش دم آخر، کنار من رضا جانم واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا... مثال جد عطشانم، تن من بر زمین ماند زمین و آسمان بر من، به ماتم نوحه میخواند واویلا آه و واویلا، واویلا آه و واویلا... ✍ اسماعیل تقوایی.
. مدح و مرثیه حضرت امام موسی ابن جعفر(ع) چهارپاره عقل ما نیست قابل درکت قعر زندان اگرچه جایت بود گردش روزگار در دستت آسمان ها به زیر پایت بود عاشق طور تو شده موسی غرق دریای صبر تو ایوب ای تو تفسیر كَاظِمِينَ الْغَيْظَ نزد پروردگار خود محبوب انقلابی به پا شد از حرفت شد دگرباره از خودش بیخود از نگاه کریم تو بوده بُشر حافی اگر هدایت شد متوسل شده به رقاصه دشمنی که همیشه مغلوب است توبه ی آن کنیز بدکاره رأفت این امام محجوب است دشمنان نیز جذب الطافت ای که بر هر کویر بارانی معترف بر کرامتت هستند مثل جلّال و مثل سَمْعانی اولیا شوقشان فقط این است پا برهنه به محضرت آیند حضرت نور اگر اجازه دهی محضر ذره پرورت آیند تو به جدّت شباهتی داری روضه هایش عجب جگر سوز است ساق پای تو، سینه ی جدّت هردو با ظلم و کینه مرضوض است ساق پایت شکسته شد اما نامرتب نشد دگر بدنت غل و زنجیر اگر عذابت داد دیگر اسبی نتاخت روی تنت من بمیرم برای زخم تنت ای به دست یهودیان مضروب این یهودی همان یزیدی بود که به لب های جد تو زد چوب ✍ .
. علیه السلام بند1⃣ مأمور غم شدن درد و تبت باهم همرنگ شدن دیگه اشک و لبت باهم یک روزنه به روز تو این سیاهی نیست فرقی نمیکنه روز و شبت باهم زخم پلکت چشم نیمه واتو بسته دست زنجیر راه نفسهاتو بسته یک سلسله چند ساله که پاتو بسته تا مغز استخون تو روضه میسوزه نقل مقتل اگه ذی الساق المرضوضه بند2⃣ زندون دلش گرفت با یاد یک عبا مظلومی تو رو سرداده یک عبا هرکی ندونه که مشغول سجده ای میگه روی زمین افتاده یک عبا حالت یک عمر، پهلو زد به حال مادر بودی یاد صارت کَالخیال مادر روضه ی تو شد زبون حال مادر تو اوج مرثیه شاعر نیمه جونه نقل مقتل اگه فی قعر السجونه بند3⃣ هرگز به این عزا عادت نمیشه کرد با عالم این غمو قسمت نمیشه کرد روی یه تخته در چارتا غلام سیاه از این وداع سرد صحبت نمیشه کرد وقت تشییع یک عده ناسزا گفتن جای تکبیر حرفای ناروا گفتن به حبل الله امام گمراها گفتن پایان روضه هات معمولا اینطوره نقل مقتل اگه مقبور بالجوره شعر و سبک: ✍ انجمن تکیه نوکری مشهد 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
!☝️ وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ و باز بگو: پروردگارا، مرا به منزلی مبارک فرود آور که تو بهترین کسی هستی که به منزل خیر و سعادت توانی فرود آورد. ┄┅═✧❁✨🌹✨❁✧═┅┄ ❥↬عاشقان ظهور حضرت مـهــــ♡ــــدی عج🌺
معجزات و کرامات امام موسی کاظم علیه السلام * اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان (1) مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: " امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم." گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!" فرمود: " ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ " گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ " گفتم:" دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود " امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابت‌قدم بدار. " سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم." ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می‌روم. " من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "   امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان (2) ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند. در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او. وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم.   حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم. ابویوسف و محمد بن حسن بهتزده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد. زمان مرگ امری است نهانی. از کجا می دانست؟! سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند. پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد.   مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ حضرت فرمود: از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است. " .  پی نوشت ----------------------------------- 1- بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون. 2- بحار الانوار، ج 48، ص 64 از خرائج. 3- حار الانوار، ج 48، ص 55، از بصائر الدرجات. 4- بحار الانوار، ج 48، ص 47 از
✅ مناجات ✅ خاک خورده در دلم سجّاده ی عرفانی ام خشت خشتم می چکد..درمعرض ویرانی ام هرچه محکم باز پِی هایم ز عصیان نم زده هرچه زیبا...باطناً دریاچه ای طوفانی ام آه ای معمار بی همتای خوب و بی رقیب بازهم لب تشنه ی یک جرعه آبادانی ام مُشت مُشت از عمر را دادم به دستانِ هوی در میان هوهوی این بادها،زندانی ام آمده...ویرانه بعد از ریسه بندانِ گناه قلب بیمارم...تو بهتر از همه می دانی ام بازهم طرحی بزن در دست های خاکی ام بازهم رنگی بزن از سجده بر پیشانی ام 🔸مبین اصفهانی
. ایام از غم آزاد است هرکس شد اسیر سامرا خوش‌به‌حال زائران گوشه‌گیر سامرا شک ندارم تا قیامت پادشاهی می‌کند هرکسی کرده گدایی از امیر سامرا درحقیقت سرزمین عشق «سُرَّمَن‌رای»ست کن نظر بر جلوه‌های بی‌نظیر سامرا حضرت خورشید در اوج بزرگی می‌شود مثل شمع خانه‌ی ماه منیر سامرا مستجارِ کعبه در حسرت، که باشد زائرش کعبه از آغاز بوده مستجیر سامرا هر زمان در گوشه‌ی سرداب خلوت می‌کنم فرش جنت می‌شود کهنه‌حصیر سامرا گرچه دراین‌شهر هرروز خدا روزی خوش است فرق‌ها دارد ولی روز غدیر سامرا در حرم ذکر علی موسی رضا را هم بخوان یاد او کن پیش سلطان سریر سامرا ثروتی بالاتر از عشق امام عصر نیست بی‌نیاز از هردوعالم شد فقیر سامرا از نفس‌های امام عصر لذت بردن است علت آب‌وهوای دل‌پذیر سامرا چشم‌ها گریان و «اللهم عجِّل‌..» روی لب عصر شنبه، زیر باران، در مسیر سامرا... انجمن ادبی-مهدوی ✍ .
. آن دلاور که به هر معرکه ای غالب بود چه کسی بود؟علی ابن ابی طالب بود ✍ .
. گریه نکن به خاطر گناهام، ای غریب آقام یابن الحسن خسته نشو زکارام،ای غریب آقام منه بی معرفتو رها نکردی بین نوکرهات منو سوا نکردی به خودم همش میگم چرا تو خلوت از امام حاضرت حیا نکردی منو ببخش به احترام روضه هات منو ببخش به حق شاه کربلا منو ببخش، بدم ولی هنوز نوکرم منو ببخش برا دعاهای مادرم اُنظرعلینا اُنظرعلینا، اُنظرعلینا اُنظر علینا درسته که کسی ندیدچه کاره ام توکه میبینی خونه ی من جای شما نبوده صحرا نشینی بین نوکرهات نگفتی من زیادم تو نماز شبهات همیشه کردی یادم من به خاطر گناههائی که کردم نشنیدم جواب سلام هائی که دادم منو ببخش به احترام روضه ها منو ببخش به حق شاه کربلا منو ببخش بدم ولی هنوز نوکرم منو ببخش برا دعاهای مادرم منو ببخش به خاطر پیرهن سیاه منو ببخش به حرمت اشک چشام منو ببخش به خاطر طفل رباب منو ببخش به خاطر این گریه هام اُنظرعلینا اُنظرعلینا، اُنظرعلینا اُنظرعلینا شعروسبک کربلائی محسن داداشی .👇
. علیه السلام بند اول: کارگروه جواز نوکری بند دوم و سوم: خانم فاطمه معصومه شریف ➖➖➖ می سوزه روز به روز آب میشه سال به سال روضه یعنی اینکه بگن صارَ کالخیال روی شونه هاش ردّ خونه و بازم زیر لب روضه خونه و دیگه انگاری نمی مونه و ، آه آه که معلوم نمیشه، روز و شبش شد درو دیوار شاهد، تاب وتبش دعای خلصنی یارب، روی لبش۲ می گفت لحظه های آخر مادر مادر مادر بگو با موسی بن جعفر مادر مادر مادر 4 --- از فکر غصه‌هاش میشم آشفته حال روضه یعنی اینکه بگن صار کالخیال زخمیِ تنش مثل مادر و روز به روز داره میشه پرپر و می سوزوندش میخِ رو در و ،آه آه که قلب رئوفش، پره غمه خیلی گریه کرده واسش، ولی کمه فاصله ش دیگه با مادر، یه قدمه می گفت لحظه های آخر مادر مادر مادر بگو با موسی بن جعفر مادر مادر مادر --- ماهِ زندان ... شده کم کم قامتْ هلال روضه یعنی اینکه بگن صار کالخیال تشنه میشه و یاد کربلاس غرق غربت و غصه و بلاس یاد زنجیر پای بچه هاس آه زیر لب آروم صدا زد، پسرشو غربت و غم آخر سوزوند، جگرشو رفت و ندید روز آخر، دخترشو می گفت لحظه های آخر مادر مادر مادر بگو با موسی بن جعفر مادر مادر مادر ➖➖➖ .👇
1.23M
🔳 علیه السلام 📜 میسوزه روز به روز 🖊به قلم بند دوم و سوم: خانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. علیه السلام بند اول: کنجِ زندانِ بلا شد اسیر اَبَ الرِضا سِندیِ نامردِ پست میزد او را بی هوا میزد او را بی حیا با تازیانه و لگد روز و شب او میشِنید زخمِ زبان و حرفِ بد آه و واویلا از جسارت ها قلبِ او میسوخت از اهانت ها آه و واویلا حضرت کاظم 🏴🏴🏴🏴 بند دوم: غصه و ماتم کشید از غم و مِحنت خمید همچو زهرا مادرش از زمانه دل برید درغل و زنجیرِ زندان، یاد داغ کربلا گریه میکرد بر غم زینب، بر آن شامِ بلا از اسارت شد عاقبت آزاد کربلا گشته وادیِ بغداد آه و واویلا حضرت کاظم 🏴🏴🏴🏴 بند سوم: (زبان حال) زخمیه بال و پرم غرق خون، پا تا سرم صبح و شب گریه کنِ شاه عریان پیکرم میزند آتش به جانم آن دمی که بی پناه دست و پا میزد به روی خاک داغ قتلگاه نامرتب شد پیکرش ای وای ناله سر میداد مادرش ای وای آه و واویلا حضرت کاظم ✍️به قلم: (یاحسین) .👇
. علیه السلام بند اول: غریبمو توی زندونم رسیده به لب هام جونم از درد و غمام روز و شب خَلِّصنی یا رب میخونم این شده عمریه تقدیرم اسیره غل و زنجیرم اینقده شکنجم دادن دیگه میدونم میمیرم دیگه خدایا نا ندارم جایی توی دنیا ندارم دل تنگم برا خونوادم ساحلمو دریا ندارم وای دلم، میسوزه تمومه بدنم وای دلم، جاری شده سم توی تنم مظلوممو موسی بن جعفرم من مظلوممو غریب مادرم من 🏴🏴🏴🏴 بند دوم: رسیده لحظه های آخر افتادم به روی بستر از شرره زهر میخونم کجایی مادر وای مادر خیلی خرابه حال و روزم نگامو به در میدوزم میگم رضا جانم بابا کجایی دارم میسوزم از بس که تو زندون زدنم درد میکنه کلِّ بدنم شکسته همه استخونام هِی خون میاد از تو دهنم وای دلم، خون میباره این چشمِ ترم وای دلم، آه ای خدایا وای جیگرم مظلوممو موسی بن جعفرم من مظلوممو غریب مادرم من 🏴🏴🏴🏴🏴 بند سوم: این دمِ آخری میبارم یه غمی تو سینه دارم با گریه میگم یا حسین روضشو به یاد میارم یه سری بالای نیزه ها یه پیکری توی صحرا جلو چشای خواهرش ذره ذره شد واویلا ندادن امون به پیرَنِش با هر چی که بود میزدنش یکی با سنگ و یکی عصا یکی با نیزه تو دهنش وای دلم، میده یاده جدم عذابم وای دلم، میسوزمو خیلی بی تابم وای حسین ای غریب هر دو عالمین ✍️به قلم: (یاحسین) 👇
. علیه السلام بند اول: امان از زندون امان از هارون بمیرم آقا که بودی دلخون شکنجه میدادن تو رو آقا یه عده رذل و پستِ بی حیا می بستن درها رو به روی تو از روی ظلم و کینه و جفا واااای میزدن چه بی امون تازیانه، خیزرون شد لب و تنت آقا خونی و چه ناتوون وااااای ( موسی بن جعفر واویلا ۳) بند دوم: (زبان حال) خدایا پیرم از دنیا سیرم چه غریبونه دارم میمیرم با بی رحمی دائم میزدنم دریای زخم روی بدنم لحظه ی آخر گریه میکنم واسه داغِ جد بی کفنم واااای شعله وره خیمه ها مونده زیر مرکبا پیر مردی اومد و میزدش با یک عصا وااااای ای وای ای وای ای وای ای وای ✍️به قلم: (یاحسین) .👇