.
#شب_ششم_محرم
📋 مشکِ اشکِ من همیشه کارِ زمزم میکند
#مناجات
#شب_حضرت_قاسم
حاج سید رضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشکِ اشکِ من همیشه کارِ زمزم میکند
هر نمش دارد گناهان مرا کم میکند
بیگمان محکم در آغوش خودت میگیریاش
ریسمانِ پرچمت را هر که محکم میکند
کتریات یک جور پیرِ روضهخوانِ هیئت است
اشک را در استکانِ چشم ما دَم میکند
نذری اربابها از دخل رعیت میرسد
این چه غوغاییست که ماهِ محرم میکند!
سائلِ پشتِ درت بارِ خودش را بسته است
با همین فقری که دارد کارِ هاتم میکند
از رسول ترکها حُرّ ساختن کارِ شماست
آدمت بودن مرا یک روز آدم میکند
دستِ عباسِ تو میافتد حسابِ محشرش
آن میانداری که صفها را منظم میکند
هرکه دارد اشک میریزد برای داغِ تو
در حقیقت گریه بر داغِ حسن هم میکند
هر زمانی از ته دل گفتم جانم حسین
مطمئنم حضرت زهرا نگاهم میکند
گوشهگیرم گوشهی ششگوشهی من را بده
نوکرت کُنجِ حرم خود را مسجم میکند
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین
داغِ دوری از حرم پشتِ مرا خَم میکند
ای که جمع و جور کردی زندگیم را حسین
پیکرت را نیزه و شمشیر دَرهم میکند
جسمِ تو مثل سرابی روی خاک افتاده است
نعلِ مرکبها تنت را سخت مبهم میکند
با همین انگشتری که شاهِ ما بخشیده است
ساربان را بینیاز از کل عالم میکند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
📋 گوشهی خیمه شور و حالی داشت
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا
سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گوشهی خیمه شور و حالی داشت
دیده اش اشک لایزالی داشت
دائماً از خودش سؤالی داشت:
دیشب او مژدهی وصالی داشت
پس چرا راه رفتنم سد شد؟
التماس پریدنم رد شد؟
من که از عاشقان او هستم
دست پروردهی عمو هستم
حال که غرقِ آرزو هستم
تشنهی جنگ با عدو هستم
کاش می شد مرا خطاب کند
روی جانبازیام حساب کند
کُنج بستر که جای ماندن نیست
میزنم پر که جای ماندن نیست
خیمه دیگر که جای ماندن نیست
بعد اکبر که جای ماندن نیست
گر بمانم ز غصه میمیرم
آخر اذن جهاد میگیرم
دست خطی اگر که رو بشود
از برادر که گفت و گو بشود
ذکر مادر که پیش او بشود
زیر و رو سینهی عمو بشود
آه، انگار پَر در آوردم
من هم از عشق سر درآوردم
وقت، وقتِ فدا شدن شده است
نوبت جنگِ تن به تن شده است
وقت رزم یلِ حسن شده است
دشمن انگشت بر دهن شده است
جای جوشن به تن کفن دارم
ارث بسیار از حسن دارم
گفته بابا به من که قاسم جان
گرچه من نیستم ولی تو بمان
پیش پای عمو برو میدان
جان خود کن برای او قربان
سینهات را سپر برایش کن
هرچه را داشتی فدایش کن
گفت اگر نیزه خورد پهلویت
زیر سمها شکست ابرویت
یا اگر خون گرفت گیسویت
جان که دیگر نداشت زانویت
زیر لب روضهی مدینه بخوان
روضهای از شکسته سینه بخوان
آه عمو وقت خواهش آمده است
تیغ و نیزه به بارش آمده است
لحظههای نوازش آمده است
قامتم را ببین کش آمده است
مست "احلی من العسل" هستم
تشنهی جرعهای بغل هستم
نالهاش در هوارها گم شد
بین گرد و غبارها گم شد
وسط نیزه دارها گم شد
زیر سمّ سوارها گم شد
مقتلش روضهی مگو شده است
قدش اندازهی عمو شده است
نیزهها بر تنش مقیم شدند
سبب روضهای عظیم شدند
همه از سفرهاش سهیم شدند
قاتل زادهی کریم شدند
پیکرش دشت را معطر کرد
کربلا را بقیع دیگر کرد
#مصطفی_هاشمی_نسب✍
...
📋 اذن میدان گرفتن حضرت قاسم از ابی عبدالله
#حضرت_قاسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحُلمَ» انقدر کوچیک بود هم قد و قوارهش هم سنش «فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام» یه نگاهی ابی عبدالله بهش کرد« اعتَنَقَهُ، وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ» ابی عبدالله بغلش کرد انقدر گریه کرد «فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ» بهش اجازه نداد گفت:« نه قاسمم نمیشه، تو امانت برادرم حسنی داداشت خیلی سفارش تو رو به من کرده« فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ » افتاد به دست و پای ابی عبدالله انقدر دست و پای ابی عبدالله رو بوسید» وَ هُوَ يَقُولُ: رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ وَ نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا» عموجون قربونت برم، دورت بگردم نمیخوای به من اجازه بدی برم .
«حتی اذن له» تا این کار و کرد ابی عبدالله بلندش کرد بهش اجازه داد «فخرج ودموعُه تسيل على خَدَّيه، و هو يقول» انقدر قاسم گریه کرد، با چشمان گریان وارد میدان شد.
ابی عبدالله هرچی گشت این خیمه به اون خیمه یه زرهایقد و قوارهی قاسم پیدا بشه نشد،
- چی کار کنم خدایا؟! زره نداریم برای قد و قوارهش. ابی عبدالله نوشتن عمامه رو از سر برداشت دوتیکه کرد یه تیکهش و برا قاسم کفن کرد...
همه چیش و ابی عبدالله بخشید به این و اون، همه چیش و حراج کرد.
یه تیکهش و به سر و صورت قاسم بست چون مثل ماه میدرخشه. عمو جان چشمت میزنند اینجوری بری میدان بد میشه، چشم میخوری...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ای یادگار مجتبی افتادی بینِ دست و پا
#روضه_حضرت_قاسم (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اومد جلو ضربهای به سر قاسم زد، با صورت زمین خورد. صداش بلند شد عمو جون!
یک نیزهای اون نانجیب شبیت بن سعد برداشت به پشتش زد، این نیزه رو که فرو کرد از سینهی قاسم بیرون زد، نالهی قاسم بلند شد...
همهی اخل کوفه حملهور شدند. میخواستن عمر و نجات بدن، کسی که ضربه به سر قاسم زده بود ابی عبدالله داشت باهاش میجنگید، اینا خیلشون، همهشون حملهور شدند. میخوان عمرو نجات بدن. این اسبا وقتی حملهور شدن عمرو زیر دست و پاها به هلاکت رسید. دیگه وقتی گرد و خاکا بالا رفت چیزی مشخص نبود «و القاسم ایضا» قاسمم زیر سم مرکبا قرار گرفت...
استخونای قاسم زیر سم مرکبها خورد شد...
مدینه هم همینجور شد، مدینه هم وقتی اون نامرد اومد پشت در، انقدر با این پا به این در زد؛ در شکست.مادرِ ما پشتِ دره....
قاسم و بغل گرفت به سینه چسبانید. روایت میگه همینجور که این قاسم رو توو بغل گرفته بود. داشت حرکت میکرد، سینه به سینه قاسم و چسبوند همینجور که راه میره، پاهای قاسم رو زمین میکشید...
ای یادگار مجتبی
افتادی بینِ دست و پا
زدن تو رو چه بیهوا
با بغض و کینه، مثل مدینه
پهلوت شده شبیه، پهلوی مادرِ من
بازوت شده شبیه، بازوی مادرِ من
آخه رو بازو رو دید جای نعله، گفت یه جوری مادرِ ما رو توو کوچه زد هنوز جای این شلاق دورِ بازوی مادرِ ما مونده...
اینجا چهل نفر زدن یه بیپناه و
زدن یه پا به ماه و، زدن یه بیگناه و
اینجا یه عده نانجیب، شدن هماهنگ
زدن به پیکرت سنگ، به رویِ ماهِ تو چنگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
📋 دیگه دلِ موندن نداری
#زمینه_حضرت_قاسم
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیگه دلِ موندن نداری
دارم از چشات میخونم
قربونِ رگِ غیرت شم
پهلوونِ نوجونم
من خودم بزرگت کردم/ میدونم که
دشمنای دین و راحت / نمیذاری
بیزره میری توو میدون/ بفهمند که
این سرِ نترست رو از /حسن داری
بگو حسن که جون بگیرم
بگو حسن عمو فدات شه
بگو حسن سرِ یک لشکر
خاکِ پاک شه
«نوجوونِ بت شکنم، ای قاسمِ حسنم»
جَمَل و زنده کردی بازم
با این هیبت و جلالت
نفسِ لشکر و بریدی
شیرِ مادرت حلات
تا گره به ابروت افتاد/ بهم ریختن
توی فنِّ جنگیدن تو/ چه استادی
دور شدن جووناشون از/ دَمِ دستت
با یلِ یلاشون وقتی/ در افتادی
میگن حسن اومد دوباره
دلیری بسکه مثل بابات
خونِ علی ولی الله
توی رگهات
«نوجوونِ بت شکنم، ای قاسمِ حسنم»
رجز که خوندی تو قاسم
دشمنت به لکنت افتاد
پسرای حضرت رو دیدن
قلبشون به وحشت افتاد
شمشیر و توو دست گرفتی/ مثِ عباس
وارث حسن از نسلی/ شریفی تو
دست و پاشون و گم کردن/ تا دیدن که
یک تنه همه لشکر و/ حریفی تو
تا یه قدم جلو میرفتی
عقب عقب میرفت یه لشکر
همه برات سپر انداختن
شدی حیدر
«نوجوونِ بت شکنم، ای قاسمِ حسنم»
*شاعر: #حمید_رمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5904305337246159160.mp3
20.15M
شاعر : حمید رمی
.
📋 قاسم دلِ منو نسوزون
#واحد_سنگین #حضرت_قاسم
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قاسم دلِ منو نسوزون
باشه برو ولی عمو جون
خیلی مراقب باش عزیزم
زره نپوشیدی میترسم
با سنگ و تیر میان سراغت
از روی اسب بیوفتی محکم
بیوفتی زیرِ دست و پاشون
لِه میشه پیکرت عمو جون
برگ و بَرات میپاشه از هم
میری عموجون با اشکِ چشمم
پشتِ سرِ تو من آب میریزم
کاشکی میشد یه زره بپوشی
که ارباً اربا نشی عزیزم
عزیزِ من برو خدا به همرات
فدای ذوق و شوقِ توی چشمات
چشم انتظارته نگاهِ بابا
«عمو حسین، عمو حسین»
زانو زدم کنارِ جسمت
یکی دوتا صد پاره جسمت
میبینمت توو کلِ میدون
همه قدِ من شدی عموجون
توو حیرتم آخه چه جوری
بردارمت از این بیابون
پیکرت و میبرم اما
پاهات میکشه به روی خاک
موندم عمو حیرون و گریون
قربونِ اسمت، من پیشِ جسمت
زانوم میلرزه، با سر میوفتم
پهلوت شکسته، بازوت شکسته
اینجا به یادِ مادر میوفتم
بالاسرت، رسیدم اما دیر شد
پاشو بریم، که مادرِ تو پیر شد
مثل بابات، تنِ تو غرقِ تیر شد
«عمو حسین، عمو حسین»
*شاعر: #داود_رحیمی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_ششم_محرم
#واحد
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5904305337246159161.mp3
13.29M
شاعر : داوود رحیمی
.
📋 با حسین آرومم بی حسین آشوبم
#واحد_ضربی
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با حسین آرومم، بی حسین آشوبم
عمریه از عشقت، به سینه میکوبم
زندگیه بی حسین، از مُردن بدتر میشه
بینِ بهشتم وقتی، چشمام براش تَر میشه
عاشق توی سرش/ جز وصلِ دلبرش/ هوایی نداره
دنیا بی کربلا/ واسه ما نوکرا/ صفایی نداره
«یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه»
نوکریش عزته، کربلاش جَنَّةِ
دستی که سینه زد، در حالِ بیعته
کبودیِ رو سینهم، مدالِ افتخاره
روشن میشه چشمِ من، توو روضه تا میباره
هرکی توو هیئته/ تحت عنایته/ نگاهِ حسینه
چشمی که میشه تَر/ بین هر روضه در/ پناهِ حسینه
«یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه»
رو سرِ من سایه، داری ای همسایه
دعوت کن تا بیام، اربعین مَشّایه
میریزه گناهامون، هر قدم تو این جاده
خوشبختی تا دعوت شی، کرب و بلا پیاده
هر روز و هر شبت/ بینِ هر موکبت/ پُر از عشق و احساس
مکتوبِ زائرت/ اسمش توو دفترت/ با دستای عباس
«یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل»
*شاعران: #علیاصغر_شاه_سنایی، #محمود_گلستان_نژاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_ششم_محرم
#واحد_شلاقی
#امام_حسین
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5906870558003302075.mp3
14.56M
شاعر : علی اصغر شاهسنایی ، نغمه سرا : محمود گلستان نژاد
.
📋 وَ صَلَّ اللَّهُ عَلَی الحسن
#شور #امام_حسن
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وَ صَلَّ اللَّهُ عَلَی الحسن
بنازم شیرِ جَمَل حسن
جلو چشمای اَبَاالحسن
رَجَز میخونه اَنَاالحسن
چه صفشکن اومد
علی ایستاده بود و
فقط حسن اومد
آره واسه معرکه
به حق زدن اومد
آقام حسن اومد
اوضاع بهم خورد
وقتی پرچم و بالا میاورد
صدتا صدتا اومدن
ولی بازم حسن بُرد
اَللّهُ اَکْبَر
یه اَنَاالحسن که گفت
عدو قبل از زدن مُرد
«حسن مولا، حسن مولا»
دلیرِ نامآورِ حسن
عَلَم بالا میبره حسن
توی کوچه حضرت کریم
توی میدون حیدرِ حسن
میگن بنیهاشم
یه امام حسن توو کربلا میشه لازم
واسه اینه جلوهی حسن میشه قاسم
دست ِخدا زد
زد و شیرِ خدا رو صدا زد
پسرای ازرَق و پسرِ مجتبی زد
اَللّهُ اَکْبَر
به تلافیه کوچه
دو سه تا بیهوا زد
«حسن مولا، حسن مولا»
*شاعر: #محمد_اسداللهی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_ششم_محرم
#شب_حضرت_قاسم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها