eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋 گوشه‌ی خیمه شور و حالی داشت سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گوشه‌ی خیمه شور و حالی داشت دیده اش اشک لایزالی داشت دائماً از خودش سؤالی داشت: دیشب او مژده‌ی وصالی داشت پس چرا راه رفتنم سد شد؟ التماس پریدنم رد شد؟ من که از عاشقان او هستم دست پرورده‌ی عمو هستم حال که غرقِ آرزو هستم تشنه‌ی جنگ با عدو هستم کاش می شد مرا خطاب کند روی جانبازی‌ام حساب کند کُنج بستر که جای ماندن نیست می‌زنم پر که جای ماندن نیست خیمه دیگر که جای ماندن نیست بعد اکبر که جای ماندن نیست گر بمانم ز غصه میمیرم آخر اذن جهاد میگیرم دست خطی اگر که رو بشود از برادر که گفت و گو بشود ذکر مادر که پیش او بشود زیر و رو سینه‌ی عمو بشود آه، انگار پَر در آوردم من هم از عشق سر درآوردم وقت، وقتِ فدا شدن شده است نوبت جنگِ تن به تن شده است وقت رزم یلِ حسن شده است دشمن انگشت بر دهن شده است جای جوشن به تن کفن دارم ارث بسیار از حسن دارم گفته بابا به من که قاسم جان گرچه من نیستم ولی تو بمان پیش پای عمو برو میدان جان خود کن برای او قربان سینه‌ات را سپر برایش کن هرچه را داشتی فدایش کن گفت اگر نیزه خورد پهلویت زیر سم‌ها شکست ابرویت یا اگر خون گرفت گیسویت جان که دیگر نداشت زانویت زیر لب روضه‌ی مدینه بخوان روضه‌ای از شکسته سینه بخوان آه عمو وقت خواهش آمده است تیغ و نیزه به بارش آمده است لحظه‌های نوازش آمده است قامتم را ببین کش آمده است مست "احلی من العسل" هستم تشنهی جرعه‌ای بغل هستم ناله‌اش در هوارها گم شد بین گرد و غبارها گم شد وسط نیزه دارها گم شد زیر سمّ سوارها گم شد مقتلش روضه‌ی مگو شده است قدش اندازه‌ی عمو شده است نیزه‌ها بر تنش مقیم شدند سبب روضه‌ای عظیم شدند همه از سفره‌اش سهیم شدند قاتل زاده‌ی کریم شدند پیکرش دشت را معطر کرد کربلا را بقیع دیگر کرد ✍ ... 📋 اذن میدان گرفتن حضرت قاسم از ابی عبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحُلمَ» انقدر کوچیک بود هم قد و قواره‌ش هم سنش «فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام» یه نگاهی ابی عبدالله بهش کرد« اعتَنَقَهُ، وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ» ابی عبدالله بغلش کرد انقدر گریه کرد «فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ» بهش اجازه نداد گفت:« نه قاسمم نمیشه، تو امانت برادرم حسنی داداشت خیلی سفارش تو رو به من کرده« فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ » افتاد به دست و پای ابی عبدالله انقدر دست و پای ابی عبدالله رو بوسید» وَ هُوَ يَقُولُ: رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ وَ نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا» عموجون قربونت برم، دورت بگردم نمی‌خوای به من اجازه بدی برم . «حتی اذن له» تا این کار و کرد ابی عبدالله بلندش کرد بهش اجازه داد «فخرج ودموعُه تسيل على خَدَّيه، و هو يقول» انقدر قاسم گریه کرد، با چشمان گریان وارد میدان شد. ابی عبدالله هرچی گشت این خیمه به اون خیمه یه زره‌ایقد و قواره‌ی قاسم پیدا بشه نشد، - چی کار کنم خدایا؟! زره نداریم برای قد و قواره‌ش. ابی عبدالله نوشتن عمامه رو از سر برداشت دوتیکه کرد یه تیکه‌ش و برا قاسم کفن کرد... همه چیش و ابی عبدالله بخشید به این و اون، همه چیش و حراج کرد. یه تیکه‌ش و به سر و صورت قاسم بست چون مثل ماه می‌درخشه. عمو جان چشمت میزنند اینجوری بری میدان بد میشه، چشم میخوری... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 ای یادگار مجتبی افتادی بینِ دست و پا (ع) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اومد جلو ضربه‌ای به سر قاسم زد، با صورت زمین خورد. صداش بلند شد عمو جون! یک نیزه‌ای اون نانجیب شبیت بن سعد برداشت به پشتش زد، این نیزه رو که فرو کرد از سینه‌ی قاسم بیرون زد، ناله‌ی قاسم بلند شد... همه‌ی اخل کوفه حمله‌ور شدند. میخواستن عمر و نجات بدن، کسی که ضربه به سر قاسم زده بود ابی عبدالله داشت باهاش میجنگید، اینا خیل‌شون، همه‌شون حمله‌ور شدند. می‌خوان عمرو نجات بدن. این اسبا وقتی حمله‌ور شدن عمرو زیر دست و پاها به هلاکت رسید. دیگه وقتی گرد و خاکا بالا رفت چیزی مشخص نبود «و القاسم ایضا» قاسمم زیر سم مرکبا قرار گرفت... استخونای قاسم زیر سم مرکبها خورد شد... مدینه هم همینجور شد، مدینه هم وقتی اون نامرد اومد پشت در، انقدر با این پا به این در زد؛ در شکست.مادرِ ما پشتِ دره.... قاسم و بغل گرفت به سینه چسبانید. روایت میگه همینجور که این قاسم رو توو بغل گرفته بود. داشت حرکت میکرد، سینه به سینه قاسم و چسبوند همینجور که راه میره، پاهای قاسم رو زمین می‌کشید...
ای یادگار مجتبی افتادی بینِ دست و پا زدن تو رو چه بی‌هوا با بغض و کینه، مثل مدینه پهلوت شده شبیه، پهلوی مادرِ من بازوت شده شبیه، بازوی مادرِ من آخه رو بازو رو دید جای نعله، گفت یه جوری مادرِ ما رو توو کوچه زد هنوز جای این شلاق دورِ بازوی مادرِ ما مونده... اینجا چهل نفر زدن یه بی‌پناه و زدن یه پا به ماه و، زدن یه بی‌گناه و اینجا یه عده نانجیب، شدن هماهنگ زدن به پیکرت سنگ، به رویِ ماهِ تو چنگ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 دیگه دلِ موندن نداری با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیگه دلِ موندن نداری دارم از چشات می‌خونم قربونِ رگِ غیرت شم پهلوونِ نوجونم من خودم بزرگت کردم/ میدونم که دشمنای دین و راحت / نمیذاری بی‌زره میری توو میدون/ بفهمند که این سرِ نترست رو از /حسن داری بگو حسن که جون بگیرم بگو حسن عمو فدات شه بگو حسن سرِ یک لشکر خاکِ پاک شه «نوجوونِ بت شکنم، ای قاسمِ حسنم» جَمَل و زنده کردی بازم با این هیبت و جلالت نفسِ لشکر و بریدی شیرِ مادرت حلات تا گره به ابروت افتاد/ بهم ریختن توی فنِّ جنگیدن تو/ چه استادی دور شدن جووناشون از/ دَمِ دستت با یلِ یلاشون وقتی/ در افتادی میگن حسن اومد دوباره دلیری بسکه مثل بابات خونِ علی ولی الله توی رگهات «نوجوونِ بت شکنم، ای قاسمِ حسنم» رجز که خوندی تو قاسم دشمنت به لکنت افتاد پسرای حضرت رو دیدن قلبشون به وحشت افتاد شمشیر و توو دست گرفتی/ مثِ عباس وارث حسن از نسلی/ شریفی تو دست و پاشون و گم کردن/ تا دیدن که یک تنه همه لشکر و/ حریفی تو تا یه قدم جلو میرفتی عقب عقب میرفت یه لشکر همه برات سپر انداختن شدی حیدر «نوجوونِ بت شکنم، ای قاسمِ حسنم» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 قاسم دلِ منو نسوزون حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قاسم دلِ منو نسوزون باشه برو ولی عمو جون خیلی مراقب باش عزیزم زره نپوشیدی میترسم با سنگ و تیر میان سراغت از روی اسب بیوفتی محکم بیوفتی زیرِ دست و پاشون لِه میشه پیکرت عمو جون برگ و بَرات می‌پاشه از هم میری عموجون با اشکِ چشمم پشتِ سرِ تو من آب می‌ریزم کاشکی می‌شد یه زره بپوشی که ارباً اربا نشی عزیزم عزیزِ من برو خدا به همرات فدای ذوق و شوقِ توی چشمات چشم انتظارته نگاهِ بابا «عمو حسین، عمو حسین» زانو زدم کنارِ جسمت یکی دوتا صد پاره جسمت می‌بینمت توو کلِ میدون همه قدِ من شدی عموجون توو حیرتم آخه چه جوری بردارمت از این بیابون پیکرت و می‌برم اما پاهات می‌کشه به روی خاک موندم عمو حیرون و گریون قربونِ اسمت، من پیشِ جسمت زانوم می‌لرزه، با سر میوفتم پهلوت شکسته، بازوت شکسته اینجا به یادِ مادر میوفتم بالاسرت، رسیدم اما دیر شد پاشو بریم، که مادرِ تو پیر شد مثل بابات، تنِ تو غرقِ تیر شد «عمو حسین، عمو حسین» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 با حسین آرومم بی حسین آشوبم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با حسین آرومم، بی حسین آشوبم عمریه از عشقت، به سینه می‌کوبم زندگیه بی حسین، از مُردن بدتر میشه بینِ بهشتم وقتی، چشمام براش تَر میشه عاشق توی سرش/ جز وصلِ دلبرش/ هوایی نداره دنیا بی کربلا/ واسه ما نوکرا/ صفایی نداره «یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه» نوکریش عزته، کربلاش جَنَّةِ دستی که سینه زد، در حالِ بیعته کبودیِ رو سینه‌م، مدالِ افتخاره روشن میشه چشمِ من، توو روضه تا می‌باره هرکی توو هیئته/ تحت عنایته/ نگاهِ حسینه چشمی که میشه تَر/ بین هر روضه در/ پناهِ حسینه «یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه، یا ثارَ اللّٰه» رو سرِ من سایه، داری ای همسایه دعوت کن تا بیام، اربعین مَشّایه می‌ریزه گناهامون، هر قدم تو این جاده خوشبختی تا دعوت شی، کرب و بلا پیاده هر روز و هر شبت/ بینِ هر موکبت/ پُر از عشق و احساس مکتوبِ زائرت/ اسمش توو دفترت/ با دستای عباس «یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل، یا اباالفضل» *شاعران: ، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
4_5906870558003302075.mp3
14.56M
شاعر : علی اصغر شاهسنایی ، نغمه سرا : محمود گلستان نژاد
. 📋 وَ صَلَّ اللَّهُ عَلَی الحسن حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وَ صَلَّ اللَّهُ عَلَی الحسن بنازم شیرِ جَمَل حسن جلو چشمای اَبَاالحسن رَجَز می‌خونه اَنَاالحسن چه صف‌شکن اومد علی ایستاده بود و فقط حسن اومد آره واسه معرکه به حق زدن اومد آقام حسن اومد اوضاع بهم خورد وقتی پرچم و بالا میاورد صدتا صدتا اومدن ولی بازم حسن بُرد اَللّهُ اَکْبَر یه اَنَاالحسن که گفت عدو قبل از زدن مُرد «حسن مولا، حسن مولا» دلیرِ نام‌آورِ حسن عَلَم بالا می‌بره حسن توی کوچه حضرت کریم توی میدون حیدرِ حسن میگن بنی‌هاشم یه امام حسن توو کربلا میشه لازم واسه اینه جلوه‌ی حسن میشه قاسم دست ِخدا زد زد و شیرِ خدا رو صدا زد پسرای ازرَق و پسرِ مجتبی زد اَللّهُ اَکْبَر به تلافیه کوچه دو سه تا بی‌هوا زد «حسن مولا، حسن مولا» *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 عشقِ تو کرده به همه سرایت حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عشقِ تو کرده به همه سرایت کمتر شنیده شده این روایت قالَ النَّبیِّ المُصطَفی المؤتَمَن حَسَنٌ مِنّي وَ أنَا مِنْ حَسَن کریم حسن، زندگیم حسن کل سال و میگیم حسین امشب و میگیم حسن پیمبر حسنیه، حیدر حسنیه حسنی‌ان همه، فاطمه بیشتر حسنیه اباالفضلِ علی تا محشر حسنیه این و من مطمئنم علی‌اکبر حسنیه «حسن جانم، حسن جانم» اگه یه روزی بقیع از طلا شِه حرمِ تو شبیه کربلا شه هک میشه روی ایوونت این سخن حَسَنٌ مِنّي وَ أنَا مِنْ حَسَن امام حسن، السلام حسن کافیه ازم جون بخوای میگم روی چشمام حسن رقیه حسنیه، قاسم حسنیه به خدا عقیله‌ی بنی هاشم حسنیه مجنون حسنیه، لیلا حسنیه یه دوشنبه شب میریم ان‌شاءالله حسنیه «حسن جانم، حسن جانم» *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. 📋 خاکم خاکِ حَرَمت حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خاکم خاکِ حَرَمت ای قربونِ کَرَمت من خیلی دوست دارمت می‌خوام آقا این و فقط فاصله نگیرم ازت با تو دینم رو ساختم عشق و با تو شناختم من اطاعت کنم از هرکسی جز تو باختم به تو قسم، میدم تو رو بگو بمیر، نگو برو «یا ابا عبدالله، یا ابا عبدالله» الگوی حق طلبی آقای تشنه لبی اصلاحِ دینِ نبی همه‌ی کلام تو بود هدفِ قیامِ تو بود واسه امرِ به معروف اون همه غصه خوردی واسه احیای این دین سر به نیزه سپردی توو راهِ تو، با عزّتیم ماملتِ، شهادتیم «یا ابا عبدالله، یا ابا عبدالله» عباس آب آورِ تو اکبر با اصغرِ تو رگهای حنجرت و دادی تویِ راه خدا و ندادی تن به جفا نهی از منکرِ تو قیمتِ خونت و داشت کارِ تو واسه‌ی ما جای شک باقی نگذاشت به پای دین، میمونم و میدم برا، تو جونم و «یا ابا عبدالله، یا ابا عبدالله» *شاعران: ، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
4_5904305337246159166.mp3
15.21M
شاعر : داوود رحیمی ، نغمه سرا : محمود گلستان نژاد
. السلام علیک یا یعسوب الدین بگو در سکوت و هیاهو ، علی بگو مثل درویش، یاهو ، علی بگو شافع هر چه عاصی، حسین بخوان ضامن هر چه آهو، علی بپرس از پیمبر که تا ساق عرش کجاها که می رفته با او، علی امیر و ابرمرد بی تاج و تخت شهنشاه بی برج و بارو، علی به هنگام شق القمر، ماه را دوتا کرده با تیغ ابرو، علی خدا روز محشر نشسته به تخت در آن سو محمد، در این سو، علی پس از تفلحوا، امر فرمود حق: که قالوا محمد که قالوا علی به دنیای فانی تمایل نداشت به اندازه ی تاری از مو، علی فقط دست او فوق ایدیهم است اگر دست خود را کند رو، علی قسیم بهشت و جهنم علی ست صراط و حساب و ترازو، علی به دوشش فقط نان گندم گذاشت خودش کرده با نان جو، خو، علی خدا، بنده ای مثل حیدر نداشت خدا ترس بود و خداجو، علی نجف تا ابد عین دارالشفاست که زهرا طبیب است و دارو، علی چه شب ها که همراه با فاطمه زده خانه را آب و جارو، علی پس از ارتحال رسول خدا چه کرده است با داغ بانو، علی چرا دست های خدا بسته شد؟ چه شد آن همه زور بازو، علی؟! بمیرد الهی زمین و زمان گذارد اگر سر به زانو، علی چه کرده است با آن در سوخته؟ چه کرده است با درد پهلو، علی در آن شهر یک روز خوش هم نداشت پس از کوچ سرخ پرستو، علی خبر دارد اسما که هنگام غسل چه ها گفته با یاس شب بو، علی.. ✍ .
. امام محمد باقر سلام الله علیه می سوزد جگر امام مظلوم می گرید بقیع بر باقرالعلوم کشته شد مسموم بی جرم و گناه یا صاحب الزمان آجرک الله با اشک ملائک شسته شد تنش پیراهن نمازش شد کفنش می سوزد خورشید بر سر زند ماه یا صا حب الزمان آجرک الله ده سال از داغ او منی بگرید بر وارث کرببلا بگرید کعبه پوشیده جامه ی سیاه یا صاحب الزمان آجرک الله ✍ 👇
. شهادت امام محمد باقر علیه السلام ، ، خون گریه کن از ماتم من شهر مدینه سینه بزن از آنچه مرا هست به سینه ای وای غریبم.... دشمن به دل زخمی من زهر ستم ریخت هی داغ به داغم زد و هی غم روی غم ریخت ای وای غریبم...... افتاده شرر بر جگرم ، سوخت تن من گردیده کفن بر بدنم پیرهن من ای وای غریبم.... دیدم به تن غرق تبی سلسله بستند زنجیر به دست من و یک قافله بستند ای وای غریبم...... جا دارد از این غصه دل سنگ بگیرد من دیده ام از فرط عطش ، طفل بمیرد ای وای غریبم..... من دیده ام از نوک سنان لاله چکیده زهرا شد عزادار بر آن راس بریده ای وای غریبم...... ✍ 👇👇
. زمین گریه کرد و سما گریه کرد منی گریه کرد ، کربلا گریه کرد مدینه به سینه زد و نوحه خواند غریبانه خیر النسا گریه کرد امان ای امان آه و واویلتا مدینه صفای حرم کشته شد به سر زن که لوح و قلم کشته شد دوباره دل عرش آتش گرفت امامی ز زهر ستم کشته شد امان ای امان.................... چو شمع سحر قطره قطره چکید شبیه پدر شد ، اسارت کشید گهی بین کوفه گهی بین شام سر جد خود را روی نیزه دید امان ای امان..................... ز داغ گل و یاسمن گریه کرد به راس جدا از بدن گریه کرد لباس نمازش کفن شد ولی بر آن کشته ی بی کفن گریه کرد امان ای امان................. ✍ 👇
. علیه السلام ای وای من    مظلوم آقای من رو به قبله    شد با دلی سوزان آتش گرفت    مسمومی نیمه جان جان میدهد    با لبهای عطشان ای وای من ای مدینه   با او مدارا کن آه ای بقیع   آغوش خود وا کن در روضه اش    یاد کربلا کن ای وای من دل زارش   چون خیمه ها سوزان گریه میکرد    بر ناموس قرآن نامحرم گشت   همراه کاروان ای وای من در آتش دید   آل عبا می سوخت بر اشک او    دل صحرا می سوخت دست بسته    مثل بابا  می سوخت ای وای من قرآن ها را    بر نیزه ها دیده در شام غم   طشت طلا دیده جان دادن    دردانه ها دیده ای وای من روضه میخواند    بر حنجر پاره از قحط آب    از مرگ شیرخواره از آتش و   غارت گوشواره ای وای من ✍ 👇