{webahang.ir}4_5784898370174721412.mp3
زمان:
حجم:
12.56M
♪.♪روضه سر بسته تر بهتره
♪.♪گریه پیوسته تر بهتره
♪.♪وقتی که روضه دختره
♪.♪روضه خون خسته تر بهتره
♪.♪ای سادات می بخشید
♪.♪که روضه سنگینه
♪.♪چشمای سه ساله
♪.♪دیگه تار میبینه
♪.♪لال بشه روضه خون رقیه
♪.♪سیلی برده امون رقیه
✿یا رقیه رقیه رقیه رقیه✿
✿یا رقیه رقیه رقیه رقیه✿
♪!روضه خون گفت و من زار زدم
♪!هی سرم رو به دیوار زدم
♪!یاد بی بی خودم رو توی
♪!روضه کوچه بازار زدم
♪!ای سادات می بخشید
♪!که روضه مکشوفه
♪!خاکستر میریختن
♪!رو سرش تو کوفه
♪!لال بشه روضه خون رقیه
♪!داره لکنت زبون رقیه
✿یا رقیه رقیه رقیه رقیه✿
✿یا رقیه رقیه رقیه رقیه✿
♩♪روضه خون عمه قافله
♩♪روضه هم روضه فاصله
♩♪وای اگه دختری نیمه شب
♩♪گم شه با پای پر ابله
♩♪ای سادات می بخشید
♩♪که این روضه داغه
♩♪افتاده سه ساله
♩♪با سر از رو ناقه
♩♪لال بشه روضه خون رقیه
♩♪مرده با تازیونه رقیه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✿یا رقیه رقیه رقیه رقیه✿
✿یا رقیه رقیه رقیه رقیه✿
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری نادر از سنگ مزار حضرت رقیه سلام الله علیها
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
متن روضه حضرت رقیه (س)

حضرت رقیه علاقه بسیار زیادی به پدرش اما حسین (ع) داشت و لشکریان ملعون زیاد پس از شهادت امام حسین سر او را آوردند و به دختر سه ساله اش نشان دادند.
در ادامه ۵ متن بسیار زیبا از روضه حضرت رقیه دختر عزیز امام حسین (ع) را برای شما مداحان و کاربران محترم گهر تهیه کرده ایم . ما را هم دعا بفرمایید
متن روضه شهادت حضرت رقیه علیها السلام- مجتبی رمضانی
یکی از روضه خوانها میگه یه سئوال ذهن من رو مشغول کرده بود،ایشون میگه من همش ذهنم مشغول بود،چرا وقتی حضرت رقیه سلام الله علیها از ناقه افتاد داد نزد این کاروان متوقف بشه؟شتر که سرعتی نداره. میگه یه روز دختر بچه ام از رو بلندی به شکم رو زمین افتاد،نفسش یه چند لحظه بند اومد،من گریه شدم خانمم گفت:چیزی نشده چرا گریه میکنی؟ گفتم من جواب روضه ام رو گرفتم،حالا فهمیدم چرا داد نزد.
کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه
آخه عموم رو نیزه ها نگرونه
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده
هر کجا نشستی دستات رو بیار بالا،صدا بزن یاحسین،یا حسین……
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده
یکی از روضه خوان های میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟گفتم:دارم میرم هیئت،گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟گفتم: هم سن خودته،گفت: بابا منم با خودت میبری؟،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد،گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه. گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته،کفشاشو غارت کردن، کفشاشو دزدیده بودند. گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت:بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن،گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد، بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد.
کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه
آخه عموم رو نیزه ها نگرونه
نزن من و حالم بده
خودم میام هولم نده
بی بی رقیه رو بی هوا زدند، مداح یعنی چی؟ شما وقتی خودت میخوای خودت رو بزنی،عصب مغز دستور میده به عضله ی صورت،میگه آمادگیش رو داشته باش، اما یه وقت هست بی هوا میزنه،دختر وسط بیابون افتاده بود،دید یکی داره میاد،خوشحال شد، گفت: اومده من رو ببره کنار عمه ام، بلند شد،خوشحال شد، یه وقت، دید صورتش میسوزه، یه بیت قدیمی برات بخونم؟
تا به من رسید بابا،بابا،بابا
موهام و کشید بابا،بابا،بابا
دست من و بست بابا،بابا،بابا
پهلوم و شکست بابا،بابا،بابا
گفتم پهلو،بریم مدینه؟ مادر مادر، مادر مارو هم بی هوا زدند، وقتی یه نامحرم میخواد با مادرت حرف بزنه، مادر به چشم نامحرم نگاه نمیکنه، مادر ما به زمین نگاه میکرد،به نامحرم نگاه نمیکرد، امام حسن میگه دیدم دست و نانجیب بالا برد، امام صادق میگه:چنان زد این گوشواره توی گوش مادر شکست.
کاشکی پسر ارشد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا
کاشکی راه رفتن بلد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا
برای چی؟
شاهد فحش و لگد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا
اونقدر کشیدم داد و هوار ای خدا ای خدا ای خدا
دستاتو واسش بالا نیار بی حیا بی حیا بی حیا
رو چادر مادر پا نذار بی حیا بی حیا بی حیا
خیلی ها اربعین دارن میرن کربلا،به حضرت رقیه سلام الله علیها بگو، عمه ی امام زمان(عج)،امشب با دستای کوچلوت یه کربلا به من بده، میگه:تو حرم حضرت رقیه سلام الله علیها، یه پیرمرد یه ظرف برداشته بود، یه تیکه نخ، اومد گره بزنه به ضریح، خادمها اجازه نمیدادند، خیلی ناراحت شد،رفتم پیشش ، گفتم:پدر چی شده؟ چرا ناراحتی؟ گفت: نگذاشتند نذرم رو ادا کنم، گفتم:این چه نذریه شما یه ظرف آب برداشتی،میخوای ببندی؟ گفت: من دفعه ی قبل که اومدم حرم حضرت رقیه سلام الله علیها، بهشون گفتم: خانم به من یه کربلا بده، اگه کربلا بدی، از کربلا برات آب فرات میارم، براش آب فرات آوردم، گفتنم: دیگه فایده نداره، دیگه دیر شد…..
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم – سید مهدی میرداماد
دل زقید غمت ای دوست رها نتوان کرد
هست دردی غم عشقت که دوا نتوان کرد
می توان دین و دل و عقل زکف داد ولی
رشته ی زلف تو از دست رها نتوان کرد
تا دل جام نشد خون به لبانت نرسید
از تو بی خون جگر کام روا نتوان کرد
به ره کعبه به پا و به ره عشق به سر
زآنکه طی مرحله ی عشق به پا نتوان کرد
اگه می خوای به معشوقت برسی باید با سر بری،نباید هیچ گونه تعلل ،هیچ گونه تردیدی داشته باشی،یکی از شهدای کربلا،جناب مسلم بن کثیر،من شاهد مثال برا این بیت بیارم زود رد شم،امشب حرف زیاده،فقط می خوام بگم این مسلم بن کثیر جانباز جنگ جمله،در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام جنگیده،جانباز شده،درود خدا به جانبازها،به اون هایی که عضوی از بدن رو دادن،مسلم کثیر جانبازه،از ناحیه پا،اما بازم،خودش رو رسوند به ابی عبدالله،نگفت من که تو جنگ جمل پامو دادم،بازم رسوند،همچین که فهمید پسر علی غریبه،با این که بهانه داشت،تو قرآن هم می گن،لیس علی اعمی حرج،به نابینا حرجی نیست و هم اونی که از ناحیه پا،لنگ باشه،مصدوم باشه،این ها می تونن جنگ نرن،اینها عضوشون رو هدیه کردن،اما بازم بهانه نیاورد،گفت:کسی که می خواد جونش رو فدا کنه باید تا آخرین لحظه باشه،ثابت قدم بود،اومد خودش رو فدای حسین کرد،جانم به این شهدا،یکی پس از دیگری قیامتند اگه بری تو وجودشون،
به ره کعبه به پا و به ره عشق به سر
زآنکه طی مرحله ی عشق به پا نتوان کرد
چون نکو بنگری ای دل،دل و دلدار یکی است
آری از یکدیگر این هر دو جدا نتوان کرد
اشک مظلوم کند خانه ی ظالم ویران
در ره سیل بلی خانه بنا نتوان کرد
می گن این خانم سه ساله زهرای کربلا بوده،اینقدر گریه کرد،این گریه قیامتی به پا کرد،آخه از مادرش یاد گرفته،امشب شب ناله است،شب زمزمه است،اومدی برا کسی گریه کنی،که هیچکی به اندازه ی این خانم،واسه حسین گریه نکرده،جانم،نه فقط از لحاظ ظاهری،نه،نه فقط از لحاظ ظاهر شبیه مادرش بود،مرام و عقیده و راهش هم به مادرش زهرا می ره،شنیده بود مادرش تو مدینه هرچی خطبه خوند،بین در و دیوار رفت،تو کوچه های مدینه اومد؛نتونست رو دل این نانجیب ها اثر بذاره،آخرسر اومد تو بیابونها شروع کرد گریه کردن،آی اونهایی که می گن این گریه ها الکیه،گوش بدن،اونایی که می گن بسه چقدر گریه می کنید،دیدید بعضی ها می گن دوباره محرم اومد،این ها گریه هاشون شروع شد،خسته نشدید،هرسال گریه می کنید،ما گریه مون رو از رقیه بلدیم،آخه می گن این دختر اینقدر گریه کرد،تا آخرش به آقاش رسید،به امامش رسید،ماهم اینقدر گریه می کنیم،ایشاءالله یه روز آقامون بیاد،امشب خیلی ها براشون شب عاشوراست
بریم در خونه ی این خانم سه ساله،گریه ای که خانم رقیه کرد،گریه ی ضعف نبود،گریه،گریه ای بود که همه بفهمند،ظالم کیه،ظلم کیه،گریه کرد که برو ببین الان اثری از دارالاماره،اثری از کاخ یزید نیست،فقط برو ببین تو این شهر برا خانم چه حرمی درست کردن،چقدر جلال داره،چقدر جبروت داره،
حالا داره با ،باباش حرف می زنه:
دیشب مدینه بودم و می گفتم می خندیدم
لالایی هات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب داداش علی اومد به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونه مون
می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
چرا این خوشی ها همه اش خوابه
دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم
عکس عمو رو با علم کنار دریا کشیدم
اینم بازم خواب می دیدم
یه روز جاموندم ازهمه به روی دست فاطمه
چشام می رفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم
کاشکی اینم خواب می دیدم
چرا تلخی ها تو بیداریه،از بالای ناقه افتادم،تو بیابون تاریک داشتم دق می کردم،یه وقت دیدم سرم تو بغل یه مادره،حسین…………
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_رقیه
دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند
چشمه ی چشمِ مرا از گریه دریا کرده اند
امشب دختردارها حرف منو بهتر میفهمند
سخت بابا به غرورِ دخترت بر خورده است
با من از بس مردمِ بی خیر بد تا کرده اند
کوچه گردی، ریسمان، نانِ تصدق، کعب نِی
خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند
هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند
با لگد، کاری که با پهلویِ زهرا(س) کرده اند
ای بابا،ای بابا،معذرت می خوام از بی بی حضرت سکینه سلام الله علیها،از امام زمان(عج)، این روضه ها رو اگه کم بذاریم، کم کم میآن حقانیت روضه رو زیر سئوال میبرند. گفت:بابا
صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشتِ دست
کاشکی حداقل یکی با من هم دلی میکرد، وقتی گریه میکردم
هق هقم را از سرِ لج سخت دعوا کرده اند
آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند
یه پشت دست ان شاءالله از کسی نخوری،اگه محکم بخوری،دندانهای آدم بزرگم میریزه ،این بچه دندوناش شیریه،نه یه بار،نه دو بار،هر موقع گفتم بابا،هی زدند،هی زدند
آه، دندان هایِ من یک در میان افتاده اند
بی هوا تا آستینِ غیظ بالا کرده اند
تا به حدِّ مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند
از سرِ نو از خدا مرگم تمنّا کرده اند
فهمیدی یانه؟ یعنی هی میزدند،میگفتند خدا مرگت بده،چقدر مارو به زحمت میندازی،هی از رو ناقه می اُفتی……دختردارها از اینجا رفتی هر وقت خواستی موهای دخترت رو شونه کنی یادت باشه،دختر وقتی باباش داره میآد، هی میره زود التماس مادر میکنه ، مادر بیا موهام رو مرتب کن،بابا داره میآد،میخوام منو قشنگ ببینه. بابا بابا
ریشه ریشه فرش ِ سرخِ گیسوانم ریخته
می دونی چرا؟
بر سرم با پا یهودی ها تقلّا کرده اند
شامیان ناز ِ یتیمانه نمی دانند چیست!
غیرِ اَخم و قهر و تندی کاری آیا کرده اند؟
دخترت را زَجر کُش کردند هَرزه چشم ها
غربتم را سنگ و خاکستر تسلّا کرده اند
خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ
تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند
بابا خیلی بهم بر خورده،بابا غرورم رو له کردند،تو مجلس یزید زن یزید سر برهنه اومد، دیدم یزید عبا شو در آورد رو سرت انداخت،بابا ما با آستین رو صورتمون رو پوشوندیم
خوب شد بابا عمو با ما نیامد تویِ کاخ
تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند
مهربانِ من رفیق ِ تازه پیدا کرده ای
خیزرانها بر لبِ تو جشن بر پا کرده اند
این همه روضه شنیدیم و خوندیم،اگه از این گروه داعش ملعون این مسائل رو ندیده بودیم،باورش سخت بود
زیور آلاتِ حرم بازیچه هایِ دختران
چند سر اسباب بازیِ پسرها کرده اند……. شاعر: علیرضا شریف
سرت روی نیزه انگار تکون خورده
رو لب و دندون ِ تو خیزران خورده
زخم پیشونیت رو سنگ ها وا می کردند
روی نی سرت رو جا به جا می کردند
بابایی حسینم،بابایی حسینم
بعد تو ماها رو به اسیری بردند
بابا گوش تو بگیر
دست شمر و زجر و حرمله سپردند
نمیدونی درد این کبودی ها رو
طعم رد شدن از تو یهودی ها رو
بابایی حسینم،بابایی حسینم
حالا که بابا جون مرهمی ندارم
زخمات و میبندم با لباس پاره ام
دیگه قصه ی زخم سرم بمونه
سوختن لباس و معجرم بمونه
بابایی حسینم،بابایی حسینم
خیلی حرف ها داشت میخواست به بابا بزنه،تا میومد راه بره،تاول های پاش مزاحم بود،هر کی میومد بغلش میکرد،میگفت: برید اگه بابام بیاد به بابام میگم،همه حرف ها،درد و دل ها،کبودی ها،زخم هایی که داشت،اما تا روپوش رو از رو طبق کنار زد،نگاش افتاد به سر بابا،ای کاش فقط سر بریده بود،لب ها پاره، صورت زخمی،محاسن سوخته، همه حرف های خودش یادش رفت، صدا زد مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ، مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی؟ می خوای با رقیه هم ناله بشی بسم الله،هر کجا هستی بگو:حسین….گره تو کار ِته،شب باب الحاجات ِ،می خوای حرم رقیه بری؟کربلا می خوای؟حسین…….
الا لعنت الله علی القوم الظالمین😭😭
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_1100273662348493378.MP3
زمان:
حجم:
7.14M
🌾🌾🌾🌾#اربعین
➖➖➖➖➖➖➖زنجیر زنی زیبا
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو
برادرجان برادرجان حسینم/۲
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم
برادرجان برادرجان حسینم۲
➖➖➖➖➖➖➖➖✔️
برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم
برادرجان برادرجان حسینم۲
➖➖➖➖➖➖➖➖✔️
حسین جان آمدم اندر بر تو
همه همراه من جز دختر تو
زجاخیز و ببین جای کبودی
زده دشمن زکینه خواهرتو
برادرجان برادرجان حسینم ۲
تدوین واضافه کردن بند آخر جناتیان قادیکلائی
اجرا مداح خوش صوت کربلایی مقصودی از ساری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
گل بریزید تو حجله گاهِ قاسم
خون می باره تو قتلگاهِ قاسم
وای، برادر زادم
وای، تازه دامادم
وایِ من قاسم
ای عزیزِ آسمونی، رو خاكا و غرق خونی
به خدا برام تو مثلِ علی اكبرم می مونی
وقتی كه دید تو خیمه پیكرت رو
من چی بدم جوابِ مادرت رو
وای، روضه می گیرم
وای، بی تومی میرم
وایِ من قاسم
غم و غصه بی شماره، دلِ نجمه بیقراره
همه سنگ زدند به قاسم تا دیدند زره نداره
دور و برت، میاد صدای مركب
قد كشیدی، به زیرِ پایِ مركب
وای، نوجوونی تو
وای، نیمه جونی تو
وایِ من قاسم
مثل بانوی مدینه، تو شدی شكسته سینه
خوبه كه بابات نبود تا، تو رو اینجوری ببینه
در فرس تیز رو هر كه تو را دید گفت
برگِ گل سرخ را باد كجا می برد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
@babolharam_net905_72171189954372.mp3
زمان:
حجم:
5.57M
بابایی پامو نگا
حاج ابوذر بیوکافی
یه کمی با این سر حرف زد، دیدی یه مدتی خونه نیستی برمیگردی، اولین کسی که دورت میگرده دخترته، کافیه یه زخم رو صورتت ایجاد شده باشه، هی میاد دست رو زخم میکشه میگه چیشده بابایی؟ کی صورتتو زخم کرده؟ انقدر دست به صورت بابا کشید گفت منباورم نمیشه صورت خوشگلتو اینجوری کردن، رقیه جون نبودی، سر باباتو به نِی، چهل منزل زیر آفتاب، با سنگ، به درخت آویزون کردن، حالا دختر اینجوریه دیگه، بعد یه مدتی بابا وقتی نیست، شروع میکنه گزارش دادن، گفت حالا نوبت منه..
بابایی، پامو نگاه
ورم چشمامو نگاه
تا رفتی خیمه رو سوزوندن
وضع موهامو نگاه
بابا، خیلی بهم سخت گذشت، روایت میگه زین العابدین اومد آرومش کنه نتونست، غوغایی بپا کرد، کیا گرفتارن؟ گرفتاری امشب بگو دستم به دامنت رقیه، ان شاءالله قسمت مون بشه صورت رو ضریحش بذاریم، اونجا براش گریه کنیم، انقدر گریه کرد یهو از نای بریده صدایی بلند شد" اِلَیَّ"اینجوری گریه نکن، دل بابات آتیش میگیره، دخترشو با خودش برد، اما یجای دیگه هم قبلا ناله زده بود "اِلَیَّ" بگم یا نه؟ اونجایی که زینب اومد تو گودال، متحیر، نیزه شکسته ها رو کنار زد، شمشیرها رو کنار زد، یهو دید رو یه بدنی خیلی سنگ ریخته، از نای بریده ندا آمد" اِلَیَّ اُخَیَّ" حسین، آخ حسین جان خوشی ندیدی آقا، آقا نشه ما از گودال دور شیم، راهو گم میکنیم، یه آه بکشی تو روضه حساب میکنن باهات، تو رو خدا اگه بچه داری این چند شبه خیلی قربون صدقه ش نرو، بچه ت رو دیدی هی بگو آه حسین، ناله بزن حسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حاج سید رضا نریمانیFadaeian-Komeil-14040503 (1).mp3
زمان:
حجم:
51.74M
🔊 بخش اول #مناجات_و_روضه | ریختم هر چه اشک دیده نشد سحر بخشش ات دمیده نشد
ریختم هرچه اشک دیده نشد
سحر بخششت دمیده نشد
سر بازار هر چه داد زدم
کمی از بار من خریده نشد
از تو شرمنده ام که در همه خلق
بدتر از بنده آفریده نشد
سالها آمدم ، گذشت اما
قوره تورش من رسیده نشد
مثل من زیر بار معصیتش
کمر هیچ کس خمیده نشد
بگذر از من که در مصاف گناه
توبه ام تیغ آب دیده نشد
رمضان رفت و آبرویم رفت
شاید العفو من شنیده نشد
با علی توبه میشود مقبول
بی علی پاک این جریده نشد
یک شب ایوان طلا نرفتم اگر
آن شبم ختم بر سپیده نشد
عمر من با علی علی بگذشت
غزلم بی علی قصیده نشد
سخن لغو گفته هر کس که
پای شعرش نجف کشیده نشد
از نجف میل کربلا دارم
بیخودی اشک من چکیده نشد
شب جمعه کنار عبدالعظیم
کی نسیم حرم وزیده نشد
این حرم کربلای ایران است
اف بر آن که بر این عقیده نشد
سالها گریه بر حسینت کرد
بی جهت مرد برگزیده نشد
گرچه پایش کشیده شد در ری
پیکرش بر زمین کشیده نشد
حرمتش حفظ شد در این خِطه
بدنش بی لباس برهنه نشد
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Mohjat.NetNamahang Ghiamate Ghiamat 1404 Kermanshahi [Mohjat_Net].mp3
زمان:
حجم:
2.43M
#زمینه
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#حضرت_زهرا #گودال
الله الله صدای صور محشره
الله الله خلائقو ملزم کنید
الله الله حضرت زهرا اومدن
الله الله همه سرا رو خم کنید
پیراهن خونی حسینو
رو دست گرفته و آورده
پیراهنی که معلومه از روش
آقای ما چند تا نیزه خورده
پیراهنی که نازکه اما
نه سُندُس و ترمه نه حریره
نازک شده زیر سُم اسبا
این روضه جای خوبی نمیره
هذا قمیص ولدی
پیش خدا زهرا شکایت میکنه
هذه قمیص ولدی
توی قیامتم قیامت میکنه
اونجا به فکر شیعه هاست
با این پیروهن ما رو شفاعت میکنه
****
الله الله محشر کبری فاطمه است
الله الله خدا خودش قاضی میشه
الله الله میخشه اونقدر شیعه رو
الله الله که فاطمه راضی میشه
پرونده ی رسوایی ما رو
پاره میکنه با مُهر ابطال
پیراهنی که تموم رج هاش
پاره شده بود میون گودال
پیراهنی که روضه ی بازه
از بس همه جاش باز شده از هم
از بس که کشیدن واسه غارت
نخ هاش همه درهم شده درهم
هذا قمیص ولدی
خدا خودش دیگه قصاوت میگکنه
هذا قمیص ولدی
فاطمه روضه رو روایت میکنه
اونجا به فکر شیعه هاست
با این پیروهن ما رو شفاعت میکنه
شعر: محسن سلطانی
#زمینه_حضرت_زهرا
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#گودال
#نماهنگ قیامتِ قیامت 1404
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها