eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
( علیه السلام ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ...چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم : اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ... دریا به دیده ی تر من گریه می کند آتش ز سوز حنجر من گریه می کند سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازه ی سرِ من گریه می کند توو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی ؛ وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند ... وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند ، شاید زبون حال آقامون این باشه : مردم کوفه و شام ، به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سرِ بابای مظلوم من ، سنگ پرتاب نکنید ... حسین ... حسین ... از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم ، به پیکر من گریه می کند آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد ، راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت ، پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده ؛ میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن ؛ میگه روم نشد اونجا سوال کنم ، زین العابدین رو دفن کرد ، بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی ،گریه میکردی ! میگه فرمود : وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود ، میخوام بگم یا باقرالعلوم ! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن ، یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد ، به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید ، سر به دیوار گذاشت ، علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند ... چرا بلند بلند گریه میکنی ؟ نمیدونستم بازوش ... پهلوش ... میگه یه وقت صدا زد یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم ! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم بیاید از مادر توشه برگیرید ! فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ بچه ها امشب شب خداحافظیه ، دیدار دیگه به قیامت و بهشت ، امیرالمومنین میفرمایند :حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند ، همون سینه ای که ، علی فرمود : اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّتزهرا چنان صیحه ای زد وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا دست ها رو از کفن بیرون آوردوَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاًحسنین را به سینه چسبانید ، یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت ، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا ، سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت ... شروع کرد با پدر حرف زدن ... یه وقت عربای بیابانی آمدند ؛ فَاجتَمِعَ عدّة ... با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند ... حسین ... http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسخه ی قطعی برای استجابت دعا قرائت زیارت عاشورا و دعای علقمه فراموش نکنید که هفت امام ضمانت کردند ✅😭 پیشنهاد دانلود✅ https://eitaa.com/eetazeinab
987.2K
ای اشک، آهسته بریز که غم زیاد است ای شمع ، آهسته بسوز که شب دراز است امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم، کسی یار کسی نیست . هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد هر احمد و محمود رسول مدنی نیست بر مرده دلان پند مده خویش نیازار زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت خندیدن جلاد ز شیرین سخنی نیست جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نیست صد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست با نوای کربلایی محمد مسلمی
◼️ آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... ⚡️ خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... در نقل‌ها آمده است: بعداز که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع می‌شد، شناختند. دور پیکر امام علیه‌السلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند. و حاوَلوا تحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا. ▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند. یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدن‌ها را دفن کنیم؟! ما از کجا می‌دانیم که هر جسد از آن کیست؟! و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ ▪️خودتان هم می‌بینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است. 🔻در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد می‌شد؛ حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه، ▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیه‌السلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود: «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا» ▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد. 🔻سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستاده‌اید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم. حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم. ما آمده‌ایم تا جسد امام حسین علیه‌السلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم. 🔻سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم ص۴۶۶
◾️امام سجاد علیه‌السلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند... ⚡️ بنی اسد هر عضوی را برمی‌داشتند، عضو دیگر به زمین می‌افتاد... ... بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیه‌السلام همراه بنی اسد به خاک سپردند، آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد _ همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند_ مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: من به تنهایی کفایت میکنم. به او گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم! 🔻در این هنگام امام علیه‌السلام گریه کردند و فرمودند: إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی ▪️همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند. سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند فرمودند: «بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ، و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم» و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد. لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ: ▪️و وقتی که ان پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیه‌السلام، گونه مبارک‌شان را بر روی رگ‌های گلوی سیدالشهدا علیه‌السلام گذاشتند و در حالی که گریه می‌کردند، فرمودند: طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر، أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ، أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ. ▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است‌. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛ ... سپس حضرت قبر را پوشاندند و با انگشت مبارک شان روی آن نوشتند: هذا قَبرُ حسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً. ▪️این قبر حسین بن علی (عليهماالسلام) است که او را تشنه و غریب کشتند. در این هنگام بنی اسد گفتند: ای برادر؛ جسد یک پهلوان در اطراف شریعه باقی مانده و در اطراف او دو جنازه بود. كُلَّما حَمَلنا منه جانِباً سَقَطَ الآخَر، لِكَثرَةِ ضَربِ السُّيوفِ، و طَعنِ الرِّماحِ، و رَشقِ السِّهامِ ▪️و هر بار یک طرف جسد آن پهلوان را بلند می کردیم. آن طرف دیگری به دلیل ضربات مکرر شمشیرها و نیزه ها و تیرها می افتاد. امام علیه السلام فرمودند: برویم در کنار جسد آن پهلوان. امام همراه بنی اسد نزد آن جسد رفتند ، و وقتیکه نگاه حضرت به بدن آن پهلوان افتاد، خودش را روی جسد او انداخت و او را بوسید و فرمود: «عَلىٰ الدُّنيا بَعدَكَ الْعَفا- يا قمرَ بني هاشمٍ- و عليك منّي السّلامُ مِن شهيدٍ مُحتَسَبٍ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ» ▪️ای ماه بنی هاشم،بعد از تو دیگر خاک بر سر این دنیا. سلام من بر شهیدی که اجرش فقط با خداست. رحمت و برکات خداوند بر تو باد. سپس به آنها دستور داد که برای او قبری حفر کنند و خود حصرت پیش آمد و تنهایی، بدن قمر بنی هاشم را درون خاک گذاشت و هیچکس را با او همراهی نکرد. و سپس دستور دادند تا آن دو جسد دیگر را به خاک بسپارند؛ سپس حضرت به سراغ اسب خود رفت. 🔻بنی اسد دور او حلقه زدند و از او درباره خود و این اجساد پرسیدند ، امام به آنها فرمود: قبر امام حسین علیه السلام گ، شما آن را که دانستید. اما آن حفره اول که هفده جسد را در آن به خاک سپردید، اهلبیت و اقرباء آن حضرت بودند که نزدیک‌ترین آن ها به جسد مطهر امام حسین علیه السلام، جسد مطهر فرزندش علی اکبر است. و آن حفره دوم، بدن های اصحاب و یاران آن حضرت بودند و آن جسدی که که بالای سر آن ها تنها به خاک سپردید، بدن حبیب بن مظاهر اسدی بود. و اما آن پهلوان که کنار فرات افتاده بود، بدن قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام بود و آن دو بدن دیگر، اولاد امیرالمومنین علی علیه السلام بودند. پس بعد از من هر که از شما سوال کرد او را آگاه کنید. 🔹آنها به امام گفتند: ای برادر! تو را به حق همان جسمی که تنهایی به خاک سپردی، بگو به ما که کیستی؟ در این هنگام امام علیه السلام به شدت گریه کردند و فرمودند: من امامتان علی بن الحسین علیهما‌السّلام هستم. امام این جمله را فرمودند و دیگر از دید آنها غایب شدند. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۴۷۰
◾️شتری که دلش به حال اسراءِ آل الله سوخت و به شترهای دیگر می‌گفت: دختران علی علیه‌السلام را آرام سوار بر محمل‌ها کنید... در نقلی آمده است: علیا مخدره زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمودند: سر امام سجاد علیه‌السلام بر روی زانوی من بود که دیدم شتران برهنه و بی‌جهاز را برای ما آوردند؛ امام زین العابدین علیه‌السلام به من فرمود: عمه‌جان! این شترها را می‌بینید که می‌آورند؟ و آن شتر خاکستری‌رنگ را که از جلوی شتران می‌رود و اشک می‌ریزد، مشاهده می‌کنید؟ من گفتم: بله؛ ای نور دیده‌ام. امام فرمود: عمه‌جان! میدانید این شتر چرا گریه می‌کند و به شتران دیگه چه می‌گوید؟ من گفتم:ای پسر برادرم!‌ حجت خدا توئی! زبان حیوانات را تو می‌دانی! إمام فرمود: ای‌عمه‌جان! این شتر دلش به حال ما سوخته است؛ می‌رود‌ و به شتران دیگر می‌گوید: دختران علی علیه‌السلام را آرام سوار کنید‌‌ و آهسته راه بروید؛ مبادا بچه‌ها را به زمین بزنید و زن‌ها را زجر بدهید. 📚ریاض القدس(نسخه خطی) ج۲ص۲۱۰
💥بابا..من ذَالذی قَطَعَ وریدک بابا.. (اولین حرفی که زد) بابا کی رگای گردنتو بریده بابا.. 💥من ذَالذی خَضبَ بِدِماعک..بابا..کی محاسنت رو با خون رنگین کرد بابا.. 💥من ذَالذی ایتمنی علی صِغَرِ سِنی..بابا کی تو کوچیکی یتیمم کرد بابا.. امان امان صدا زد بابا .. بابا.. بابا 🥀آخ بابا گلوم زخمی شده 🥀آب مینوشم درد میکنه 🥀گوشواره هامو کشیدن 🥀بابا گوشم درد میکنه (یه آرزو کرده رقیه کنج خرابه شام) صدا زد بابا 🥀بابا پاشو یه بار دیگه 🥀با همدیگه بریم خونه 🥀من روی زانوت بشینم 🥀موهامو تو شونه بزن بابا (یه ناله ای هم داره همه بلدن) (دشتی) 🍂آخ یتیمی درد بی درمان یتیمی 🍂یتیمی خاریِّ دوران یتیمی 🍂اگر دست پدر بودی به دستم 🍂چرا کنج خرابه می نشستم 🍂اگر می بود بابای نِکویم 🍂نمی زد شمر دون سیلی به رویم هر کجای مجلس نشستی..به سوز دل سه ساله ابی عبدالله..به اون لحظه ای که سر بابا رو بغل گرفت ناله کرد گریه کرد..به حق اون لحظه حاجتتو مد نظر بیار رأس همه حوائج فرج مولامون آقامون صاحب الزمان...صدای نالتو بلندکن 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حسین.. 💔️زندگی بی تو در این قافله سخت است پدر 💔️گذر عمر ازاین مرحله سخت است پدر 💔️دخترت تشنه اشک است ولی باور کن 💔️گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها صلوات
( علیه السلام ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ...چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم : اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ... دریا به دیده ی تر من گریه می کند آتش ز سوز حنجر من گریه می کند سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازه ی سرِ من گریه می کند توو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی ؛ وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند ... وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند ، شاید زبون حال آقامون این باشه : مردم کوفه و شام ، به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سرِ بابای مظلوم من ، سنگ پرتاب نکنید ... حسین ... حسین ... از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم ، به پیکر من گریه می کند آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد ، راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت ، پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده ؛ میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن ؛ میگه روم نشد اونجا سوال کنم ، زین العابدین رو دفن کرد ، بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی ،گریه میکردی ! میگه فرمود : وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود ، میخوام بگم یا باقرالعلوم ! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن ، یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد ، به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید ، سر به دیوار گذاشت ، علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند ... چرا بلند بلند گریه میکنی ؟ نمیدونستم بازوش ... پهلوش ... میگه یه وقت صدا زد یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم ! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُم بیاید از مادر توشه برگیرید ! فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ بچه ها امشب شب خداحافظیه ، دیدار دیگه به قیامت و بهشت ، امیرالمومنین میفرمایند :حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند ، همون سینه ای که ، علی فرمود : اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّتزهرا چنان صیحه ای زد وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا دست ها رو از کفن بیرون آوردوَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاًحسنین را به سینه چسبانید ، یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت ، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا ، سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت ... شروع کرد با پدر حرف زدن ... یه وقت عربای بیابانی آمدند ؛ فَاجتَمِعَ عدّة ... با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند ... حسین ...
‍ از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین اومده بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه، هر کی سنگ داره با سنگ میزنه، هر کی نیزه داره با نیزه میزنه، بدن عزیز زهرا. دستاشو رو سرش گذاشت زینب صدا زد، اَلسلامُ علیکَ یا مُرَمِّلٍ بِالدِماء، اَلسلامُ علیکَ یا ذَبیحَ العطشان، وا محمدا وا علیا. رسانه آهنگ اما یه وقت دیدن زینب داره تو صورت خودش میزنه صدا زد، اَلسلامُ علیکَ یا ذَبیحاً بِلقَفا. چی دید زینب، دید بدن آقامونو برگردوند. میون نیزه و خنجر ، یه تنی افتاده بی سر ناله ی غریبی میگه یا حسین غریب مادر ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷