eitaa logo
افـ زِد ڪُمیـلღ
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
7هزار ویدیو
227 فایل
"بہ‌نام‌اللّہ" اِف‌زِد‌⇦حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهࢪا‌‌‌‌‹س› ڪمیل⇦شهید‌عباس‌دانشگࢪ‌‌‌‌‌‹مدافع‌حࢪم› -حࢪڪٺ‌جوهࢪه‌اصلۍ‌و‌گناه‌زنجیࢪ‌انسان‌اسٺ✋🏿 ‌‹شهید‌عباس‌دانشگࢪ› ڪپۍ؟!‌حلالت‌ࢪفیق💕 -محفل‌ها https://eitaa.com/mahfel1100 -مۍشنویم https://daigo.ir/secret/1243386803
مشاهده در ایتا
دانلود
✨یڪ جلوه ز نور اهلبیٺ اسٺ ✨ٺڪبیر سرور اهلبیٺ اسٺ... 🎩رمان 💞 قسمت ۱۳ به خانه رسیدند.. ایمان پکر و ناامید.. به سمت اتاقش رفت.. و در را بست. اقارضا اشاره ای ب خانمش کرد..و آرام گفت _جریان چیه سُرور جان _من مطمئنم.. ایمان، عاطفه رو میخاد! چشمان اقارضا.. متعجب و ذوق زده شده بود.. _جدی میگی؟؟ سرور خانم چادرش را.. از سر برداشت و گفت _اره...! فقط نمیدونم.. چرا ایمان نمیذاره.. کاری کنم براش.سر در نمیارم.. از کارای امشبش.. سرور خانم بسمت مبل رفت.. و نشست.. اما اقارضا.. مات و مبهوت.. به صورت خانمش.. زل زده بود _امشببب؟؟؟ سرور خانم.. با لبخند گفت _اره.. نمیدونی.. چه قندی تو دل گل پسرم.. اب میشد.. وقتی چشمش به عاطفه می افتاد.. _پس چرا مخالفه کـ... _نمیدونم دلیلش چیه.. چیزی که نمیگه!! فقط میگه نه! خودت.. باهاش حرف بزن.. شاید بهت بگه.. اقارضا.. لباسهایش را.. با لباس راحتی تعویض کرد.. بسمت اتاق ایمان رفت.. تقه ای ب در زد. صدایی نشنید.. ارام در را باز کرد.. ایمان را کلافه لبه تختش دید.. با همان لباسهایی ک هنوز به تن داشت.. سرش را میان دستانش گرفته بود.. _ایمان بابا.... ایمان سر بلند کرد.. با غصه.. نگاهی به پدرش کرد.. نمیدانست دردش را چطور بیان کند.. اقارضا _نخوابیدی چرا؟ سرش را.. به زیر انداخت.. و گفت _حالا میخوابم اقارضا.. آرام کنارش.. لبه تخت.. نشست.. بعد چند دقیقه سکوت.. گفت _یادش بخیر.. وقتی عاشق مادرت شدم. اون موقع.. تازه دانشکده افسری قبول شده بودم.. سربازی هم نرفته بودم.. ولی دلمو باختم.همه کار کردم که برسم بهش.. چون میدونستم.. ارزشش داره.. صدایش را.. آرام تر کرد و گفت _واقعا خواستمش.. پس براش جنگیدم.. هیچی هم مهم نبود برام.. هر مانعی بود برداشتم.. با پایان یافتن جمله اقارضا،... 💞ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتی که درد عشق، علاجش بُوَد شکیب چون درد، دردِ توست، نمی‌خواهمش علاج.. اشراق آصفی.
خبر کوتاه بود و سنگین...😏
@Maddahionlinمداحی آنلاین - شب مهتابی - پیرایش.mp3
زمان: حجم: 4.08M
⏯ استودیویی احساسی 🍃گنبد تو که میتابه 🍃هر شبم شب مهتابه 🎙 مسعود پیرایش 👌بسیار دلنشین
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداوندا پرده بردار از راز خود راز اندازه ای دارد زِ هجرش میسوزم اما آن نازنین از من رخ نهان دارد همه شب از چشمه ی چشمت تا سحر اشک خونین روان گردد خداوندا کِی شود آن گل آید و هستی گل سِتان گردد مناجات عج
به خانم ها بگوید ؛ همانند چتری است که انسان را در برابر بارانی از گناه حفظ می‌کند .؛! - شهید طلبه محمد هادی ذوالفقاری ‌‌
تأثیر گذار بودن، فقط کارآفرین یا مخترع بودن نیست . . همین‌که به عنوان یه مادر، از امروز به فرزندت هـمدلی رو یاد بدی ؛ همین که به عنوان یه عضو کوچیک از جامعه، با خرید های اضـافی به فرهنگ غلط مدگرایی کمک نکنی ؛ - یعنی در جایگاه خودت، تأثیرگذار هستی.
‌ چاي خواستگاری رو که گرفت جلوش، قطره‌های شرم رو دید که تا مژه‌هاش کشیده شده بودن و بعد چشمش رفت رو تسبیح یاقوٺ‌نشانِ دستش . . جواب گرۀ باز شدهٔ تسبیح دلش چی بود؟ 💌 ~ جوابِ سوال قصہ ..
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداجونم چقد عاشقمی و من نمیدونم...💔 به همین قشنگی🌙✨