32.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بانوان ایرانی، لطفا قورباغه نباشید!🐸❌
•
٠
یکی از پر بازدیدترین کلیپ هایی که اینستاگرام ممنوعش کرد🤐‼️
از مدفوع خوری #کیم_کارداشیان🤮
تا برهنگی زنان مسلمان💔
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۶ بانوی موفّقِ #مسلمانِ #محجبه🧕🏻💎
💢 مقام معظّم رهبری:
«در قضیه #زن آن که گریبانش گیر است #غرب است نه اسلام و جمهوری اسلامی!» 🌱
#زنان_تأثیرگذار 🕊
هدایت شده از غریبطوس|𝑮𝒉𝒂𝒓𝒊𝒃𝑻𝒖𝒔
رفقا بشیم 470!؟😃❤️🙏🏻
شاید سوپرایز باحالی داشتیم ها😁♥
#فووررررر
#همسایه_جان_فور_کن_ممنون🙃♥
@The_way_to_Allah_313
هدایت شده از غریبطوس|𝑮𝒉𝒂𝒓𝒊𝒃𝑻𝒖𝒔
13.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمش واقعا قشنگ بود😂♥
هی علیکم علیکم😂💔
#عقیله
#پیشنهاد_دانلود
#اسم_فیلم_دل_شکسته
@The_way_to_Allah_313
بچہها
مادریڪدورهۍخاصے
ازتاریخهستیم...
هرڪدومتونبریددنبالاینکہ
بفهمیدمأموریتخاصِتون
دردورانقبلازظهورچیه!؟
شماالانوسطمعرکہاید!
وسطمیدونمینهستید
بچهها....؛
ازهمیننوجوانے
خودتونوبراۍ
حضرتمهدۍ(؏ـج)
آمادھڪنید:)
#حاجحسینیڪتا
بلدچی که اهل نماز اول وقت نیست، در شناسایی به مقصد نمیرسد و اگر هم برسد بیپشتوانه جنگیده است
#شہــیدعلیچیـتسـازیان
ایکسانیکهایننوشتهرامیخوانید،
اگرمنبهآرزویمرسیدمودلازایندنیاکَندم،
بدانیدکهنالایقترینبندههاهم
میتوانندبهخواستِاو، بهبالاترین
درجاتدستیابند..!
البتهدرایـنامرشکینیستولےباردیگر
بهعینهدیدهایدکهیكبندهیگنھکارِخدا
بهآرزویشرسیدھاسـٺ:)🥀!
#شھیدامیرحاجامینی
هدایت شده از 【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
- آرزو؟
+ بینالحرمینباگریہدادبزنم ؛
بدهکہپیشتوموۍسرمسپیدنشہ
بدهکہنوکرتبمیرهوشهیدنشہ..💔!
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
🔴 آزمایش و غربالگری شیعیان در عصر غیبت
🔆 #امام_صادق علیه السلام
💠 «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛ و اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛ و اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛ حتَّی لَایَبْقَی مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر»
به خدا سوگند شما خالص میشوید؛ به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛ به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛ تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر.
📚بحارالانوار،ج5،صفحه٢١6
🔻شرح:
در این روایت شریفه امام صادق علیه السلام هشدار میدهد که خداوند شیعیان را در زمان غیبت دچار آزمایش بسیار سختی خواهد کرد و بسیاری از اشخاصی که منتسب به شیعه هستند غربال میشوند و خالص میشوند و از این میان گروه بسیار اندکی از شیعیان باقی میمانند. در این میان کسانی نجات خواهند یافت که:
1️⃣ خود را در زمان غیبت به امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف نزدیک و نزدیکتر کنند؛
2️⃣ خود را از رذایل اخلاقی پاک کنند و به صفات حسنه نیکو گردانند (تزکیه نفس کنند).
3️⃣ شناخت امام زمان -عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف- و دعای فراوان برای فرج ایشان، تنها راه نجات در این دوران پر از فتنه است.
#امام_زمان
#قسمت_بیست_و_دوم
#تنها_میان_داعش
چهارچوب فلزی پنجرههای خانه مدام از موج #انفجار میلرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم.
آخرین نفر زنعمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکشهای انفجار بهتون نمیخوره!»
اما من میدانستم این کمد آخرین #سنگر عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپشهای قلب #عاشقش را در قفسه سینهام احساس کردم.
من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر میشد؟
عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما #دفاع کند. دلواپسی زنعمو هم از دریای دلشوره عمو آب میخورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای #توسل بخونیم!»
در فشار وحشت و حملات بیامان داعشیها، کلمات دعا یادمان نمیآمد و با هرآنچه به خاطرمان میرسید از #اهل_بیت (علیهمالسلام) تمنا میکردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه میلرزد.
صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفسمان را در سینه حبس کرد. نمیفهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجرههای اتاق رفت.
حلیه صورت ظریف یوسف را به گونهاش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا میکرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگندهها شمال شهر رو بمبارون میکنن!»
داعش که هواپیما نداشت و نمیدانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره #آمرلی آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتشبازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم.
تحمل اینهمه ترس و وحشت، جانمان را گرفته و باز از همه سختتر گریههای یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش میکرد و من میدیدم برادرزادهام چطور دست و پا میزند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد.
با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمیدانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان میداد و مظلومانه گریه میکرد و خدا به اشک #عاشقانه او رحم کرد که عباس از در وارد شد.
مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرتزده نگاهش میکرد و من با زبان #روزه جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم.
ما مثل #پروانه دور عباس میچرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل #شمع میسوخت.
یوسف را به سینهاش چسباند و میدید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلیکوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟»
عباس همانطور که یوسف را میبویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمیدونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح #مقاومت کردیم، دیگه تانکهاشون پیدا بود که نزدیک شهر میشدن.»
از تصور حملهای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانکها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچهها میگفتن #ایرانیها بودن، بعضیهام میگفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچهها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برقها تموم نشده میتونیم گوشیهامون رو شارژ کنیم!»
اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لبهای خشکم به خنده باز شد.
به #همت جوانان شهر، در همه خانهها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباطمان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بیپاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!»
فاطمه ولی نژاد 📝
#رمان_مذهبی