#قسمت_بیست_و_هفتم
#تنها_میان_داعش
شاید میترسید عمو خیال #تسلیم شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون میجنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! #حاج_قاسم اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟»
اصلاً فرصت نمیداد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی میکنه تو این جهنم هلیکوپتر بفرسته!»
و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه #مقاومت کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیاتشون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی میرسن!»
عمو تکیهاش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت #وعده داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش میجنگم!»
ولی حتی شنیدن نام اماننامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد.
چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته #خدا را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت…
در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
فاطمه ولی نژاد 📝
#رمان_مذهبی
سید-رضا-نریمانی-برای-یادبود-شهید-محسن-حججی.mp3
7.65M
بایدم عاشقِ #ارباب ، عینِ ارباب بمیره (:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ میدونی بدترین صحنه چیه؟
- #امام_زمان(عج)
با اشک به پروندت نگاه کنه و بگه :
این که قول داده بود . . .🚶🏾♂️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "به نبودنش عادت کردیم"، غیبت امام زمان متاسفانه برای بعضی از شیعیان عادی شده است.❗️
🎙 حجت الاسلام عالی
#امام_زمان
#جمعه
اشتباهی که دیگه هیچوقت حاضر نیستی انجامش بدی چیه؟
https://abzarek.ir/service-p/msg/1116861
چرا حاضر نیستی دیگه این کارو انجام بدی ؟ به نظرم کل عمرمون تباهه اگه به کسی که دوستش داریم ، نگیم که چقد برامون مهمه و دوستش داریم ......
خدا انسان رو که خلق کرد ، یه سر سوزن از محبت خودش رو تو وجودش گذاشت تا دنیا رو جای قشنگ و قابل تحملی برا زندگی بکنه ! .....
بنظرم اونی که پا رو غرورش میذاره و دوست داشتنش رو میگه ، خیلیییییی شجاعه ! شما باید به خودت افتخار کنی که انقد شجاعی . که مغرور نبودی . که خودت و احساساتت برات مهم بوده 🙂✨
این گناهی که میگید نمیشه گفت هم یه توضیحی راجع بهش بدم ... شما خیلی کارتون درسته که نمیخواهید راجع بهش بگید ! ...
هییییییچوقت ، هر گناهی ، حتی یه گناه خیلی خیلی ریزی هم کردید ، نرید به کسی بگید ! نزارید قبح اون گناه براتون بریزه و باعث گناه های بزرگ ترتون بشه ! این یه حدیثه ها 📿
سلام . بله غرور خیییلی بده . شیطون هم بخاطر غرورش بود که ۶۰۰ سال عبادتش تباه شده دیگه ....
اینم بگم که خدا مارو اگه زمین میزنه ، برا اینه که غرورمون ازبین بره و دوباره خودش دستمونو بگیره ها ! خدای ما انقددد دلبر و مهربونه 🥺😍 اگه هنوزم فکر میکنید که نتوانستید بلند شید ، ینی از قبل هم خیلی مغرور ترید که دست خدارو نگرفتید که بلندتون کنه . دست خدارو پس زدید .... ناامید شدید از خدا ... و ناامیدی به درگاه خدا هم گناه کبیره است 🙂✨
بلند شید و از خدا یکیو بخواهید که تو زندگیتون بیاد و کمکتون کنه اونی بشید که میخواهید . حالا اون فرد میتونه هم زمینی باشه و هم آسمونی😉
درجامعهامروزکسۍبهفکر#حجاب
نیستاماشمابهفکرآنباشیدوزینبۍ
برخوردکنید.'!
#شھیداحمدمشلب
@dar_mahzare_olma.mp3
22.08M
خصوصیات و ویژگی های یاران حضرت حجت "ع" 🦋
🎙 استاد عالی
هدایت شده از گ ل ب و ل ه ا ی سڣىڊ 🇵🇸 シ
حضرت صادق علیه السلام فرمودند: ✨
از شامگاه پنجشنبه و شب جمعه، فرشتگانی با قلمهایی از طلا و لوحهایی از نقره، از آسمان به سوی زمین میآیند و تا غروبِ روز جمعهِ ثواب هیچ عملی را نمینویسند به جز صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام.
#فور
آقا قسم به جان شما خوب میشوم.mp3
7.86M
🌱آقا قسم به جان شما خوب میشوم...😔💔
#امام_زمان ♥️
#مناجات 📿
گاه گاهی که دلم می گیرد💔
به خودم می گویم
بشکن قفلی که درونت داری🔓
تو #خدا را داری...
هدایت شده از هیأت دختران حیدری
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
🥀🥀🥀🥀🥀
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را 🥺🥺 💔
🖤 8 شوال، سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام 😔😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@dokhtarane_heydary
⏪قبل از هر عملی فکر کنیم: "اگر امام زمانم جای من باشند این کار را انجام می دهند یا خیر؟!"
⏪در طول روز "مراقب" باشیم که حواسمان پرت نشود و اینطور متوجه اعمالمان باشیم.
⏪در پایان روز هم حساب کنیم چه کرده ایم و چقدر موفق بوده ایم؟
#استاد_زعفری_زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چھقدر ریزھکارۍهاي این آیہ
معرکہست 🤍 .