🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
#شـهودعشق 💌
محمدرضا خیلی هیئتی بود و حضورش در مراسم ها و مجالس اهل بیت علیهم السلام ترک نمی شد.
همین هم باعث شده بود تا زمینه های اعتقادی و معنوی اش عمیق تر و شوق شهادت در او ریشه دار شود.🍃
مدرسه که بود اغلب شبها🌙 در هیئت دانش آموزیشان می ماند و به کارهای اجرایی علاقه مند بود.
شب_های #قدر در یک شب، به چند هیئت و مسجد می رفت و استفاده می کرد.
گاهی هم برای آخرین مجلسی که قصد رفتن داشت، می گشت تا جایی پیدا کند که شام می دهند!! با اینکه می توانست به خانه🏡 رود ولی روی این قضیه اصرار داشت؛ می گفت: "غذای هیئت یه چیز دیگه ست"✨
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری 🌷
#شب_قدر
#سبک_زندگی_شهید
#ابـــووصــال ✨
#التماس_دعا
بسمربالشهددالصدیقین
#شہـودعـشق💫
با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله می رفتند که می بینند چند نفر از اراذل اوباش به
نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند.😳
ترس و وحشت عجیبی بین مردم بود 😖و کسی جرئت نداشت کاری کند محمد رضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا کاری کند،
اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بوده را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله و گردن او را می شکافد.
زخمی به عمق یک بنده انگشت در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.
آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت.🙃💔
#شهیدمحمدرضادهقانامیری🌷