📨 #پیام_جدید
📝 متن پیام : سلام میشه یه لطفی کنین اگه کتاب آخرین نماز به وقت حلب رو دارین به صورت رمان بزارین؟
اجرتون با سیدالشهداء😍
_آره من همه ی کتابای شهیدو دارم . اونم چشم
هدایت شده از 🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
یه پزشک جوون، خوش تیپ، ادکن زن و برند پوش بود. شاید به ظاهرش نمیخورد اما تا بهش اطلاع دادن قراره عده ای اوباش به پرچم های آقا اباعبدالله که برای محرم نصب شده جسارت کنن راهی خیابون شد، با اینکه دست خالی بوده کفتارها چند نفری بهش حمله میکنن، یه چاقو تو چشمش میزنن و چند چاقو به بدنش امروز مراسم تشیعش تو تبریز بود.💔
باباش گفته: همیشه آرزوش بوده مدافع حرم باشه(:
- ✍|دلتنگ|♡
𝓭𝓮𝓮𝓵𝓽𝓪𝓷𝓰𝔂
هدایت شده از سلاله
كعابس_انا_حب_الحسين_جنني....hd.mp3
2.86M
حُب الحسين أجننی
عشق حسین مرا دیوانه کرد...
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🌱
افـ زِد ڪُمیـلღ
اگه میایید باهم یه کار خفن نذر حضرت رقیه انجام بدیم ، تو ناشناس بهم بگید 🙂😉 خودتون میدونین که هم اه
یه یا رقیه بگید و شروع کنیم 🙂🥺
افـ زِد ڪُمیـلღ
اگه میایید باهم یه کار خفن نذر حضرت رقیه انجام بدیم ، تو ناشناس بهم بگید 🙂😉 خودتون میدونین که هم اه
بچه ها ....
چقد خوشحالم برا خانم کم نمیزارین 🥺🥺🥺
واقعاااا دمتون گرم رفقا🖤
یھکانالبرااقاامامࢪضام😄🖤
ماشاللهپستاشدیوونتمیکنھ🙂💔
توییکهچندسالهنرفتیحرم..بیاعڪسوفیلماشمیبرتتحرماقا🙃🖤
دلبࢪترازپستاےاینڪانالممگھداریم(((:🖤
#یاامامرضا🖤
#منتظرتمࢪفیقجان🙂🖤
#تودعوتشدهاقاامامࢪضایی😄💔
join👉🏻https://eitaa.com/joinchat/2546925726C33002ff812
مــداحــی:)
@madahi_b8
وقسمبهتوکهقلبمبااسمتآراممیشود:) ! . .
آقایاباعبدالله:
امسالمبااندکیپِلکزَدنمیگذرد:)
وَباشوقِدیدارتاوجنمیگیریم:)
بارُبندیلسفرِتونروجمعنمیکنیم:)
وَدوبارهتکرارِتاریخ:) . .
همانجاماندهیِقَدیمے🖐🏽💔
جاماندههایآقای۱۲۸:)
دعوتشدیدبهکانالِآقااباعبدالله:
⧼مَجنونِحُسِین⧽
⧼ https://eitaa.com/magnon_hosein_128 ⧽
_محرم نزدیکه و عکس و فیلم برای استوری میخواے؟✨👀
_محفل های جذاب و آرامش بخش میخواے؟✨👀
دوای دردت پیش منه😌🔥
این کانال با محفل و استوری هایی که میزاره دل همه رو برده🙄🤌
_اگه میخوای دل توهم ببره زودتر عضو شو که جا نمونے😅😉
⭛
https://eitaa.com/joinchat/3506766123Cbd979a0ab5
#الانپاکشمیکنممم🚶
اگه دنبال مداحی هستی جات انجاس✨🔥
_با هنذفری وارد شوید|🤍👀
https://eitaa.com/joinchat/3506766123Cbd979a0ab5
#بِسماللھبِزَنرولینڪتازِندِگیتازاینروبِهاونروبِشہ🪴
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۵)
◾️عجب پروندهای! کوچکترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود.
در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر میدیدم...
💠در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه احساس کردم تمام کوههای عالم بر گردنم آویختهاند.
💥چون خواستم سبب این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش.
گفتم تا چه زمان باید سنگینی این طوق را تحمل کنم؟
گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من نکیر و منکر برای سؤال کردن میآیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود.
🍀رومان این را گفت و رفت..
✅هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای عجیب و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و ترس و وحشت من بیشتر...
🔘 تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آنها آهنی بزرگ در دست دارند که هیچکس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند.
☑️در همین حال یکی از آن دو جلو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا میشنیدند، میمردند.
✨ لحظهای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟
⚜ از شدت ترس و وحشت زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمیآمدند.
⚡️ سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم.
💥درست در همین لحظه که همه چیز را تمام شده میدانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای شایستهترین انسانها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید.
💠و این بار آنها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند،
🌺دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبلهام کعبه میباشد...
🔷نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر میرسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم🔥 گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمیدادی جایگاهت اینجا بود،
💐 سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از بهشت داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند.
با وزش نسیم بهشتی قبرم پر نور و لحدم وسیع شد. حالا مقداری راحت شدم.🍀
🍂از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و خوشحال بودم.
سرور و شادمانیم ار اینکه در اولین امتحان الهی سربلند بیرون آمدم، چندی نپایید و رفته رفته نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد.
❄️ با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ با آنها رابطه و انس فراوان داشتم. اما اینک دستم از همه آنها کوتاه است.
♦️سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید، عطر بیشتر و بیشتر میشد.
✨در حالیکه پرونده اعمال بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و ...
✍ادامه دارد..
@ef_zed_komeyl
#سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۶)
#قسمت_شش
🔹از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار مسرور و خوشحال بودم.
رفته رفته نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد. ❄️ با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ اما اینک دستم از همه آنها کوتاه است. ♦️سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید ✨در حالیکه پرونده اعمال بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و از دیدن شخصی که روبرویم نشسته بود در تعجب فرو رفتم. 🌺جوانی خوش سیما و خوش سیرت بود، که با انگشت، اشک از گوشه چشمانم پاک کرد و لبخندی هدیه ام نمود. 🌸به نشانه ادب،سلام کردم و در مقابلش دو زانو، برجای نشستم و آنگاه با صدایی رسا پرسیدم: ✅شما کیستید که دوست و همدم من در این لحظه های وحشت و غربت گشته اید؟
در حالیکه لبخندی بر لبانش، نقش بسته بود، پاسخ داد: غریبه نیستم، از آشنایان این دیار توام و همدم و مونست در این راه پرخطر. ❄️گفتم: بی شک از اهالی آن دنیای غریب نیستی، زیرا در تمام عمر کسی به زیبایی تو ندیده و نیافته ام.
🌷با همان لبخند که بر لبانش نقش بسته بود با طعنه گفت: حق داری مرا نشناسی! چرا که در دنیا به من کم توجه بودی. 🌼من نتیجه ذره، ذره اعمال خیر توام که اینک مرا به این صورت می بینی. نامم نیک و راهنمای تو در این راه پر خطر می باشم. 🔵آنگاه از من خواست که پرونده سمت راستم را به او بسپارم. پرونده را به او سپردم و گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی، و همدم و همراه من در این سفر خواهی بود بسیار ممنونم و سپاسگذار. 🌹گفت: تا آنجایی که در توانم باشد، برای لحظه ای تنهایت نخواهم گذاشت. مگر آنکه... ⚡️رنگ از رخسارم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگرچه؟
گفت مگر آنکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه می رسد بر من غلبه یابد که دیگر خود می دانی و آن همراه! پرسیدم آن شخص کیست؟ 💥 گفت: تا آن جا که به یاد دارم، فقط نامه اعمال سمت راستت را به من سپردی... 🔥اما نامه اعمال سمت چپ تو، هنوز بر شانه ات آویزان است و چیزی نمی گذرد که شخصی دیگر که نامش گناه است، آن را از تو باز پس خواهد گرفت.
آنگاه اگر او بر من غلبه پیدا کند با او همنشین خواهی شد، وگرنه در تمام این راه پر خطر تو را همراه خواهم بود. 〽️گفتم: پرونده او را می دهم تا از اینجا برود. نیک گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه توست و دوست دارد درکنارت بماند. 🌿گفتگوهامان ادامه داشت، تا اینکه احساس کردم بوی بسیار نامطبوعی شامه ام را آزار می دهد،ناگهان چهره کریهی در قبر نمایان شد!
@ef_zed_komeyl
بہࢪَسماَدَبیِہسَلآمبِدیمبِہاِمامزَمانِمون:)💚
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان :)🪴
#اِمام_زَمان🌱
#قَراࢪعـاشِقانِه💚
#اَلّٰهُـمَّعَجِّݪلِوَلیڪَالفَرَج✨♥️
@ef_zed_komeyl
دائمسورهقلهوﷲاحد
رابخوانیدوثوابشراهدیهکنید
بهامـامزمـان...❤️
#امام_زمان
@ef_zed_komeyl
381260_787.mp3
2.05M
برای امام زمانم چه کنم؟
#صوت_مهدوی
حجت الاسلام مومنی
💔با دل شکسته هرکجای عالم #امام_زمان را صدا بزنین...
👌بسیار زیبا
👈بشنوید و نشر دهید.
@ef_zed_komeyl
هدایت شده از هیأت دختران حیدری
مداحی آنلاین - عزادار اصلی محرم - حجت الاسلام عالی.mp3
2.76M
امام زمانم تسلیت🏴عزادار اصلی
#محرم
#ممبر✨
سفارش بزرگان دین ؛ در ایام محرم برای امام زمان عج صدقه بدهیم
#استاد_عالی
#امام_زمان عج
@dokhtarane_heydary