فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤سخنرانی مداح اهل البیت حاج محمد رضا طاهری درباره شهید مدافع حرم عباس دانشگر
💠 مراسم مناجات ماه مبارک رمضان – فروردین ۱۴۰۱
🌷 #شهید_عباس_دانشگر
📃 #وصیتنامه
💠 جهت قرائت وصیتنامه شهید:
https://eitaa.com/shahiddaneshgar/19000
#داداش_عباس 💚
4_6048825287334954257.mp3
5.56M
#موسیقی_ارامبخش
گیتار دلنشین و عاشقانه "یوهانس لینستید" رو تقدیمتون می کنم ...
آهنگی که عمیق ترین احساسات رو در دل شنونده ایجاد می کنه
#بیکلام
#به_عشق_شما 😁🤌🏻🌿
4_5866334424735421343.mp3
10.9M
ترکیب صدای دریا و پیانو، اگه آدم درونگرایی هستی این بیکلام رو پلی کن و چشماتو ببند بعد یه نفر رو تو خیالت تصور کن که رو به روت نشسته، تموم حرفایی که تو دلت مونده رو بهش بزن جوری که بعد از حرفات حس رهایی پیدا کنی...
#بیکلام
#به_عشق_شما 😁🤌🏻🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایاولینزیارتِمابعدِکربلا🕊
#شهادت_امام_کاظم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشکل گشای کارها یا بابالحوائج❤️🩹🕊️
#شهادت_امام_کاظم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باب الحوائج شد بگیرد دست ها را . . . 💔
#شهادت_امام_کاظم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسلیتیاامامرضا❤️🩹
#شهادت_امام_کاظم
هدایت شده از مذهــبـیـون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتخاب شما برای ازدواج کدام است؟!
🌱|@Mazhabi_yon
چه کردی که رقاصه در سجده میگفت
به موسی ابن جعفر به موسی ابن جعفر
💔
#بابالحوائج
#شهادت_امام_کاظم
اقدام هتاکانه در دیجی کالا
اسامی بانوان اسوه و الگوی مسلمانان
بر روی کفش ها!
پ ن: دست به دست کنین برسه دست اونی که باید!!
🔻به برنامه چه خبر بپیوندید 🇮🇷
@chehkhabar1
هدایت شده از اهل بیت مدیا
محمدحسین_پویانفر_حاج_صابر_خراسانی_سفره_موسی_بن_جعفر_1.mp3
9.1M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
📝 سفره موسیبنجعفر
👤 صابر #خراسانی؛ کربلاییمحمدحسین #پویانفر
🏴 ویژه شهادت #امام_کاظم
رسانه اهلبیتمدیا
@AhleBeytMedia
Www.AhleBeytMedia.ir
❌چرا رای بدهیم؟
🔴شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید
🔴شبکهصهیونیستیاینترنشنال: رای ندید
🔴شبکه بهایی منو تو: رای ندید
🔴شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید
🔴شبکه سازمان منافقین: رای ندید
🔴شبکه سلطنت طلب خارج نشین: رای ندید
🔴شبکه تروریستی کوموله: رای ندید
🔴شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید
🔴شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید
🔴شبکه پان کرد ها : رای ندید
🔴شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید
🔴شبکه ووآ فارسی: رای ندید
❌ شهید همت: هر وقت در مناطق جنگی راه را گم کردید، به آتش دشمن نگاه کنید که کجا را می کوبد؛ همانجا جبهه ی خودیست..
میگفت...
خجالتمیڪشمهمہجاچادربپوشم😓
معمولاَتوجامعههیشڪےهمسنوسالمن
چادرےنیست
میشمگاوپیشونیسفید🥲
گفتم...
قرارنیستهمهمثلتوباشنڪه🥰!
ماهاگهبیشترازیڪےتوآسمونازشبود،
ڪهدیگهفرقےباستارههانداشت!
توماهباش🌙:)
✨یڪ جلوه ز نور اهلبیٺ #عباس اسٺ
✨ٺڪبیر سرور اهلبیٺ #عباس اسٺ...
✨بنـــــامـ خدایی ڪہ اهلبیٺش را افرید
🎩رمان #من_غلام_ادب_عباسم
💞 قسمت ۳۷
بار اولی نبود..
که کسی را نجات میداد..و دختران کوچه و خیابان.. محبتشان را ابراز میکردند..
#تقوا داشت..
اما خب #جوان بود.. و مورد #توجه همه.. #استغفار میکرد و راه میرفت..
با تمام خصوصیات او..
هرخانواده ای..آرزو میکردند..که دامادشان باشد.. #غیرت و #مردانگی_اش.. زبانزد همه شده بود..
پایش را.. پشت کفشش..
گذاشت..کتش را.. که از روی یکی از شانه ها افتاده بود.. درست کرد..
«ذکر لاحول ولاقوة الا بالله»خواند..
کوچه ها ساکت و خلوت بود..
ساعت به ١٢ نزدیک میشد.. در هر کوچه که میرفت.. غیر صدای لخ لخ کفشش صدایی نبود..
مدت ها بود...
که وقتی عصبانی میشد.. داد وهوار راه نمی انداخت.. به مدد ارباب.. ماه منیر بنی هاشم.ع.. و کلاس ها
عادت کرده بود.. حرفش را.. با #قاطعیت و #محکم بگوید.. چنان کوبنده بگوید.. که جای هیچ تردیدی.. باقی نگذارد..
به اندازه کافی.. ابهت و جذبه اش.. باعث جلال و جبروتش.. شده بود..
به خانه رسید..
زهراخانم نگران.. در حیاط خانه.. نشسته بود..
عباس با کلید.. در را باز کرد.. هنوز وارد نشده بود.. که مادرش.. هراسان به سمتش امد..
_کجایی مادر..؟؟خوبی..؟ سالمی...؟؟طوریت نیست..؟!!!
عباس.. پشت دست مادر را بوسید.. و با خنده گفت
_اره با...! سالمم.. بادمجون بمم من..!! نگران چی شدی.!
مادر لبخندی زد و گفت
_مردم از نگرانی مادر..!
دستش را.. روی سینه گذاشت.. و با لحنی شیرین گفت
_مو نوکرتوم با...دشمنت بمیره..!
حسین اقا..
با حسادتی آشکار.. از پله های ورودی حیاط.. پایین می آمد..
_خوب مادر و پسر.. خلوت کردید..!بفرما خانم.. اینم گل پسرت.. صحیح و سالم
زهراخانم..
لبخند ملیحی.. به صورت همسرش پاشید..
عباس.. به سمت پدر رفت.. مردانه به آغوش کشید پدرش را..
حسین اقا_خدا حفظت کنه بابا
آرام در گوش پدر نجوا کرد
_شرمنده دیر شد.
زهرا خانم.. وارد خانه میشد.. که گفت
_من برم غذا گرم کنم برات مادر..
عباس و پدرش..
باهم وارد خانه شدند.. عباس بلند گفت
_ن مامان..اشتها ندارم..
مهر ماه شده بود..
💞ادامه دارد...