🔹نامه سرگشاده جناب آقای دکتر سعیدی رضوانی از اساتید دانشگاه فردوسی مشهد خطاب به مسئولان آموزش عالی و فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و درخواست اجرای تفکیک جنسیتی از مهر ۱۴۰۳ در دانشگاههایی که این امکان وجود دارد. 📌کانال اخبار جبهه مردمی زیست عفیفانه مشهد مقدس https://eitaa.com/zistafifaneh

⭕️آموزش لامذهبی در رسانه ملی 🔹هرچند ترویج بی حجابی از رسانه ملی عجیب نیست اما این که متولیان شبکه آموزش سیما به مناسبت "عید بندگی" احکام شرعی حجاب را لگدمال کرده و عصیان کنند قابل تحمل نیست و باید حرکتی مردمی برای تنبیه رسانه ای مرتکبین این حرکت زشت صورت بگیرد تا مایه عبرت سایرین شود! ▪️جناب جبلی! شما آن قدر فقه خوانده اید که بدانید نباید دختری در این سن و سال را با این پوشش به قاب شبکه آموزش ج.ا آورد!( مگر این که هدف،آموزش گام به گام بی حجابی و لامذهبی باشد!) ▪️اگر امروز با این اقدام ضدشرعی رسانه ملی مقابله نکنیم چند ماه دیگر زنان جوان بی حجاب را در قاب سیمای ج.ا.ا مشاهده خواهیم کرد! @pas_kouchehaie_enghelab

بسم الله الغیور قسمت31 (ضمیمه) درسنامه عفاف، ص115 🔹عفاف‌گرايي سيد محمدباقر ميرداماد و سير در افلاك سالها پيش، بيرون از شهر قزوين -كه در آن روزگار پايتخت ‌ايران زمين بود- مدرسه‌اي وجود داشت كه دانش پژوهان علوم ديني در آنجا تحصيل مي‌كردند. عصر پنج‌شنبه‌اي بود كه همگي به خانه‌هاي خود رفته بودند و تنها، محمدباقر در مدرسه مانده بود... درب مدرسه كوبيده شد. بي‌درنگ برخاست، چراغ را برداشت و به‌سوي در شتافت، از پشت در صدا زد: شما كي هستيد؟ چه مي‌خواهيد؟ ـ خواهش مي‌كنم در را باز كنيد! خواهش مي‌كنم! (صداي يك زن!) محمدباقر شگفت‌زده در را باز كرد. ناگاه دختر جواني را ديد! ـ من براي تفريح از شهر خارج شده بودم ليكن به هنگام بازگشت هوا تاريك شد و اكنون نگهبان‌ها درهاي شهر را بسته‌اند و رفته‌اند، خواهش مي‌كنم اجازه بدهيد امشب را در نزد شما بمانم. ميرداماد لحظه‌اي به فكر فرو رفت، هنوز به نتيجه‌اي نرسيده بود كه دختر جوان با التماس گفت: من تا كنون تنها نمانده‌ام و به‌ويژه ازخلوت شب بسيار وحشت دارم خواهش مي‌كنم مرا پناه دهيد و گرنه جانوران مرا خواهند دريد و يا راهزنان مرا خواهند دزديد! محمدباقر كه بر اساس آموزه‌هاي دين، نجات جان انسانها را لازم و واجب مي‌دانست و نيز جاي مطمئن ديگري براي او سراغ نداشت، ناچار درخواست او را پذيرفت و چون ساير حجره‌ها قفل بودند با اطميناني كه به‌خود داشت او را به حجره خويش راه داد. او بدون‌ اينكه بار ديگر به دختر جوان نگاه كند و با او سخن بگويد به گوشه‌اي رفت و ... فایل p.d.f کتاب درسنامه عفاف در کانال عفاف‌گرایی👇 @efaf_amin

🎥 خدای قرآن به تو سیلی خواهد زد... حجت‌الاسلام والمسلمین قاسمیان: وقتی از عاشورا درس مذاکره گرفتن و نزدیم تو دهنش، الان از حماسی ترین آیات قرآن زبونی های برجام رو توجیه می‌کنه! @BisimchiMedia

#کلیپانه مهربون تذکر بدم یا با تَحکّم؟؟ امر به معروف چه مراحل و مراتبی داره؟ ساده و راحت ببین و یاد بگیر😍 #نشردهید ‌🧡معروفانه ای شو👇 https://eitaa.com/joinchat/1179058499C4ee0700aeb

. ♨️ او فقط یکبار التماس کرد غرب زده‌ها را کنار بزنید! 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari

🔰اجتماع بزرگ طلاب و روحانیون خراسان ▫️حامی دکتر سعید جلیلی 📌با حضور حجج اسلام نصرالله پژمانفر، سید حسن ضیایی، محمد رضایی تهرانی، محمد الهی خراسانی، قاسم سوری، عباس بابایی و دکتر هادی وکیلی و ... 🔻مشهد،خیابان کاشانی، بلوار رضوان، رضوان ۴، مسجد و حسینیه علی اکبری‌های نوغان ✨لینک نشان: https://nshn.ir/f92b1dBk0Jd7vH 🔹چهارشنبه ۳۰ خرداد 🔸 بعد از نماز مغرب و عشا ⭕ برادران | خواهران 💠 ستاد روحانیت دکتر جلیلی خراسان رضوی ▫️https://eitaa.com/joinchat/1436943169Cc9edee8c97

🔰 آقایان غیرت، آقایان غیرت 🔹تذکر مهم حجه الاسلام عالی به مردان و به فعالان عفاف و حجاب 🔸کانال اخبار عفاف و حجاب کشور @goharshad1_ir

https://virasty.com/Mahdijamshidi/1718990756190969410 🗒 جلیلی در مناظره‌ی فرهنگی، تکلیف دولت نسبت به حجاب را با ارجاع حکیمانه به وصیت‌نامه‌ی شهید سلیمانی بیان کرد: مسئولین باید به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با «بی‌مبالاتی» و به خاطر «احساسات» و «جلب آراء احساسی زودگذر»، از اخلاقیاتی حمایت کنند که فساد را در جامعه توسعه دهد. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi

بسم الله الغیور قسمت32 (ضمیمه) درسنامه عفاف، ص120 🔹عفاف‌گرايي عبدالحسين برونسي در ارتش رژيم پهلوي و رسيدن به ‌مقام فرماندهي در نظام اسلامی شهيد عبدالحسين برونسي -فرمانده تيپ جوادالائمه ع- كه به مقامات عالي معنوي و عرفاني رسيده بود و حماسه‌هاي بزرگي را در دوران دفاع مقدس از خود به يادگار گذاشت خاطره عفاف‌گرايي خويش را اين‌گونه بيان مي‌كند: اول سربازي كه اعزام شديم، رفتيم« صفرـ چهار» بيرجند. بعد از تمام شدن دوره آموزش نظامي، صحبت تقسيم و ‌اين حرفها پيش آمد. لوازمم را ريختند تو كيسه انفرادي و آمدم بيرون. يك جيپ منتظر بود. كيسه‌ها را گذاشتيم عقبش و پريديم بالا؛ همراه آن استوار رفتيم تو شهر بيرجند. چند دقيقه بعد جلوي يك خانه بزرگ و ويلايي، ماشين‌ايستاد. استوار پياده شد. رو كرد به من و گفت: «كيسه ات رو بردار بيا». خودش رفت زنگ آن خانه را زد. من هم رفتم كنارش. به اِم گفت: «از ‌اين به بعد در اختيار صاحب ‌اين خونه هستي، هرچه بهت گفتن، بي چون وچرا گوش مي‌كني». از پله‌ها رفتم بالا. در اتاق قشنگ باز بود، جوري كه نمي‌توانستم در بزنم. نگاهي به فرشهاي دستباف و قيمتي كف اتاق انداختم. بند پوتينهام را باز كردم و بيرونشان آوردم. با احتياط يكي، دو قدم رفتم جلوتر. «يا الله» صدايي نيامد. دوباره گفتم: «يا الله، يا الله!» اين بار صداي زن جواني بلند شد: «سرت رو بخوره! يا الله گفتنت ديگه چيه؟ بيا تو!» مردّد و دو دل بودم. زير لب گفتم: «خدايا توكل بر خودت» رفتم تو. ازچيزي كه ديدم، چشمهام يكهو سياهي رفت. كم مانده بود ... فایل p.d.f کتاب درسنامه عفاف در کانال عفاف‌گرایی👇 @efaf_amin