eitaa logo
عفاف امین
108 دنبال‌کننده
5هزار عکس
3هزار ویدیو
158 فایل
کانالی به یاد قهرمان عرصه عفافگرایی شهید امین،نوجوان ۱۷ ساله که رفتن به جبهه را به ماندن در کنار دخترخاله فتنه گرش ترجیح داد.در این کانال مطالب کتاب درسنامه عفاف را عرضه می کنیم .هم چنین پیام های کانال های دیگر در موضوع عفافگرایی را فورواد می کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مسیر عفافگرایی
#بازگشت_به_عفاف #شهید_شاهرخ_ضرغام #شاهرخ_حر_انقلاب_اسلامی 🍃شهید ضرغام در 1 دی سال 1327 دیده به جهان گشود. در 12سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. در جوانی به سراغ #کشتی رفت. پله‎های ترقی را یکی پس از دیگری طی می‎کرد. قهرمان جوانان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی، همراهی تیم المپیک ایران و... 🍃اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، #رفقای_نااهل و... همه دست به دست هم داد و انسانی بوجود آمد که کسی جلودارش نبود. هرشب کاباره، دعوا، چاقوکشی و... 🍃پدر نداشت و از کسی هم حساب نمی‎برد. مادر پیرش هم کاری نمی‎توانست بکند الا #دعا! اشک می‎ریخت و برای فرزندش دعا می‎کرد. دیگران به او می‎خندیدند. اما او می‎دانست که #سلاح_مؤمن دعاست. 🍃زندگی شاهرخ در #غفلت و #گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. #مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او، مسیر زندگی شاهرخ #تغییرکرد. 🍃بهمن 1357 بود. شب و روز می‎گفت: "فقط امام، فقط خمینی (ره)" 🍃وقتی در تلویزیون صحبت‎های حضرت امام پخش می‎شد، با احترام می‎نشست. اشک می‎ریخت و با دل و جان گوش می‎کرد. 🍃وقتی حضرت امام فرمود به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی‎شناخت. حماسه‎های او در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان و خوزستان و... در خاطره‎ها باقی است. 🍃آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت تا با #ملائک همراه شد. 🍃شاهرخ ضرغام در 17 آذر 1359، در دشت‌های شمال آبادان، این #پرواز را ثبت کرد. کسی دیگر او را ندید؛ حتی پیکرش پیدا نشد. https://eitaa.com/umefafgaraei
هدایت شده از مسیر عفافگرایی
🍂 وقتی شاهرخ سیبیل، شهید ضرغام شد🍃 ☘️صبح یکی از روزها با هم به "کاباره پل کارون" رفتیم. به محض ورود، نگاهش به گارسون جدیدی افتاد که سربه‎زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. ☘️با تعجب گفت: "این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟!" ☘️در ظاهر، زن بسیار باحیایی بود. اما مجبور شده بود بدون به این کار مشغول شود. ☘️شاهرخ جلوی میز رفت و گفت: "همشیره تا حالا ندیده بودمت. تازه اومدی اینجا؟! تو اصلاً قیافت به این‎جور کارها و این‎جور جاها نمی‎خوره! اسمت چیه؟ قبلاً چیکاره بودی؟" ☘️زن در حالی که سرش رو بالا نمی‌گرفت گفت: "مهین هستم. شوهرم چند وقته که مرده. مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا!" ☘️شاهرخ که حسابی به رگ غیرتش برخورده بود، بلند و گفت: "همشیره راه بیفت بریم". ☘️مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش رو سر کرد و با رفت بیرون. ☘️مدتی از این ماجرا گذشت. بعدها که ماجرای مهین را از او پرسیدم، با اصرار تعریف کرد: "اون خانم یه پسر ده ساله داشت. صاحبخونه بخاطر اجاره، اثاث‎هاش رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونه کوچیک براشون اجاره کردم و به مهین خانم گفتم: بمون خونه و بچه‎ت رو کن؛ من اجاره و خرجی شما رو میدم!!" 📚شاهرخ حر انقلاب اسلامی ✅همین عنصر شاهرخ، باعث شد که علی‎رغم شرارت‎ها و خطاهایش، به سمت برگردد. از خدا خواسته بود که همۀ گذشته‎اش را کند. می‎خواست چیزی از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه قبر و مزار و نه هیچ چیز دیگر و به آرزویش هم رسید و شد. 🍃🌺🍃 https://eitaa.com/umefafgaraei