ياامام هادے علیه السلام 🥀
ما سامرا نرفتہ گداے تو مےشويم
اے مهربان امام فداےتو مےشويم
هادےِ خلق،ڪورے چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزاے تو مےشويم
#شهادت_امام_هادی(علیه السلام)🥀
#تسلیت_باد🥀
╭┈┈•••✾••✾•••┈┈╮
🌹@ehia_news🌹
╰┈┈•••✾••✾•••┈┈╯
🟢 شبی که امام هادی(ع) بساط میگساری متوکل را به هم ریختند
◾️ سوم رجب سالروز شهادت حضرت امام علی النقی الهادی(ع) تسلیت باد!
🔹متوکل یک شب بیخبر و بدون سابقه، عدهای از دژخیمان خود را فرستاد به خانه امام هادی علیه السلام که خانهاش را تفتیش و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده مشغول میگساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و امام را به حضور متوکل بردند.
🔹وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار».
🔹متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوکل گفت: «چارهای نیست، حتما باید شعر بخوانی».
🔹امام شروع کرد به خواندن اشعاری که مضمونش این است:
👈 «قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی میکردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد».
👈 «آخرالامر از دامن آن قلههای منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند!».
👈 «در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنهها و شکوه و جلالها؟».
👈 «کجا رفت آن چهرههای پرورده نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پردههای الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه میداشت؟».
👈 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهرههای نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت میکنند!».
👈 «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شدهاند!».
🔹نشئه شراب از سر میگساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید.
📝 استاد مطهری، داستان راستان، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۳ (با تلخیص)
#شهادت_امام_هادی علیہالسلام
╭┈┈•••✾••✾•••┈┈╮
🌹@ehia_news🌹
╰┈┈•••✾••✾•••┈┈╯