#شعر_غنایی_تعلیمی
#غزل_موعظه
💠 مناسب برای پند و نصیحت خوانی
نی خود را بشکن* ! گر شِکَری میطلبی
برگ از خود بفشان! گر ثمری میطلبی
خبری نیست که در بیخبری نتوان یافت؛
بیخبر شو ز جهان! گر خبری میطلبی
از خودی تا اثری هست، دعا بیاثرست!
بی اثر شو؛ ز دعا گر اثری میطلبی
پا به دامن کش* و از هر دو جهان چشم بپوش
گر ازین خانه تاریک، دری میطلبی
صبر چون غنچه به خاموشی و دلتنگی کن
گر گشایش ز نسیم سحری میطلبی
خضر توفیق، پیِ گمشدگان میگردد
خویش را گم کن اگر راهبری میطلبی
داد از پرتو خود، بال به شبنم خورشید
پا به دامن کش؛ اگر بال و پری میطلبی
چون شرر دیده روشن ز جهان کن تحصیل
اگر از سوختهجانان، اثری میطلبی
خضر چون سبزه زند موج، درین دامنِ دشت
پای در ره نه؛ اگر همسفری میطلبی...
#صائب_تبریزی
*نیشکر:
نوعی از نی با ساقههای بلند.
در داخل آن شیرهای وجود دارد که از آن، شکر به دست میآورند.
* پا به دامن کشیدن:
کنایه از سکوت و گوشهنشینی اختیار کردن
*با حذف سه بیت:
صدف آبله باشد کف افسوس تو را
تا تو گمکرده خود از دگری میطلبی
دهن خود چو صدف پاک درین دریا کن
اگر از ابر بهاران گهری میطلبی
آب خود صاف کن از پرده گلها صائب
گر ز خورشید چو شبنم نظری میطلبی
#شعر_تعلیمی
هر که راه گفتگو در پردۀ اسرار یافت
چون کلیم از «لَن تَرانی» لذت دیدار یافت..
از بلند و پست عالم شکوه کافرنعمتیست
تیغ، این همواری از سوهان ناهموار یافت
گر سبکسازی چو شبنم از علایق خویش را
میتوان در پیشگاه خاطر گل، بار یافت
گاه در آغوش گل، گه در کنار آفتاب
شبنمی بنگر چهها از دیدۀ بیدار یافت..
صیقل آیینۀ گردون صفای خاطر است
میشود تاریک عالم، سینه چون زنگار یافت
هر چه از عمر گرامی صرف در غفلت شود
میتوان یک صبحدم در ملک استغفار یافت..
📝 #صائب_تبریزی
🆔@ehsantabriziyan
ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_رمضان
#شعر_تعلیمی
#غزل
🔹غافل شدیم...🔹
ما ز سیر و دور گردون از خدا غافل شدیم
ما ز آب، از گردش این آسیا غافل شدیم...
لب به حرف توبه نگشودیم با موی سفید
در چنین صبحی ز غفلت از دعا غافل شدیم
یاد شنبه، تلخ دارد جمعۀ اطفال را
ما چرا زَاندیشۀ روز جزا غافل شدیم؟
گر چه پیری قامت ما را به صیقل ساخت خم
با چنین روشنگری ما از جلا غافل شدیم
عمر چون سیل بهاران رفت با چندین خروش
ما ز خوابآلودگیها زین صدا غافل شدیم
📝 #صائب_تبریزی
غرور یا عزت؟!
یکی از مباحثی که در شعر آیینی باید مورد توجه قرار بگیرد معانی درست کلمات و تناسب و یا عدم تناسب آن کلمات با فردی که موضوع شعر است می باشد.
بعضی از کلمات در شان یک مومن معمولی هم نیست چه برسد به اینکه برای اهل بیت علیهم السلام به کار برده شود!
متاسفانه یکی از کلماتی که وارد شعر آیینی (خصوصا مرثیه) شده است و بعضی از شعرا برای اینکه مظلومیت اهل بیت را به تصویر بکشند آن کلمه را به اهل بیت انتساب می دهند ، کلمه “غرور” است.
غرور در اصل یک واژه عربی است که به معنای فریب است ، و مغرور یعنی فریب خورده
اگر در فارسی هم به فرد متکبر مغرور می گوییم به این دلیل است که فرد متکبر چون خودش را بیشتر از چیزی که در واقع هست میپندارد در حقیقت دارد خودش را فریب می دهد
به دنیا هم دار الغرور می گویند یعنی دار فریب
دهخدا برای غرور این معانی را آورده است :
غرور. [ غ ُ ] (ع مص ) فریفتن
بیهوده امیدوار کردن کسی را
اطماع در آنچه صحیح نبود
آراستن خطا، چنانکه گمان رود که صواب است
فریفتگی ، فریب ، حیله ، زرق
این کلمه در ادبیات همیشه منفی بوده است.
گناه باده پرستان به توبه نزدیک است
خدا پناه دهد از غرور هشیاران
#صائب_تبریزی
اما چند سالی است که مشاهده می شود که این واژه نامناسب ، وارد ادبیات آیینی شده است و بدون دقت به معنای منفی آن ، او را برای اهل بیت علیهم السلام به کار می برند.
پر واضح است که شاعری که این واژه را به کار می برد قصد منفی ندارد ، اما معانی کلماتی که صدها سال در ادبیات منفور بوده اند با نیت ما درست نمی شوند .
اگر هممراد شاعر در استفاده از این کلمه این است که به مخاطب بگوید به اهل بیت اهانت شده ، خب مگر واژه مناسبی که هم این معنا را برساند و هم معنای غلطی نداشته باشد وجود ندارد که اینقدر راحت از این کلمه برای اهل بیت علیهم السلام استفاده می کنیم؟!
آن صفتی که در اهل بیت علیهم السلام وجود دارد ، “عزّت” است نه “غرور”
این روایت که از امام حسن علیه السلام نقل شده بسیار مهم است
الإمامُ الحسنُ عليه السلام ـ و قَد قيلَ لَهُ عليه السلام : فيكَ عَظَمَةٌ ! ـ : لا بَل فِيَّ عِزَّةٌ ، قالَ اللّه ُ تَعالى : «و للّه ِِ العِزَّةُ و لِرَسولِهِ و لِلمُؤمِنينَ»
امام حسن عليه السلام ـ وقتى به ايشان گفته شد: در تو نخوت است! ـ فرمود : نه، بلكه در من عزّت است. خداوند متعال فرموده است: «و عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است».
فقط کافی است کلمه “غرور” را در کانال های شعر آیینی سرچ کنید تا ببینید چقدر این واژه منفی در اشعار مرثیه جا باز کرده است متاسفانه.
چند نمونه را بخوانید:
ببخش قلب صبورت شكست فاطمه جان
ببخش كوه غرورت شكست فاطمه جان
#محمدجواد_پرچمی
شکسته اند به داغت دل صبورم را
شکسته اند شبیه پرت، غرورم را
#محمدجواد_شیرازی
پیش چشمان ولی الله زهرا را زدند
پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست
#محمدجواد_شیرازی
من غرورِ شکسته ی خود را
سرِ آن کوچه جا گذاشته ام
#وحید_قاسمی
من غرورم جریحه دار شده
شاکی از دست ساربان هستم
#وحید_قاسمی
این روزگار حرمت او را نگه نداشت
دنیا چه با غرورِ گلِ پابهماه کرد
#محمود_یوسفی
تویی غریب ترین آیه ای که نازل شد
غرور هیچ کسی چون تو قتل عام نشد
#محمود_یوسفی
نگران غرور زهرا بود
نظرى بر على تنها کرد
#قاسم_نعمتی
و …
در شاهراه عشق ز افتادگی مترس!
کز پا فتادن تو به منزل رسیدن است...
#صائب_تبریزی
نه حرف میزنی
نه نگه میکنی
نه ناز!
بر من درِ امید به یکبارِ بستهای
#صائب_تبریزی
هلاکِ حُسن خدادادِ او شوم که سراپا
چو شعرِ حافظِ شیراز انتخاب ندارد
#صائب_تبریزی
یوسفِ ما ز تهی دستی خلق آگاه است
به چه امّید به بازار رساند خود را ؟
#صائب_تبریزی
#انتظار_فرج
یا ابتاه
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود
از حیرتِ جمال تو بی آرزو شدم
#صائب_تبریزی
روزگاران همه را در شب یلدا ماندیم
در تب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم
تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد
به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم
بر سر جادّه، سجّادهی صبر افکندیم
چشم بر کعبهی موعود به صحرا ماندیم
با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم
روی بر قبلهی رویت به مصلّا ماندیم
«رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم»
تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور
ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم
عجب این نیست شکیباییمان را ببرد
عجب این است به هجر تو شکیبا ماندیم
در فراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم
وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم
واژهها در صف توصیف شما مانده و ما
آه! از قافلهی قافیهها جا ماندیم
#حضرت_صاحب_الزمان_عجلاللهتعالیفرجه
▫️سرودهی سال ۱۳۹۳
▫️بيت تضمین شده از #نجات_اصفهانی، شاگرد #صائب_تبریزی است.
#جواد_هاشمی_تربت
(برای امر فرج، صلوات)
#تک_بیت
#ادبیات_تعلیمی
نیست درمان مردمِ کجبحث را جز خامُشی
ماهیِ لببسته خون در دل کند قلّاب را
#صائب_تبریزی
کسی که عیب مرا می کند نهان از من
اگر چه چشم عزیزست، دشمن است مرا
#صائب_تبریزی
#شعر_تعلیمی
#غزل
عارفانى که از این رشته، سَرى یافتهاند
بىخبر گشته ز خود تا خبرى یافتهاند
سالها مرکز پرگار حوادث شدهاند
تا از این دایرهها پا و سرى یافتهاند...
بار برداشتهاند از دل مردم، عُمرى
تا ز احسان بهاران ثمرى یافتهاند
سالها غوطه چو شب، در دل ظلمت زدهاند
تا ز چاک جگر خود سحرى یافتهاند
بستهاند از دو جهان چشم هوس، چون یعقوب
تا ز پیراهن یوسف نظرى یافتهاند...
همچو پروانه در این بزم، ز سوز دل خویش
بارها سوخته، تا بال و پرى یافتهاند...
«صائب» از گریۀ مستانه مکن قطع نظر
که زِ هر قطرۀ اشکى گهرى یافتهاند
📝 #صائب_تبریزی
به دادِ من برس ای عشق بیش ازین مپسند
که زندگانیِ من، صرفِ خورد و خواب شود
#صائب_تبریزی
هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است
هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است
هر آه جگرسوز که از سینه برآید
در دامن صحرای جزا سایه بیدی است
هر نوع شکستی که ترا روی نماید
چون موج درین بحر پر و بال جدیدی است
تا خلوت یوسف که صبا راه ندارد
از دیده یعقوب عجب راه سفیدی است
در دامن دشتی که تو می می کشی امروز
هر لاله او شمع سر خاک شهیدی است
صائب اگرت دیده بیدار نخفته است
در پرده شبگیر عجب صبح امیدی است
#صائب_تبریزی
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضانیه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
۱۲۳ توبه
با سنگدلانِ شعله خو، سختی کن
بردار به آهن، آهنِ تافته را
#بیدل_دهلوی
اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست
اشک کباب موجب طغیان آتش است
#صائب_تبریزی
#مرگ_بر_اسرائیل